غلامرضا امامي يكي از نويسندگان و مترجمان سختكوش و پركار كشور است. اين فعال فرهنگي كه همزمان آثاري از دو زبان ايتاليايي و عربي به فارسي ترجمه ميكند، سالهاست كه درصدد ايجاد پلي از جنس ادبيات با كشورهاي ديگر است. گفتني است كه امامي يكي از نويسندگان ايراني برگزيده يونسكو است و در سال ۱۳۵۵ به مدت يك ماه دوره توليد كتاب را در توكيو گذرانده است.
از موفقيتهاي ديگر اين نويسنده، دريافت جايزه لايپزيك براي نوشتن كتاب «عبادتي چون تفكر نيست» است. گفتني است كه تاكنون بيش از 60 عنوان كتاب و صدها مقاله از ايشان منتشر شده و جوايز ملي و جهاني متعددي را نصيبش كرده است.
پرونده كاري شما آنقدر با كيفيت و حجيم است كه اگر بخواهيم درباره همهشان حرف بزنيم تقريبا غيرممكن است. من دوست دارم به عنوان اولين پرسش از كارهاي تازهتان بپرسم. شما جديدا چند كتاب روانه بازار كردهايد و من دوست دارم از زبان خودتان درباره وجوه مختلف اين كارها بپرسم.
كارهاي تازهاي كه نشر يافته است، ترجمه 3 كتاب از 3 نويسنده و نقاش نروژي براي كودكان و نوجوانان است با نامهاي: تنها نيستم- زيبا و مانا- ابر- ناشر هر 3 انتشارات قلم است كه با پرداخت كپيرايت به ناشر اصلي به زيبايي نشر يافته. هر 3 كتاب به يگانگي كودكان جهان پرداخته است كه بيهيچ مرزي دنياي زيبايشان را روايت ميكند و اينكه كودكان جهان به هم شبيهاند فارغ از زادگاه و سرزمينشان و همه ايدهها و آرزويي همسان و ارزشمند دارند. ديگر در مجموعه ادبيات مهاجرت، تجديد چاپ هشتم و نهم دو كتاب «بامزه در فارسي» و «لبخند بيلهجه» نوشته فيروزه جزايري «دوما» از سوي نشر هرمس است. مدتها بود كه شاهكار اومبر تواكو براي كودكان و نوجوانان به نام «سه قصه» ناياب بود. كتابي كه به قول يكي از منتقدان جهاني براي همه دوستداران قصه جذاب و جالب است. اخيرا چاپ سوم اين كتاب توسط نشر چكه منتشر شده است.
«اوريانا فالاچي» به سبب مصاحبههاي جسورانهاش روزنامهنگاري شهره است. چاپ يازدهم كتاب «گفتوگوها»ي او توسط نشر افق انتشار يافت. گفتني است در اين چاپ، ديباچهاي درباره زندگي و زمانه او آمده است و دو مقدمهاي كه در چاپهاي قبلي نيامده بود در اين چاپ افزوده شده است. «اري دلوكا» نويسنده نامي ايتاليا، چهرهاي است در فرهنگ و ادبيات جهان شناخته شده، كتاب «ماهيها هميشه بيدارند» نوشته او در اندك مدتي از سوي مرواريد تجديد چاپ شد. 3 كتاب ديگر نيز به ويرايش من تازگيها چاپ شده است.
«درخت زيتون» غسان كنفاني با ترجمه زندهياد سيروس طاهباز نشر روزبهان، «سفر به جهان عرب» با ترجمه زندهياد فيروز شيروانلو- نشر روزبهان، «بيريشه»- مجموعه داستان با ترجمه زندهياد محمد قاضي- كتاب پنجره و آخرين كتابي كه در انتشارش نقش داشتهام «باغهاي اميد» دلنوشتهها و نقاشيهاي كودكان غزه است كه توسط كانون پرورش فكري منتشر شده است.
شما هم در زمينه ترجمه فعاليت گسترده داريد و هم در زمينه نوشتن. يكي از پرسشهايي كه هميشه براي من مطرح بوده، اين است كه شما چگونه فعاليت در اين دو زمينه را مديريت ميكنيد. برايمان بگوييد كه علاقه اول شما كداميك از اين دو زمينه است و چرا؟
بيشك نوشتن را بيشتر دوست دارم زيرا نوشتن بيان احساس و انديشه فردي است. آنچه خود ميانديشيم و حس ميكنيم بر صفحات كاغذ مينويسيم و با خوانندگان به اشتراك ميگذاريم. در حقيقت نوشتن براي من بالي است كه به دل نزديكتر است و ترجمه بالي كه با انديشه قريب است.
