سالنهاي غيردولتي تئاتر چند سالي است كه فعال شدهاند و ما از سالهاي مياني دهه 90 تا امروز فراز و فرودهاي اقسام مديران سالنهاي اصطلاحا خصوصي را مشاهده كردهايم. اگر در همان سالهاي اوليه قصد انتقاد داشتيد- حالا بر اصول و چارچوبهاي هر نظريه و تجربهاي هم كه استوار بود- با مانع جمله كليشهاي «اينها دوران گذار را سپري ميكنند بايد صبوري كنيم از پيچ بگذرند» مواجه ميشديد. نه اينكه گمان كنيد اين مقاومت از سوي نهادهاي دولتي صورت ميگرفت چون اتفاقا دولت در اين مورد به خصوص چندان هم نقش مراقب و هدايتگر و حمايتگر ايفا نكرد؛ بعضي چهرههاي كاركشته تئاتري ميگفتند، طرح انتقاد فعلا سازنده نيست. رسانهها به هر حال روند حركتي مجموعهداران غيردولتي تئاتر را زير نظر گرفتند تا اينكه بحث ارزشيابي كيفي سالنها مطرح شد البته طبق معمول به سرانجام نرسيد. اين شد كه امروز با جرياني مواجه هستيم كه هركس به واسطه داشتن رابطي با جريان تئاتر و سينما مثلا در مقام سرمايهگذار فيلم يا تئاتر موزيكال اين امكان را پيدا ميكند با جيب پر پول قدم در ميدان مديريت مجموعه تئاتري بگذارد. براي هيچكس هم مهم نيست، نتيجه ورود اين افراد سودجوي غيرحرفهاي چه ميشود و تاثير حضور مديران كار نابلد، تئاتر نابلد و صرفا پولدار بر جريان عمومي تئاتر چيست. چندي پيش تنها برنامه تئاتري سيما تعدادي مديران سالنهاي خصوصي را به استوديو دعوت كرد، نتيجه اظهارات بعضي از اين افراد به قدري نگرانكننده بود كه به نگارش و ثبت گزارش پيشرو شامل صحبتهاي اين افراد ضرورت بخشيد چراكه ثبت اينها امكاني به دست ميدهد تا متوجه شويم در پس ذهن افرادي كه صرفا به واسطه دوست و آشنا و پول پا به عرصه ميگذارند چه ميگذرد. قطعا در اين ميان نميتوان همه افراد را در يك گروه جاي داد اما كليت آنچه در ادامه ميخوانيد به نظر بايد زنگ هشدار را براي مسوولان به صدا درآورد. اگر...
هادي حجازيفر كه فعالان تئاتري او را بيشتر به واسطه فعاليتهايش در زمينه تئاتر عروسكي به ياد ميآورند حالا سه، چهار سالي است به عنوان بازيگر سينما فعاليت ميكند. او پس از حضور در فيلمهاي «ايستاده در غبار»، «ماجراي نيمروز»، «به وقت شام»، «لاتاري» و... با آورده مالي اين تجارب سينمايي به خانه قديمي بازگشت، سالن از رونق افتاده «باران» را در اختيار گرفت و با هزينهاي اين سالن را بازسازي و با نام جديد «هامون» راهاندازي كرد. بگذريم كه پيش از او سالن تئاتري به همين نام توسط گروه تئاتر «ليو» در شهر رشت راهاندازي شده بود ولي به هر حال دستاندركاران برنامه «شب تئاتر» تصميم گرفتند، پاي صحبتهاي مدير سالن «هامون» پايتخت بنشينند. مصطفي كوشكي، دانشآموخته هنرهاي نمايشي در مقطع فوق ليسانس و كارگردان تئاتر نيز در مقام مدير سالن تئاتر مستقل تهران به صورت حضوري در برنامه شركت داشتند. در ادامه با علي پاليزدار، مدير سالن تئاتر «پاليز» كه امروز ديگر وجود خارجي ندارد صحبت شد، سالن «پاليز» حالا جاي خود را به سالن تئاتر «سپند» داده است. همچنين قرار بود داود نامور، مدير مجموعه تئاتر «عمارت نوفللوشاتو» نيز به صورت تلفني در برنامه حاضر شود كه اين ارتباط برقرار نشد اما شما ميتوانيد اظهارات او را در گفتوگو با «اعتماد» دنبال كنيد. مجري برنامه