چطور عكسهاي اينستاگرامي معماري شهرها را عوض ميكنند
آمديد، عكس گرفتيد و رفتيد
نويسنده: الكساندرا لانژ
ترجمه: ريحانه عبدي
اينستاگرام من شامل مجموعهاي از كادرهاي مربع و مستطيل شكل است كه پر شده از تصاوير نوزادان، صندلهاي چوبي، كتابها، درياچهها و ساختمانها و ساختمانها و باز هم ساختمانها. اما به نظر ميرسد در مطالبي كه درباره اينستاگرام ميخوانم يا ميشنوم، هيچ اثري از اين تصاوير ؛ البته به جز عكس نوزادان روي اپليكيشن به چشم نميخورد.در مطالب داغ و مكالمات پر شوري كه شكل ميگيرند، تمركز تقريبا هميشه روي محتوا و اينفلوئنسرهاي تبليغاتي است، يا اينكه چطور رشد موزههاي اينستاگرامپسند باعث مبتذل شدن تجربهمان از هنر شده، يا اينكه چطور نگاه خيره اينستاگرام باعث شده همواره با اين نگراني دست و پنجه نرم كنيم كه آيا اندام يا خانه و زندگيمان در وضعيت ايدهآل و مناسب عكاسي قرار دارند يا نه. اما اين همه اينستاگرام نيست! البته متوجه هستم كه مورد من از جهات مختلفي خاص است چرا كه من يك منتقد معماري و طراحي هستم. ساختمانها زندگي منند. اما پيدا و دنبال كردن افرادي كه عاشق همان چيزهايياند كه شما دوست داريد كار چندان سختي نيست. اگر در هنرهاي بصري فعاليد، احتمالا در اينستاگرام افرادي شبيه خودتان پيدا ميكنيد.در ميان ۱۰۰ ميليون كاربر اينستاگرام، افراد زيادي وجود دارند كه با ريتم زيباييشناسي خودشان حركت ميكنند و تصاويري از اماكن و آثار هنري را به اشتراك ميگذارند كه در نهايت خود اينها به چيز جديدي تبديل ميشوند كه ميتوان همان را دوباره روي اينستاگرام پست كرد. با اينستاگرام ميتوانيد خلق، يا كپيبرداري كنيد. ميتوانيد از آن براي عرضه يك لذت بصري جديد به دنياي ديجيتال استفاده كنيد، يا با سوغاتيهاي ديجيتال حاصل دست افراد ديگر، كلكسيون درست كنيد.نتيجه اين وضعيت ميتواند ناگوار يا فرحبخش باشد. وقتي اينستاگرام جمع كثيري از مقلدان و كپيكاران را توليد ميكند و محيط به تصرف خيل عظيم سلفيگيران در ميآيد، اوضاع ناگوار است، اما وقتي اينستاگرام موجب توجه و علاقه به مكانهاي جديد (مانند روستاهاي چندصد ساله و دورافتاده) يا استيلهاي جديد (مانند مدرنيسم ايتاليايي كه حالا جريان جديدي از طراحي مبلمان را به راه انداخته) ميشود، فرحبخش است.مثلا پروژه «كولوسال كاكتي» يا «كاكتوسهاي غولآسا» را در نظر بگيريد. آوريل گذشته در فستيوال سالانه موسيقي و هنر كوچلا در كاليفرنيا، هفت سازه هندسي بلند و چشمگير، تخيل بازديدكنندگان را به تسخير خود درآوردند: اين سازهها با بازوهاي بالاآمده كاكتوسمانندشان، به پسزمينه صدها عكس سلفي شركتكنندگان بدل شدند.اندرو كواكس، طراح كولوسال كاكتي براي اثرش ايدههاي بزرگتري از اينكه فقط پسزمينه سلفي باشد در نظر داشت. اندرو موسس «دفتر كواكس» ميگويد: «وقتي به شهرهاي صحرايي ميرويد، نماد كاكتوس را در همه جا ميبينيد. من تصاوير قديمي معماري را جمع ميكنم؛ كارتپستالهايي از اوايل قرن ۲۰ وجود دارد كه در آنها مردم در صحرا در برابر يك كاكتوس بزرگ ايستادهاند».شوق به عكاسي؛ چه از كاكتوسها و چه از شهرها از هر اپليكيشني قديميتر است. آقاي كواكس ميدانست كاكتوسها از نظر بصري براي مخاطبان خوشايندند اما او ميخواست اثرش كاربردي هم باشد و براي شركتكنندگان در فستيوال فضايي براي دور هم جمع شدن و سايهاي براي نشستن فراهم كند.