اما براي ترجمه هم كاري را برميگزينم كه دوست داشته باشم و دريابم كه گويا نويسنده از زبان من سخن ميگويد و به قول معروف: جانا سخن از زبان ما ميگويي.
يكي ازويژگيهاي آثار ترجمه و تاليف شما، توجه به مخاطب است. يعني اينكه شما سعي ميكنيد با هر كتاب آشتي بيشتري ميان كتاب و جامعه برقرار كنيد. اين وجه از فرهنگسازي به دليل نگراني شما از فاصله گرفتن مردم از كتاب است يا دلايل ديگري دارد؟
صحيح ميفرماييد ما در خلأ نمينويسيم. احوال شخصي ما ربطي به مخاطب ندارد. حضرت مولانا فرمود، همدلي از همزباني خوشتر است. ميگويم چيزهايي را بنويسم و كتابهايي را براي ترجمه با وسواس برگزينم كه بتواند بر دل خوانندگان بنشيند.
ديگر در گستردگي فضاي مجازي به گمانم كتاب بايد رسالت خويش را از ياد نبرد.
در روزگار گسترش وسايل ارتباط جمعي، فضاهاي مجازي و حقيقي راه را براي «ارتباط» انسانها كمرنگ كرده است.
به بركت اين فضاها از آخرين حوادث جهان با خبريم اما از احوال همسايه خويش بيخبر.
سفر انسان به ماه را ميبينيم اما به قول اميد بر گذشته از مدار ماه ليك بس دور از قرار مهر.
گسترش غولآساي فضاهاي مجازي ما را از تفكر ژرف بازداشته. ما اقيانوسي شدهايم به عمق يك انگشت. از هم و حال هم بيخبريم. قبلا نامه مينوشتيم، تلفن ميزديم حال و احوال ميكرديم... حالا براي بيان عميقترين حسها علايم گرافيكي به كار ميبريم.
همه شبيه هم شدهايم. طرح دهكده جهاني مك لوهان عملي نشده است. بيتفاوت شدهايم... و گاه بياحساس...
كتاب ميتواند ما را در خلوت خويش به خودمان بياورد. در روزگار صداها و صوتهاي دلخراش، كتاب دريچه بسته حس و انديشهمان را ميگشايد به قول اومبرتواكو از كتاب گريزي نيست. كتاب آيينهاي رويارويمان ميگذارد كه دمي به خود آييم.
راستي خيلي وقت است كه مقابل آينه وجودمان نايستادهايم و حال خودمان را نپرسيدهايم؟ آخرين بار كي و طلوع و غروب خورشيد را ديدهايم؟
انگشتانمان بيحس شدهاند، پس ديدگانمان كم سو، احوال دلمان را بپرسيم. با كشتي كتاب به درياي پرموج حسها و انديشهها سفر كنيم.
پرسشي كه معمولا در محافل ادبي مطرح ميشود، اين است كه ادبيات ما در ديگر كشورها چه وضعيتي دارد؟ شما به عنوان مترجمي كه آثار زيادي از نويسندگان و شاعران ايراني را به ديگر زبانها ترجمه كردهايد چه پاسخي براي اين پرسش داريد. آيا شما هم بر اين باوريد كه ادبيات ما در جهان مهجور است؟
بله، صحيح ميفرماييد. جهانيان از ادبيات معاصر ما بيخبرند. سيطره سياست بر فرهنگ نمودار است.
اين از آن روست كه ما «كپيرايت» را رعايت نميكنيم.
ديگر آنكه نزديك به 200 دفتر از دفاتر فرهنگي ما در كشورهاي جهان به اين مهم بيتوجهند. بگذاريد، تجربه شخصيام را بازگويم.
بيش از 10 كتاب از آثار نويسندگان ايراني را به ايتاليايي ترجمه كردهام كه در ايران به چاپ رسيده و در ايتاليا با اقبال و استقبال رويارو شده است. سالهاست كه گزيده شعر معاصر ايران از شهريار و نيما تا جوانان شاعر معاصر را همراه با شرح حال و نمونه شعرشان ترجمه كردهام. كاري كه تاكنون نشده است و ميتواند پنجرهاي براي ادب دوستان ايتاليايي باشد اما متاسفانه با آمادگي و عقد قرارداد با ناشر ايتاليايي چند سال است كه نشرش در سنگلاخ بروكراسي اداري با همه همت صادقانه ناشر ايراني مانده و خاك ميخورد. من نميدانم سازمانهاي عريض و طويل با بودجههايي هنگفت براي نشر فرهنگ و ادب معاصر ايران چه كردهاند؟ لطفا خودشان هم گزارش بدهند.
