ترس از نتيجه معكوس
آنگونه كه اعلام شد در پايان مذاكرات در جريان مفاد مورد توافق قرار گرفته است. از اين حيث ميتوان گفت كه وقوع توافقي ميان امريكا و طالبان چندان خوشايند دولت مركزي كابل نبوده است.
اما به نظر ميرسد، دولت مركزي افغانستان هم قادر به پيشبرد توافق با طالبان نيست كه اين موضوع دلايل مختلفي داشت. از جمله آن ميتوان به شكافهاي دروني دولت افغانستان و عدم تمايل طالبان براي مذاكره با دولت اشاره كرد. با اين وجود دولت افغانستان اميد اندكي داشت كه مذاكره با طالبان بتواند، ثبات نسبي را در داخل كشور برقرار كند.
در نتيجه ميتوان گفت كه دولت مركزي نسبت به تحول اخير احساسي دوگانه دارد و در يك دوگانه خشنودي و نارضايتي قرار گرفته: با از بين رفتن مذاكرات به نوعي خشنود است چراكه خارج از روند مذاكرات قرار داشت اما از طرفي ديگر نگران آن است كه در آستانه انتخابات رياست جمهوري افغانستان شرايط وخيمتر از گذشته شود. با توجه به اينكه اكنون بحث برگزاري انتخابات رياستجمهوري در افغانستان مطرح است، فضا ميتواند به سمتي پيش برود كه اين موضوع به اختلافات قومي و مذهبي در داخل دامن بزند. تاثير شكست مذاكرات را روي انتخابات آتي نميتوان ناديده گرفت چراكه دولت اشرف غني در طول چند سالي كه در راس امور قرار داشت عملا نه تنها نتوانست صلح و ثبات را در سراسر افغانستان گسترش دهد بلكه در دوره رياست جمهوري او بخشهاي بيشتري از قلمرو او به اختيار نيروهاي طالبان درآمد. در نتيجه دولت فعلي افغانستان كارنامه چندان درخشاني در افكار عمومي ندارد البته اين موضوع هم صرفا به دولت مركزي و عملكرد آن مربوط نميشود. با اين حال در آستانه انتخابات، گروههاي رقيب از اين مساله به خوبي استفاده خواهند كرد.
ضمن اينكه دولت اشرف غني سعي ميكرد، مناسبات نزديكي را با امريكا برقرار كند بياطلاع ماندن دولت از مذاكراتي كه با امريكاييها انجام ميدادند، ضربه قابل توجهي به دولت اشرف غني وارد كرد. از همين رو شكست مذاكرات ميتواند هم به موضوعي براي بحث بين كانديداهاي مختلف در انتخابات رياست جمهوري مبدل شود و هم ميتواند موقعيت طالبان را از يك نيرويي كه ممكن بود وارد صلح با دولت مركزي شود، تبديل به نيرويي كند كه به صورت تمام قد در برابر روند انتخابات و دولت مركزي بايستد و كل بازي را در داخل افغانستان بر هم بزند. نامزدهاي حاضر در انتخابات نيز تغيير و تحولات را جدي ميبينند و از اين وضعيت قطعا به نفع خود استفاده خواهند كرد.
اگر بخواهيم در خصوص موضع شخص ترامپ به عنوان رييسجمهور ايالات متحده، موضوع را بررسي كنيم نه تنها در بحث مذاكره با طالبان بلكه از جانب تمام تغييراتي كه در سياست خارجي ايالات متحده به وجود آمده از خروج از برجام گرفته تا جنگ تجاري كه با چينيها به راه انداخته، همگي در راستاي اين بوده كه از سياست خارجي به عنوان يك برگ برنده در افكار عمومي مردم امريكا استفاده كرده و از آن بتواند در انتخابات آتي رياست جمهوري در داخل امريكا بهرهبرداري كند.
واقعيت آن است كه افراد نزديك به ترامپ و تيم سياست خارجي كاخ سفيد حاضر به پذيرش توافق و معامله با گروه طالبان نبودند. همان طور كه مايك پمپئو، وزير خارجه ايالات متحده به صراحت اعلام كرد، حاضر نيست كه زير چنين توافقنامهاي با طالبان را امضا كند چراكه عملا امضاي اين پيمان ميتوانست امريكا را به نقطه صفر بازگرداند و اين پرسش را ايجاد ميكرد كه امريكا در طول 18 سال گذشته با تهاجم نظامي به افغانستان دنبال چه چيزي بوده است.
امريكا در اين سالها هزينه زيادي را براي جنگ با افغانستان پرداخته كه اين هزينهها هم تجهيزاتي و تسليحاتي و هم هزينه انساني بوده است. در اين سالها امريكاييها به بهانه مبارزه با تروريسم و طالبان، هزينه سنگيني را به مردم افغانستان تحميل كردند و پس از اين همه جنگ و خونريزي و اين همه كشت و كشتار بار ديگر امريكاييها به نقطه صفر بازميگردند و با طالبان وارد معامله ميشوند.
در نتيجه فضا در داخل امريكا به حدي براي ترامپ بر سر توافق با طالبان سنگين شد كه اگر بخواهد چنين پيماني را با طالبان منعقد كند ممكن است آن چيزي كه تصور ميكرد، ميتواند برگ برنده ترامپ براي انتخابات آتي رياست جمهوري شود، تبديل به بهانهاي براي شكست او شود. به همين دليل بود كه در دقيقه 90 با بهانههاي واهي زير اين توافق زد تا روند را تغيير دهد. ترامپ اگر تصور ميكرد كه چنين پيماني ميتواند در ميان مردم و نخبگان سياسي امريكا از حمايت برخوردار بود و به حدي تاثير داشت كه براي او به يك برگ برنده در انتخابات تبديل شود قطعا اين توافق را ميپذيرفت اما شرايط به نحوي رقم خورد كه نتيجه معكوس از آن گرفت و در نهايت از پذيرش اين توافق امتناع كرد.