مروري كوتاه بر فيلم «مردي بدون سايه»
باورپذيري؛ صفر
كامل حسيني
پيشفرض روايت هشتاد و پنج دقيقهاي فيلم «مردي بدون سايه» در پسزمينه نخستين سكانسِ آنكه ظاهرا جدا از كشمكشهاي پيرنگ است، بيشترين معنا را با خود حمل ميكند و رد پاي آن از آغاز تنشها تا پايان همچنان احساس ميشود زيرا احتمالا برخي كنش شخصيتهاي فيلم از طريق خردهپيرنگ نمود بيشتري پيدا ميكند و از طريق گرهزدن نتايج دو كشمكش به هم، تم فيلم بيشتر برجسته ميشود. پيرنگ فيلم از طريق گونهاي به اصطلاح «وارونگي» يعني تغيير از احترام و خوشبختي به شكاكيت و نفرت ميان ماهان و همسرش پيش ميرود و آنچه هم در اين ميان سبب گسترش اين دگرگوني در جهات معكوس در خط اصلي فيلم ميشود، ورود دست ناشناختهاي به طريق پنهان است كه به نظر ميرسد ماهيتش در هالهاي از ابهام خواهد بود. در واقع، يكي از جذابيتهاي بصري در اين فيلم عمقبخشي به نماها از لابلاي نورپردازي و ساير عناصر ميزانسن، در ميانه فيلم و در زمان بحرانها يكي پس از ديگري است به ويژه زمان بالا گرفتن تنشهاي ميان ماهان با همسرش كه هنرمندانه گاه حس غم و اندوه، احساس تنهايي سوژه را به تصوير در آوردهاند. اگر چه تار و پود پيرنگ اصلي و فرعي با رنگ و بوي كشمكش بسيار قدرتمند خانوادگي بافتي از غافلگيريها و انبوه تعليقها را به وجود آورده است اما تماشاگر از ميانه فيلم تا پايان بيشترين درگيري ذهني را با حقيقت همان پيشفرض دارد كه روايت بر آن بنا شده است. در واقع، كشاندن مخاطب به سمت و سوي شدت كشمكشهاي شكلگرفته براي تحقق پيشفرض روايت موجب ميشود كه درگيري ذهن تماشاگر از معماها و پيچيدگي نسبي تنشهاي فرعي و در انتظار گرهگشايي از برخي معماهاي آن منحرف شود و بيشتر معطوف به تنشهاي شكلگرفته ميان ماهان با همسرش و حقيقت هشدار خفته درون فرضيه روايت شود؛ پيشفرض تكاندهندهاي كه شايد اينگونه فهم ميشود: معضل خشونتزدايي در برابر زنان پيچيدهتر از آن است كه با ساخت مستند درون ما حل وفصل شود بلكه پيش از همه نيازمند گونهاي از دگرگوني روحي است كه درون ما بايد نهادينه شود. البته در ميانه تنشهاي ماهان با مديرعامل تراژدي زندگي شخصي مديرعامل و معضلات ديگر دنياي امروز هم رو ميشود كه هر كدام از آنها خود نيز مولد شرارت و شومهاي هستند كه سايهشان بر زندگي اجتماعي انسانهاي ديگر احساس ميشود. اما در پايان، اگر چه تماسي كه براي رفتن جهت تشخيص شناسايي جسدي در پزشك قانوني با وي گرفته ميشود در يك فضاي بسيار سياه و تعليقآميزترين سكانس فيلم و نقطه اوج بحرانها تاثيرگذار است، تماشاگر را با دوراهي مرگ و حيات در برابر همسرش روبرو ميكند و همچنين پايان فيلم با آن همچنان باز خواهد ماند اما از آنجاييكه زمينه بسيار قدرتمند از تشديد كشمكشها ميان ماهان و همسرش به حد احتمال رسيدن به چنين رخدادي يعني احتمال خودكشي از پيش چيده نشده است و بدينترتيب اين تعليق از قدرت دراماتيك خود ميكاهد؛ لذا باورپذيري مخاطب در برابر اقدام كودكانه همسر ماهان بسيار كمرنگ خواهد شد.