سالهاست كه ناشران ادبيات كودكان و نوجوانان جهان به ترجمه كتابهاي كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان اشتياق دارند ولي نميدانم از چه رو كانون در اين سالها در نمايشگاههاي بينالمللي كتاب شركت نميكند و اين فرصت را مغتنم نميشمارد.
بسياري از وابستگان فرهنگي ما در كشورهاي ديگر نهتنها زبان كشور مقيم و مقصد را نميدانند بلكه نه تنها اثري درخور به فارسي زبان كشور مبدا نشر ندادهاند كه بسيارشان حتي از ادب معاصر ما بيخبرند.
آنان چگونه ميتوانند حامل و رسول فرهنگ و ادب معاصر ما باشند؟ ذات نايافته از هستيبخش كي تواند كه شود هستيبخش؟
شما سالهاست كه ساكن كشور ايتاليا هستيد. كشوري كه از نزديك با چند چهره ادبياش آشنا هستيد. برايمان بگوييد كه بزرگان ادبي ايتاليا چه تصوري از پيشينه و حال و روز كنوني ادبيات ما دارند؟
ادبيات ما بيشتر گذشتهاش شهره است، هم در عامه مردم و هم در اديبان. ادبيات ما بيشتر تا دوران مشروطه شناخته شده است آن هم به بركت سعي و همت مترجمان و اساتيد نامدار.
حضرت مولانا، حكيم ابوالقاسم فردوسي، حافظ، عطار و خيام شناخته شدهاند و معروف خاص و عام.
اما ادبيات معاصر جز چند استثنا كار چشمگيري نشر نيافته است.
علاوه بر ترجمه از زبان ايتاليايي، يكي ديگر از فعاليتهاي شما ترجمه از زبان عربي و بر عكس است. تصور من اين است كه ادبيات عرب داراي نوعي فريبندگي بالا براي شماست. چرا؟
شاعر سترگ ما، ملكالشعراي بهار اعتقاد داشت به سبب پيوستگي فارسي و عربي،براي شناخت زبان فارسي آشنايي با زبان عربي ضروري است. متاسفانه جامعه فرهنگي ما از ادبيات معاصر عرب به ويژه ادبيات فلسطيني بيخبر است. غسان كنفاني و محمود درويش، قصهها و سفرهايشان به بيشتر زبانهاي زنده دنيا ترجمه شده اما به دلايل سياسي متاسفانه نوعي بيزاري و گاهي نفرت از ادبيات معاصر عرب در جامعه فرهنگي ما مشهود است، غافل از آنكه ما با اديبان عربزبان و آثارشان بيشتر همسان پنداري داريم، بيشتر پيوندهاي مشترك داريم تا شاعري از ماداگاسكار و نويسندهاي از كاراييب هر چند كه ادبيات مرزي نميشناسد اما ساختن ديوارها را هم برنميتابد.
هماكنون مشغول چه كارهايي هستيد و كي منتظر اثري تازه از شما باشيم؟
كارهايي كه در دست نشر دارم اينهاست:
- سيمرغ و سيمرغ، نگاهي تازه به قصه جاوداني عطار، نشر كتاب گويا
- چگونه با ماهي قزلآلا سفر كنيم؟ طنزهاي اومبرتو اكو، نشر كتاب گويا
- يكي بود كه خودش نبود، شاهكار جاني روداري در مجموعه آثار جاني روداري، نشر هوپا
- سفر به ايران، ايتالو كالوينو، نشر نو
- فاشيسم ابدي، امبرتو اكو، نشر نو
- سرود كريسمس، چارلز ديكنز، پيدايش
- ويسكنت نصفه شده، ايتالو كالوينو، هوپا
- زنده بيدار، داستان
- پرنده و ديوار- داستان
- بهار خاكستري، زكريا تام، نگاه
سالهاي بسياري است كه در كار گردآوري مجموعه نوشتههاي زندهياد دكتر حميد عنايت هستم. خوشبختانه كار حروفچيني مجموعه كارهاي او با نام «نوشتهها» و ترجمه «عقل در تاريخ» به پايان رسيده و به زودي از سوي نشر نو نشر خواهد يافت.
كار كتاب «يادها» هم هست كه نگاهم و آشناييام با 50 چهره ادبي و فرهنگي و اجتماعي معاصر است.
اين روزها مشغول آمادهسازي شاهكاري از اومبرتو اكو هستم از آخرين كارهايش.
شما در جايي گفتهايد كه پديدهاي به نام تلويزيون، تعقل را از ما گرفته و من فكر ميكنم همين نظر را درباره فضاي بيحساب و كتاب دنياي مجازي هم داشته باشيد. به عنوان يك نويسنده و پيشكسوت فكر ميكنيد چه سازوكارهايي لازم است تا از اين فضا به عنوان فضايي آموزشي در امر فرهنگ استفاده بهتري شود؟
- آري، تلويزيون نقش تعقل را كمرنگ كرد و فضاهاي مجازي «تخيل» را به پستوي انديشه راند.
