فضلالله روزبهان خنجي
يا غزالي ثاني؟
محمد رجبي
به تازگي، كتاب «فقيه سرگردان»، تأليف عارف دانيالي از سوي انتشارات تيسا منتشر شده است. اين كتاب، نخستين تكنگاري مستقل در مورد انديشمند و مورخ بحثبرانگيزِ ايران و جهان اسلام، فضلالله روزبهان خنجي است؛ چهرهاي كه اگرچه تاكنون در جامعه فكري ايران كمابيش ناشناخته مانده، اما بهسادگي نميتوان از كنار نام او گذشت. زندگي پُرحادثه روزبهان، سيماي دراماتيكي به او داده كه نويسنده كتابِ حاضر در روايت پُرتنشِ خويش بدان عينيت بخشيده است. سرنوشت فضلالله روزبهان خُنجي از بسياري جهات، روشنگر جريانات فكري- اجتماعي- سياسي ايران در اواخر قرن نُهم و اوايل قرن دهم ه.ق است؛ روزبهان خُنجي، مهمترين و موثرترين جريانهاي سياسي و اجتماعي را در يكي از حساسترين و درهمريختهترين مراحل تاريخي اين كشور ثبت كرده و خود نيز در بسياري از مسائل مورد بحث به موضعگيري پرداخته و نقادانه به داوري برخاسته است. او به زمانهاي تعلق داشت كه مدام، مناسبات ميان نيروها در حال باژگوني بود و قدرت به سرعت دست به دست ميشد. او در آستانه امر نو، بر يك گُسل تاريخي ايستاده: در تقاطع سه راه آققوينلوها، صفويه و اُزبكان؛ روزگاري كه سياست اصلاحات ارضي يعقوب آققوينلو و انحطاط سيستم فئودالي، مقدمات فروپاشي آققوينلوها و ظهور صفويه را ممكن كرد و چنان شد كه به سرزمين ماوراءالنهر كوچ كرد و از تحركات شيبانيخان اُزبك نيز گزارشات دقيقي را ثبت كرد. به روزگار جواني، دومين آتشسوزي مسجدالنبي را به چشم ديد و اگر از آن گزارش نميكرد خبر چنداني از اين واقعه به ما نرسيده بود. روزبهان خُنجي در سفرهاي دور و درازش همچون ناظري جستوجوگر به تماشاي دقايقِ آداب و عادات مردمان نشسته و از شهرها، خانهها، مهمانيها و سوگواريها، غذاها و صدقات و آدابهاي زيارتِ مكانهاي متبرّك با ذكر جزييات سخن گفته است؛ توصيفاتي كه يافتههايي غني براي پژوهشهاي مردمشناختي در اختيار خوانندگان مينهد. از زبان او، از تكاپوي صوفيان اردبيل براي قدرت باخبر ميشويم؛ زماني كه شيخ جنيد و شيخ حيدر (پدربزرگ و پدر شاه اسماعيل) رداي پشمينه را از تن بيرون آورده و جامه جنگاوران را پوشيدند. خُنجي در اين جهان ملتهب، مهمترين وارث ايراني كلام اشعري و سياستِ غزالي محسوب ميشود؛ خود وقتي بر مزار غزالي حاضر ميشود، آرزو ميكند كه «غزالي ديگر» شود. در اين ميان، نويسنده كتاب حاضر به چالشهاي روزبهان به عنوان يك متكلّم اشعري در نوشتنِ تاريخ ميپردازد: در غيابِ مفهوم عليت در تاريخ، رخدادها چگونه روايت ميشوند؟ همچنين، مجادلات روزبهان با اشاعه فلسفه در جهان اسلام به بحث گذاشته شده است. روزبهان، مدافع پرشورِ نظريه تغلب در انديشه سياسي است كه مفهوم قدرت و استيلاء را به عنوان يكي از منابع مشروعيتِ حاكميت مطرح ميكند. او يگانه مولف شريعتنامهنويسي در زبان فارسي است و از ابوالحسن ماوردي تأثيرها گرفته است. به همه اينها، بايد نفوذ حكمت اشراقي جلالالدين دواني بر او را افزود؛ شرح ويژه او بر رساله حي بن يقظانِ ابنطفيل در امتداد اين علايق اِشراقي اوست.
اما اين نوشتار به انعكاس جريانهاي عام فكري-سياسي در روزبهان بسنده نكرده، بلكه خواسته از يك نماي بسته به خاموشيها و تنهاييهايي او نزديك شود: در اعماقِ صحراها، آنجا كه «آفتاب و درخت و عقاب» به شوقش ميآورد، مكانهايي كه با روح او پيوند داشت، تأملات تنهايي او در هنگام اعتكاف بر مزار خواجه احمد يسوي و چيزهايي از اين دست كه او را از دربارها و جنگها دور ميكرد و به وادي سكوت ميبُرد. نگارنده دنبال آن «چيز دگر» بود: چيزهايي كه در روايتهاي رسمي از روزبهان مسكوت مانده است.
نوشتههاي سترگ روزبهان خُنجي، ورقهاي زراندودي است كه زير تلي از خاكسترِ نسيان مدفون شده. اين نوشتهها براي ما شبيه چيزي است كه از دلِ تاريكي بيرون آمده. با خوانش آثار روزبهان، برخي از زواياي تاريك يكي از ملتهبترين دورههاي فكري-سياسي تاريخ قديمِ ايران به روشنا خواهد آمد.كتاب حاضر، تقلاي پُركشمكشي است براي بازگشت به او.