معماران هميشه فضاهايي طراحي ميكنند كه بايد به شكل خاصي ديده شوند: تنها در دنياي امروز اين امكان فراهم شده كه هر كسي ميتواند بايستد و بهترين عكسها را بگيرد. وقتي به تماشاي خانههاي امريكايي معروف پس از جنگ ميروم، خودم را ميبينم كه براي تماشاي بنا، در زاويه مناسب مورد نظر عكاسان معماري كلاسيك ايستادهام؛ انگار خانه به من ميگويد چطور دوست دارد ديده شود. از خانه عكس ميگيرم و در عين حال سعي ميكنم جزيياتي را پيدا كنم كه تنها در صورتي كه به صورت فيزيكي در محل حضور داشته باشيد ميتوانيد آنها را ببينيد.رويكرد همه اينچنين نيست. ربكا جنينگز اخيرا براي مجله ووكس، مقالهاي درباره درّه آنتلوپ در آريزونا نوشته بود؛ صفي از صخرههاي مواج آتشين رنگ كه عكسي از آنها در مجموعه عكسهاي پسزمينه دسكتاپ ويندوز ۷، بهشدت معروفشان كرد. از آن مناظري كه آنقدر زيبا بودند كه به نظر غيرواقعي ميرسيدند. اما اين درّه واقعي است و همانطور كه خانم جنينگز مينويسد «در شبكههاي اجتماعي، درّه آنتلوپ به چيزي بيش از تصويري زيبا از صخرههايي در بيابان تبديل شده و حالا ديگر نماد منزلت است؛ پسزمينهاي لوكس براي به نمايش گذاشتن ماجراجوييها و طبيعتگرديهاي افراد». راهنماهاي گردشگري به بازديدكنندگان ميگويند از كدام فيلترها استفاده كنند تا عكسشان دقيقا مشابه تمام عكسهاي ديگر روي اينستاگرام شود.همه زيارتهاي اينستاگرامي نيازي به طي كردن مسيرهاي دور و دراز ندارند. باربارا بستور موسس دفتر معماري بستور در لسآنجلس شاهد عطش حلقههاي متعدد اينستاگرامي براي پروژههايش بوده است. اولين تجربه باربارا با شهرت اينستاگرامي در سال ۲۰۰۹ و به لطف طراحي داخلي يكي از شعب كافيشاپهاي زنجيرهاي اينتليجنتسيا در محله سيلور ليك در لسآنجلس اتفاق افتاد. او براي پوشش كف اين فروشگاه از كاشيهاي بتني با طرح مربعهاي سفيد و آبي استفاده كرده بود. در آن زمان به نظر ميرسيد اين كاشيها با دست رنگ شده، در تقابلي خوشايند با سيماي بهشدت تكنولوژيك كافيشاپهاي پينكبري و استيل «كاوايي» آن قرار دارند (كاوايي كلمهاي ژاپني و تقريبا مترادف بامزه است). حالا ديگر اين كاشيهاي هندسي سفيد و آبي كه مرتب كنار هم چيده شدهاند، در تمام كافيشاپهاي كشور از شرق تا غرب ديده ميشوند.خانم بستور ميگويد: «آمديد، ديديد، آنجا ايستاديد و عكستان را گرفتيد. براي اولين بار بود كه درك ميكردم چطور ميتوان از طريق يك عكس، منزلت كسب كرد». مثل اين بود كه اسب تكشاخ اينستاگرام را شكار كرده باشيد.مكانهايي با شهرت اينستاگرامي وجود دارند كه عميقاند و مكانهايي با شهرت اينستاگرامي وجود دارند كه سطحياند. حتي همه ديوارهاي صورتي هم مثل هم نيستند. معروفترين ديوار صورتي متعلق به فروشگاه لباس پاول اسميت در لسآنجلس است كه حتي هشتگ مخصوص به خود را نيز دارد. دومين ديوار صورتي معروف، ديوارهاي طراحي لوئيس برگان براي مزرعهاي مدرن در مكزيكو سيتي به نام كودرا سن كريستوبال است كه در سال ۱۹۶۸ ساخته شده.اما در حالي كه ديوار پاول اسميت فقط يك ديوار ساده از يك ساختمان بدون پنجره بزرگ است، كودرا سن كريستوبال خانه و مزرعهاي است كه در حياطش ديوارهاي صورتي در مجاورت استخري كم عمق و فيروزهاي بالا رفتهاند. بعد از اينكه با اين ديوارها عكس گرفتيد، ميتوانيد به مكانهاي ديگر در آن نزديكي سر بزنيد و سفري عميقتر به تركيب فضاها، سايهها و رنگهايي كه برگان براي سفارشدهندگانش ساخته داشته باشيد. اين مكان چيزهاي بسيار بيشتري از يك عكس براي عرضه دارد؛ حتي اگر فقط به خاطر ديوارهاي صورتياش شما را به آنجا كشانده باشد.