چه توصيهاي ميتوانم داشته باشم؟ من كه از اول با نصيحت ميانه خوشي نداشتهام، پيشنهادي ميتوانم داشته باشم؟ من هميشه خواستهام خودم را بيازمايم اما گرماي آتش در كتابها برايم كافي نبوده وآتش دستم را سوزانده است.
سرودههاي شاعران را درباره عشق بسيار خواندهام اما زماني كه عشق دلم را گذاشت اين ضربالمثل عربي برايم معنا پيدا كرد: يدرك ولايوصف، درك ميكنم اما نميتوانم وصف كنم.
مهر پدر را ديده بودم اما زماني كه پدر شدم، «اميد» به دنيا آمد و «نويد»زاده شد، پدر بودن را حس كردم. حالتي يافتم به قول حافظ: من گنگ خواب ديده و عالم همه خواب، من عاجزم ز گفتن و خلق از شنيدنش.
حالا هم به قول رنه گنون در «سيطره كميت» چه ميتوانم گفت؟
شعر مولانا به يادم ميآيد به گمانم همه اين فضاهاي مجازي براي آگاهي و ارتباط است نه تبديل به جزيره شن شدن، براي پيوستن است نه گسستن از خود و جامعه و عدم ارتباط.
نگذاريم آب كشتي وجودمان را غرق كند، فضاهاي مجازي بايد وسيلهاي باشند براي به خود آمدن.
بايد گل ياس را بوييد، اجازه بدهيم پاهايمان بر سبزهها تماس بگيرد، به فرزندمان، مادرمان، پدرمان چشم بدوزيم، دستانشان را در دستمان بگيريم، زيباترين چشماندازها را از نزديك ببينيم، در دريا شنا كنيم، ماسهها پاهايمان را بنوازد. نسيم بر تنمان بوزد.
فضاهاي مجازي وسيله باشد نه هدف، نه غرقه شدن، به قول حضرت مولانا:
آب در كشتي هلاك كشتي است
آب در بيرون كشتي پشتي است
چه خوب است فضاهاي مجازي پشتوانه ما باشد براي رفتن نه ماندن، براي شدن نه بودن.
ظاهرا نظر شما درباره ادبيات كودك و نوجوان تا حدي اميدوارانه است. رشد ادبيات كودك و نوجوان را در اين سالها چگونه ارزيابي ميكنيد و چه آيندهاي برايش متصوريد؟
در زمينه ادبيات كودكان و نوجوانان در حيطه تصويرگري ما از سرآمدان هستيم. چند سال پيش هنرمند گرامي محمدعلي بنياسدي پنجمين تصويرگر برتر در سطح جهان شد اما در زمينه تاليف همسان تصويرگري نبودهايم. بيشتر بومي بودهايم و به آرزوهاي مشترك كودكان و نوجوانان جهان كم توجه.
اين هم هست كه بسياري از آثار نويسندگان ما ترجمه نشده است اما در ميان كودكان و نوجوانان ما كارهايي ديدهام و قصههايي خواندهام و شعرهاي شنيدهام كه مرا به آينده سخت اميدوار ميكند.
و حرف آخر
با اين همه حرف حرفي ندارم جز آرزو، آرزوهاي خوب و خوش براي مردمان كه غمها كمتر شود، سفرهها پر رونقتر، ديوارها برداشته شود، سيلها ساخته شود، اميدها بيشتر شود، تساويها افزونتر... نواي جغد جهل خاموشي گيرد و آواي دانايي و آگاهي بيشتر به گوش برسد... فقر و فساد رخ بربندد و فرشته مهرباني رخ نمايد. به قول پيامبر پارسي حضرت زرتشت: من براي از ميان بردن تاريكيها، شمشير نميافرازم. شمعي ميافروزم. خواستهام در اين شب تاريك و بيم موج و گردابي چنين هايل، شمعي بيفروزم. فقط شمعي بيفروزم.
سالهاست كه ناشران ادبيات كودكان و نوجوانان جهان به ترجمه كتابهاي كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان اشتياق دارند ولي نميدانم از چه رو كانون در اين سالها در نمايشگاههاي بينالمللي كتاب شركت نميكند و اين فرصت را مغتنم نميشمارد.
بيشك نوشتن را بيشتر دوست دارم زيرا نوشتن بيان احساس و انديشه فردي است. آنچه خود ميانديشيم و حس ميكنيم بر صفحات كاغذ مينويسيم و با خوانندگان به اشتراك ميگذاريم.