ميگويد:«تئاتر خصوصي از موضوعات روز جريان تئاتري ماست و هر دو مهمان علاوه بر مديريت سالن تئاتر به عنوان هنرمند در حوزه توليد نمايش هم دست دارند.» قصد هم ارايه تصوير واضح و كلي از وضعيت موجود سالنهاي تئاتر غيردولتي است. مصطفي كوشكي، كارگردان و مدير سالن تئاتر مستقل تهران صحبتهاي خود را با همان تقسيمبندي آغاز ميكند كه ابتداي گزارش بيان شد، يعني ارايه تعريفي از سالنهاي «دولتي» و «غيردولتي»: «سالنهاي دولتي به شكل طبيعي بودجه دولتي دارند و كارمنداني كه از دولت حقوق ميگيرند تا به امور مجموعه رسيدگي كنند. سالنهاي غيردولتي به صورت شخصي و به صورت خودگردان اداره ميشوند. اين كليترين تعريف موجود در خصوص دولتي و غيردولتي است و به طور اجمالي هم بايد مد نظر داشت، عمر تاسيس سالنهاي اوليه غيردولتي از كوچكترين گرفته تا بزرگترين هنوز يك دهه هم نگذشته است.» كوشكي همچنين تصريح ميكند كه اشاره به عمر 10 ساله، جريان تئاتر غيردولتي پس از پيروزي انقلاب را مد نظر دارد چون پيش از انقلاب جريان تئاتر غيردولتي موثر قدرتمندي وجود داشته كه در جريان كودتاي 28 مرداد 32 نابود شد.
اپيزود اول؛ سردرگم
هادي حجازيفر در پاسخ به اين پرسش كه از مديريت يك مجموعه تئاتري غيردولتي چه تصويري در ذهن داشته، ميگويد:«از دوره دانشجويي آرزو داشتيم يك زماني محلي براي اجراهاي خودمان در اختيار داشته باشيم. چون به ياد ميآورم، سالهاي 78- 77 اجرا گرفتن در سالنهاي زير نظر دولت عملا غيرممكن بود حتي سالن مولوي هم چنين وضعيتي داشت و باز به ياد ميآورم براي شركت در جشنواره تئاتر دانشگاهي هم تا مباني را نميگذرانديم، اجازه شركت در جشنواره صادر نميشد. حتي در دانشكده هنرهاي زيبا تا ترم 4 به ما اجازه اجرا در سالن سمندريان دانشگاه را نميدادند و فقط مجوز حضور در پلاتوها داده ميشد. سالهاي سال براي اجرا دنبال سالن دويديم و در مجموع ميتوانم بگويم بعد از دانشگاه توانستم 4 اجراي عمومي تجربه كنم كه دو تاي آن در «كارگاه نمايش» تازه تاسيس آن سالهاي تئاترشهر با ظرفيت 50 نفر بود.»
حجازيفر در ادامه با درخواست مجري براي پرداختن به اصل موضوع پيرامون مديريت يك مجموعه غيردولتي مواجه ميشود به ويژه تركيب موجود در اظهارات كوشكي يعني بنگاه «فرهنگي- اقتصادي» و ميگويد:«وقتي يك گروه براي خودش شناسنامه و هدف تعيين ميكند، كارهايي را ميبيند و به زعم خودش منتقد آن كارهاست بعد به اين پرسش ميرسد كه چرا جريانهاي ديگر وجود ندارند؟ به همين دليل هدفي كه ما از ابتدا براي سالن تعريف كرديم، كشف و حمايت از استعدادهاي جوان است. گروههايي كه از دانشگاهها و جشنوارهها بيرون ميآيند، اين بيشتر مطرح بود تا فقط خودمان را مد نظر بگيريم.» او در پاسخ به اين پرسش كه منظور از حمايت چه شكل حمايتي است، توضيح ميدهد:«نرم هزينه اجرا در يك سالن از شبي يك ميليون و پانصد هزار تومان شروع ميشود تا دو ميليون تومان. حالا در نظر بگيريد يك گروه دانشجويي به شما ميگويد، من توان پرداخت ندارم و شما از ما شبي پانصد هزار تومان بگيريد. كار توسط شوراي سالن بازبيني ميشود و در صورت برخورداري از كيفيت و استعداد از آنها حمايت ميكنيم. حتي ميگوييم، قرار بود شما به سالن 20 ميليون تومان بپردازيد، حالا ما به شما ميپردازيم.»
