ادامه از صفحه اول
فهمِ يك اتفاق
قادر نيستند خودشان را جاي اين دختر و دختران ديگر قرار دهند. انتظارات آنان از رفتارهاي ديگران بر اساس پيشفرضهاي خودشان شكل ميگيرد. خودشان چون شغل دارند، زندگي دارند، با هنجارهاي رسمي تطابق دارند و آنها را ظالمانه و تبعيضآميز نميدانند، آينده خود را تيره نميبينند، با سوءرفتار مواجه نميشوند، پس دليلي نميبينند كه دست به اقدامي اعتراضي كرده يا دست به خودسوزي بزنند. در حالي كه بايد مساله را به گونهاي ديگر و از زاويه اين دختر و ساير جوانان ديد. مساله اصلي اين نيست كه يك مسابقه فوتبال را بتوان از نزديك ديد يا نه، مساله اصلي تبعيضي است كه احساس ميكنند. مساله اين است كه ميپرسند بر اساس كدام قانون چنين محدوديتي را اعمال ميكنيد؟ مساله اين است كه اگر در جايي هم قانون ديده شود ميپرسند كه كدام و چه نسبتي از مردم با آن موافقند؟ آيا آنان حقي در انتخاب نمايندگان موافق ديدگاه خود براي ورود به نهاد قانونگذاري را دارند؟ مساله اين است كه انواع و اقسام فساد و اختلاس و ناكارآمدي را به چشم ميبينند ولي در عين حال متوجه هستند كه فقط با آنان است كه شديد و تند برخورد ميشود. مساله اين است كه حكومت به آنان اعتماد ندارد و آنان هم اعتماد متقابل خود را از دست ميدهند. در فضاي بياعتمادي هر اتفاقي ميتواند رخ دهد، مساله اين است كه ميبينند مسوولان در برابر فشار فيفا پاسخگويند اما در برابر مردم خود نه. مساله اين است كه ميبينند برخي دادرسيها فرآيند منصفانهاي را طي نميكند، پس چگونه ميتوانند مرجع مناسبي براي تحقق عدالت باشند؟ اين خانم، هم بيكار بوده و هم سن او براي ازدواج از ميانگين سني دختران در ازدواج اول ۶ سال بيشتر بوده است و هم دو مدرك كارشناسي مفيد (به لحاظ بازار كار) داشته و از خانواده جانباز و متدين و ساكن قم بوده ولي فقط به خاطر اين مساله و اين رفتار خود را آتش زده است. او و امثال او با چه صدايي بايد پيام دهند كه ما بشنويم؟ متاسفانه هنوز هم بهجاي آنكه خودمان به طرح مسائل بپردازيم نگران سوءاستفادههاي آن طرف آبيها هستيم و از آبيهاي اين طرف غفلت ميكنيم و بهجاي پاسخگويي داخلي مجبور به پاسخگويي به فيفا ميشويم.
مبارزه بدون بگير و ببند
براي همين بايد پرسيد از زمان اجراي قانون انتشار و دسترسي آزاد به اطلاعات كدام دستگاهها از پيوستن به سامانه آن و شيشهاي كردن ساختمانهاي خود اجتناب كردهاند و چرا؟ اين پرسش و پاسخ به آن فرصتهاي مبارزه با فساد را بدون بگير و ببندهاي قضايي ممكن ميكند و عموم مسوولان ميدانند به سادگي نميتوانند غفلتها و اشتباهات و خطاهاي خود را پوشيده نگه دارند و موجب بروز مفسدهاي شوند.