مرحله جديد تقابل
كوروش احمدي
تقابل بين ايران و امريكا و شرايط منطقه در حال ورود به مرحله جديدي است. حمله گسترده حوثيها به تاسيسات آرامكو در عربستان و سرنوشت ابتكار ماكرون دو موضوع بسيار مهمي هستند كه طي يكي، دو هفته آينده در مركز توجه خواهند بود و سفر رييسجمهور روحاني به مقر سازمان ملل تقريبا بهطور كامل تحتتاثير آنها قرار خواهد داشت. 4 نكته زير در اين رابطه حائز اهميت است:
1- حمله به تاسيسات آرامكو توسط حوثيها در عمل در جهت تغيير زمين بازي بين ايران و امريكا و متحدان منطقهاي امريكا عمل كرده است. ميتوان فرض كرد كه بحران تاكنون در زمين تحريم و فشار اقتصادي جريان داشته و در چنين زميني امريكا دست بالا را داشته است و درنتيجه، كشيده شدن بحران به زمين متفاوتي ممكن است ...
امريكا را با دشواريهاي جدي مواجه كند. حملات مشكوكي كه در خرداد گذشته عليه تعدادي نفتكش در تنگه هرمز رخ داد و نهايتا سقوط پهپاد امريكايي، ميتوانستند زودتر بحران را در مسير مشابهي قرار دهند، اما محدود بودن دامنه آن وقايع در عمل مانع از تغيير جدي زمين بازي شد. حمله به آرامكو، يعني حمله به يك دارايي با ارزش عربستان در عمق قلمروش و حمله به نقطهاي در قلمرو نفوذ امريكا، تحولي نيست كه بتواند تاثير جدي بر روند بحران نداشته باشد.
2- در نتيجه اين تحول و با اطلاع از آثار آن، ترامپ كه قطعا تا اين مقطع مخالف جنگ بوده، به نحوي بيسابقه صحبت از جنگ كرده و در عين حال، نوسان و تزلزل زيادي در مواضعش داشته است. در چنين شرايطي مهم است كه ما دچار اشتباه محاسبه نشويم. اگر در شرايط عادي به دليل قولهاي انتخاباتي ترامپ و خستگي افكار عمومي در امريكا از جنگ، اجتناب از جنگ ميتوانسته براي او امتيازي در انتخابات پيش رو باشد. تصور ترامپ تاكنون اين بوده كه تحريمها عليه ايران دارد كار ميكند و تنها بايد صبور باشد، درحالي كه از اين پس ممكن است رقباي انتخاباتي او را به خاطر ضعف و ناتواني مقابل ايران مورد انتقاد قرار دهند و افكار عمومي نيز دستخوش تحول شود.
3- اين تصور كه ترامپ در حال سبك و سنگين كردن انجام اقدام نظامي در دفاع از عربستان است، تصور درستي نيست. اولويت اول يك ابرقدرت حفظ موقعيت و هژموني خود در مناطق مهم ژئوپليتيك است. يكي از پيشفرضهاي مسلم در رقابتهاي ژئوپليتيك بين ابرقدرتها هميشه اين بوده كه اگر تفوق يك ابرقدرت در يك منطقه مهم، بهويژه يكي از سه منطقه مهم ژئوپليتيك (خاورميانه به شمول خليجفارس، اروپاي غربي و خاور دور) تهديد شود، موقعيت آن ابرقدرت در ديگر نقاط و در قبال ابرقدرتهاي رقيب نيز به مخاطره خواهد افتاد. اين مهم ممكن است در چشم ترامپ چندان برجسته نباشد، اما مشاوران او حتما به آن توجه دارند. به اين دليل، موكول كردن نوع واكنش امريكا به نظر و برداشت كشوري ديگر تاكنون سابقه نداشته است. چنين امري در اين مقطع در حكم اختيار دادن به عربستان در ارتباط با تصميمات امريكا در حوزه سياست خارجي و نظامي خواهد بود و بعيد است ترامپ در اين رابطه جدي باشد.
4- تغيير زمين بازي تنها تحت شرايطي ميتواند داراي فوايدي باشد: نخست اينكه ظرفيت ترامپ براي هضم و قورت دادن وقايعي از نوع حمله حوثيها به آرامكو را بايد به صورت واقعي سنجيد. دوم اينكه بايد توجه داشت كه اين تغيير زمين بازي بهطور خودكار موجب تحولي عمده در مقوله تحريمها نخواهد شد. به عبارت ديگر، اين تغيير زمين بازي تنها در صورتي كه بتواند به لغو تحريمها كمك كند، ارزشمند است و لازمه اين مهم نيز وجود طرحي براي هدايت آگاهانه امور در چنين جهتي است. سوم اينكه حملهاي كه توسط حوثيها عليه آرامكو انجام شده، تنها در عرصههاي ديپلماتيك قابل نقد كردن است. لذا، به موازات صحنه جديدي كه در منطقه در حال شكل گرفتن است، ضرورت دارد كه از هماكنون علائمي دال بر آمادگي ايران براي درگير شدن در تلاشهاي ديپلماتيك به جانب اروپا و منطقه فرستاده شود. چنين علائمي در عين حال ميتوانند موجب تخفيف احساس تهديد در واشنگتن و منطقه نيز بشوند و حداقل در كوتاهمدت اميد به ديپلماسي در واشنگتن را زنده نگه دارد، بهعلاوه، تغيير زمين بازي تنها در صورتي كه به شكلي محتاطانه صورت گيرد و فراتر از آستانه تحمل ترامپ و سياست داخلي امريكا نرود، ميتواند بدون اينكه به جنگ بينجامد، داراي فوايدي باشد.