قرباني پول و شهرت
نيوشا طبيبي
شيوه جذب سرمايه و بعد بازگشت اين سرمايه در سينماي ايران از مقولات پيچيدهاي است كه با هيچكدام از قواعد بازار و فروش و كالا و خدمات و محصول جور نميآيد. بگذاريد روشنتر عرض كنم: سينما را از اين جهت صنعت ميگويند كه صرفنظر از محتوا و كيفيت، كالايي توليد ميكند و اين كالا- فيلم- براي فروش عرضه ميشود و طبق سادهترين قاعده بازرگاني، درآمد حاصل از فروش منهاي هزينههاي ساخت و ماليات و عوارض نتيجهاش سود يا زيان خواهد بود. براي ساخت يك فيلم، هزينه توليد به اضافه هزينههاي پيشتوليد و پس از توليد لازم است. از محل درآمد حاصل از فروش فيلم، دو سوم توسط سينماداران، شركتهاي پخش، ماليات و عوارض كسر ميشود و يكسوم به دست تهيهكننده ميرسد. به اين صورت يك فيلم براي آنكه از نظر مالي به نقطه سر به سر برسد حداقل بايد سهبرابر سرمايهگذاري اوليه فروش داشته باشد. با توجه به بالا رفتن هزينههاي توليد بهويژه هزينههاي گزاف دستمزد بازيگران حرفهاي، كمترين هزينه براي توليد يك فيلم سينمايي با صرفهجويي فراوان بالغ بر چهار، پنج ميليارد تومان خواهد بود. چند فيلم سينماي ايران به رقم فروش بيش از بيست ميليارد تومان ميرسند؟ سرمايهگذاران و تهيهكنندگان اين فيلمها چگونه دخل و خرج را جور ميكنند كه باز هم ميتوانند فيلم بسازند؟ درباره منابع مشكوك مالي فيلمها و سريالهاي شبكه خانگي حرف و حديث فراوان وجود دارد. اسامي سرمايهگذاران و تهيهكنندگان بعضي سريالها و فيلمها در دادگاههاي مفاسد اقتصادي هم شنيده شد. اما تاكنون جز اظهارنظرهاي گاه و بيگاه توسط وزارت ارشاد و چند نماينده مجلس پيگيري و جستوجويي براي كشف منابع مشكوك تامين مالي فيلم ديده نشده است. به جز دسترسي به منابع مشكوك، شيوههاي ديگري براي تامين مالي فيلمها توسط تهيهكنندگان كاسبمسلك- كه از مرغداري و رستورانداري به سينما آمدهاند- ابداع شده. شيوههايي كه ضربهاي اساسي به كيفيت فيلمهاي توليد شده در سينما ايران زده است. در اين شيوه، تهيهكننده فيلمي را با حداقل سرمايه و بياعتنا به كيفيت اثر توليد ميكند و فيلم آماده اكران را به فروش ميرساند. خريدار انگيزههاي مختلفي در خريد اثر دارد: از پولشويي تا وسوسه شهرت در سينما و ارتباط با دستاندركاران و بازيگران تا توهم سرمايهگذاري در صنعتي سودآور. در اين شيوه تهيهكننده اصل سرمايه را با سودي قابل توجه يك جا دريافت ميكند و نام خريدار را به عنوان سرمايهگذار بر پيشاني فيلم مينويسد. عيب كار در اين است كه چون تهيهكننده اصل و فرع سرمايه را يك جا برداشت كرده ديگر دغدغه و انگيزهاي براي بهبود كيفيت محتواي فيلم و شيوه اكران و پخش آن ندارد. گاه فيلمهاي سلامت و خوبي ساخته شدهاند كه به دليل اين نوع نگاه تهيهكننده، اكران موفقي نداشته در گيشه شكست خوردهاند و زحمات كارگردان و تيم ساخت فيلم بر باد هوا رفته است. نوع ديگري از تهيهكنندگان هم پايشان به سينماي ايران باز شده، بعضي از آنها در ايران زندگي نميكنند، با ژست اپوزيسيون و با كمك گرفتن از بنيادها و موسسات حمايتي سينمايي بينالمللي فيلمهايي را براي عرضه در جشنوارههاي خارجي در ايران توليد ميكنند. حضور يك يا دو نفر سينماگري كه اندك درگيري با نظام در سوابقشان موجود است در اين نوع سينما الزامي است. اين تهيهكنندهها ارتباط خوبي با شبكههاي دشمن ايران چون من و تو و بيبيسي و راديو فردا دارند و با حمايت آنها سخيفترين و بيارزشترين و شعاريترين فيلمها را به عنوان سينماي معترض معرفي ميكنند و با همين حربه از جشنوارههاي مشخص پذيرش و جايزه دريافت ميكنند. جالب است كه همه اين اتفاقات زير چشم خانه سينما و وزارت ارشاد و سازمان سينمايي شكل ميگيرند، خانه سينما و ارشاد به آنها مجوز فعاليت ميدهند و كاري هم به كار آنها ندارند!