به بهانه انتشار خبر اجراهاي جديد دو كارگردان تئاتر
نسل جديد از اسلاف خود پيش افتاده است
بابك احمدي
روز گذشته دو خبر از اجراي دو كارگردان، يكي جوان و ديگري با حداقل سه دهه تجربه تدريس و كارگرداني در رسانهها منتشر شد.
صدرا صباحي مترجم و كارگردان نمايش «داستان خانواده» درباره اجراي اين اثر نمايشي به خبرنگار مهر ميگويد: «اين نمايش از ۱۵ مهرماه در تئاتر مستقل تهران روي صحنه ميرود.
«داستان خانواده» يك درام رئاليستي سياسي اجتماعي نوشته بيلانا سربيلانوويچ است كه براي اولينبار در ايران به صحنه ميرود و من نيز براي ترجمه متن تنديس و رتبه برگزيده ترجمه از بيست و دومين جشنواره بينالمللي تئاتر دانشگاهي را دريافت كردهام.»
به گفته اين كارگردان جوان، مهمترين دليل انتخاب متن در وهله اول «جذابيت فرم و موقعيت خاص نمايشنامه» بوده كه پس از انجام پژوهش براي اجرا، نكات شگفتآور متن او را به خود جذب كرده، از جمله اينكه جنگي كه نويسنده به روايت آن پرداخته تنها چهار روز طول كشيده و تقسيم يوگسلاوي به شش كشور از جمله پيامدهاي آن بوده است.
اتفاقي كه به گفته صباحي كمتر از بيست سال از وقوع آن ميگذرد. به همين اعتبار و با توجه به بازخوردهاي منتقدان و مخاطبان پس از اجراي نمايش «داستان خانواده» در جشنواره تئاتر دانشگاهي پيشاپيش ميتوان دريافت با تجربهاي مواجه هستيم كه ارزش ديدن دارد.
چراكه كارگردان حداقل ميداند در زمينه فرم و محتوا چه ميخواهد، رويكردي كه در بسياري مواقع شاهد نيستيم و افراد در مواجهه با شما سوال ميكنند: «متني با سه پرسوناژ براي اجرا سراغ داريد؟!» اين دسته از كارگردانان مطلقا با معناي فرآيند تمرين و اهميت كشف و شهود تجربه پيش از به صحنه آمدن يك نمايش غريبهاند. صباحي اجراي اين متن را به «راه رفتن بر لبه تيغِ تلفيق گونههاي كاملا متفاوت» تشبيه ميكند. متن «داستان خانواده» در سال ۲۰۰۲ عنوان بهترين نمايشنامه سال كشور صربستان را كسب كرده است.
ماجراي نمايش از اين قرار است كه در حين عمليات نظامي الوجا كرواسي به صربستان، چهار كودك از فضاي جنگ به متروكههاي دور از مناطق عملياتي پناه ميبرند، آنها مشغول خاله بازي ميشوند و يكي از آنها نقش سگ خانواده را انتخاب ميكند كه ... به دلايل روشن اجازه ميخواهم به نام آن كارگردان با تجربه اشاره نكنم و تنها به همين ميزان بسنده كنم كه در خبر منتشر شده درباره نمايش جديد او كوچكترين اشارهاي به دلايل انتخاب متن و ارتباط مثلا فضاي كمدي به اين روزهاي جامعه ايران نميشود. گرچه صباحي نيز اشاره چندان روشني ندارد ولي حداقل از ميان اظهارات او
اينطور دريافت ميكنيم كه ماجرا قرار است به اضطرابها و مسائل انسان در خلال جنگ اشاره داشته باشد.
آيا همين براي كشور و منطقهاي كه مدام خبر جنگ ميشنود كافي نيست؟ ولي در مقابل كارگردان با تجربه محترم نه به رويكرد اجرايي خود اشاره دارد و نه دغدغه انتخاب متن. اينجا است كه بايد به نسل جديد تئاتر ايران توجه بيشتري داشت وبه فعاليت آنها دلگرم بود. نسل جديد كارگردانان تحصيلكرده تئاتر ما عملا از اساتيد خود پيش افتادهاند.