تعامل منطقي ميانهروهاي اصلاحطلب و اصولگرا
محسن سرخو
در تاريخ تحولات سياسي، چرخش برخي نيروهاي سياسي به سمت گفتمان جناح مقابل شايع بوده و هنوز هم هست، اما اين چرخشها همواره مبناي منفعتجويي و فرصتطلبي نبوده و لازم است تا علل و زمينههاي اين چرخشها
مورد تحليل قرار گيرد. چنانكه از تحليل صحبتهاي بعضي اصولگرايان اين موضوع درك ميشود كه اين افراد از گفتمان اصولگرايي دور شده و در حال نزديك شدن به گفتمان اصلاحات هستند. البته به لحاظ تاريخي، برداشتي اينچنيني از دولت اول مرحوم آيتالله هاشميرفسنجاني مطرح شد و براي امروز و ديروز نيست، اما نكتهاي كه امروز بايد درخصوص اين نوع چرخشها بيان كنيم، اين است كه باتوجه به اينكه جريانهاي معتدل، افرادي را جذب ميكنند كه اين افراد سعي دارند از افراط در آن جريان سياسي جلوگيري كنند، خودبهخود به يك خط محوري كه همان جريان معتدل و ميانه است، نزديك شوند. اين حركت افراد ميانهرو به سمت جريانهاي متعدل، ازسوي جريانهاي تند مربوط به خود (اصولگرايان مربوط به خودشان و اصلاحطلبان هم همچنين) متهم ميشوند كه ديدگاههاي آنها تغيير پيدا كرده و به دامان گفتمان مقابل افتادهاند.
چنانكه امروز ميبينيم برخي نيروهاي ميانهرو متهم ميشوند كه ديدگاههاي اصلاحطلبي آنها، اصولگرايانه و ديدگاههاي اصولگراييشان اصلاحطلبانه شده است، در حالي كه اينطور نيست. اين در حقيقت ميتواند تلاشي از سوي افراد ميانهرو براي تعديل كردن مواضع تند و افراطي جريان سياسي متبوع خود باشد. جريانهاي ميانهرو تلاش دارند تا از افراط دوري كرده و مطالبات مردمي را به عنوان مسير افزايش مقبوليت ازسوي شهروندان پيگيري كنند، بنابراين در چنين شرايطي شاهد آن هستيم كه وحدتنظرهاي بيشتري درخصوص موضوعات مختلف اتفاق ميافتد. چنانكه درخصوص موضوعاتي كه اخيرا كشور با آن درگير بوده، مشاهده كرديم كه جريانهاي معتدل اصولگرا و معتدل اصلاحطلب، مواضع نسبتا مشابه و مشتركي اتخاذ ميكنند.
اين مواضع مشترك برگرفته از همين ديدگاه اعتدالگرايي منتقدان جريانهاي افراطي چپ و راست است. به اين ترتيب درون 2 جناح اصولگرا و اصلاحطلب، طيفي وجود دارد كه همواره نيروها و تشكلهاي معتدلتر بودهاند و درمقابل طيف افراطي ميايستند و درنتيجه مواضع آنها در هر دو جريان نزديكي فراواني با يكديگر دارد. با افزايش ميزان و تعداد افراد وابسته به اين جريانهاي اعتدالي يا معتدل، ازسوي طيفهاي افراطي مطرح ميشود كه آن بخش از نيروهاي سياسي به سمت گفتمان جناح مقابل تمايل پيدا كرده و بخشي از اين تمايل هم مبنايي منفعتطلبانه دارد.
بايد بپذيريم كه ادبيات سياسي يك جناح ميتواند مورداستفاده جناح مقابل قرار گيرد و نبايد اين استفاده از ادبيات گفتمان مقابل را دليل حركت نيروهاي يك جناح به سوي جناح سياسي مقابل تفسير كنيم. بايد توجه داشته باشيم كه استفاده از ادبيات سياسي گفتمان اصلاحطلب يا اصولگرا براي رقيب و طيف مقابل منعي ندارد؛ يعني اين ادبيات نيست كه خطمشي را تعيين ميكند، بلكه برعكس، اين خطمشيهاست كه ادبيات را مشخص ميسازد.
درمجموع و در پايان، ميتوان گفت كه اصلاحطلبان پس از مجلس ششم و اصولگرايان پس از روي كارآمدن احمدينژاد دريافتند كه بايد از ادبيات و راهكارهاي افراطي و تندرو دوري كنند و در قالب و چارچوبهاي قانوني كشور فعاليت داشته باشند، بنابراين هر جريان سياسي كه ميخواهد كارآمدي داشته و در مسير فعاليت خود مستمر و پايدار باشد، بايد به موازين و اصول اوليه نظام سياسي جمهوري اسلامي پايبند باشد.
رييس شوراي سياسي حزب اسلامي كار