حجازيفر در پاسخ به اين پرسش كه تكليف مباحث اقتصادي چه ميشود نيز بار ديگر بر ايدههاي ابتدايي خود تاكيد كرد:«براي من ابتدا جذب مخاطب مختص سالن خودم اهميت دارد يعني روي برندم كار ميكنم. به رغم احترام براي تمام نامها ميخواهم از چند پله عقبتر شروع كنم از كساني كه حتي امكان حضور در جشنوارهها را پيدا نميكنند! خيلي راحت ميگويم، شگفتزده شدم از نمايشهايي كه در سالن ما روي صحنه رفت. اتفاقي كه ميافتد اين است كه تماشاگر رفته رفته اعتماد ميكند و ما بايد به سمت شكست انحصار برويم. حتي به يك پرديس تئاتري هم فكر كردهايم كه بعدا از اين گروهها دعوت خواهد كرد.»
اپيزود دوم؛ رويكردهاي سراسر متضاد
پرسش به دليل راهاندازي و لزوم اين كار ميرسد كه مصطفي كوشكي، دلايل خودش را بيان ميكند:«اين كار قطعا از يك نياز سرچشمه گرفت اينكه ما آثار و توليداتي داشتيم كه ميخواستيم به نمايش بگذاريم. اين توليدات در وهله اول از هويت مشخص سالن تئاتر مستقل پيروي ميكنند. يعني ما به عنوان گروهي كه چند نويسنده، بازيگران مشخص، طراحان و چند كارگردان داريم به پيگيري زيباييشناسي و اهداف هنري خودمان علاقهمند هستيم. بايد اين طور بگويم كه اگر اين مكان در اختيار من استيجاري نبود و ناچار به پرداخت هزينه هنگفت نبودم ابدا سمت دعوت از گروههاي ديگر نميرفتم. حداقل من به اين صورت فكر ميكنم. حتي اگر 5 ماه هم نمايش روي صحنه نبود هيچ ايرادي نداشت ولي به دليل وجود بحث پيچيده اقتصادي ناچاريم. اتفاقا من از روز اول در برابر اين شيوه مد نظر هادي حجازيفر ايستادم و اعلام كردم، سالن تئاتر مستقل هيچ درخواستي نميپذيرد چون نه در جايگاه بررسي رتبه و جايگاه افراد قرار داريم و نه ميخواهيم گروهي را بازبيني كنيم. ما فقط دعوت ميكنيم كه اين دعوت هم براساس زيباييشناسي سالن تئاتر مستقل اتفاق ميافتد. وقتي هم دعوت كردم ديگر به اينكه متن يا كيفيت اجرايي گروه چيست، كار ندارم. تئاتر مستقل يك مكان نيست كه گروههاي بيايند، اجرا كنند و بروند. هنرمندي كه به مستقل ميآيد بايد تاثير و ردي باقي بگذارد.»
اپيزود سوم؛ سالن تئاتر به مثابه بنگاه!
علي پاليزدار، مدير سالن سابق «پاليز» سومين فردي بود كه به جمع مديران سالنهاي غيردولتي اضافه شد، فردي كه به تحقيق ميتوان عنوان كرد سابقه فعاليت هنري و مديريتياش در زمينه تئاتر به هيچوجه با دو كوشكي و حجازيفر قابل مقايسه نيست. اين مدير جوان به اين پرسش كه «وظيفه ما به عنوان سالن غيردولتي چيست؟» پاسخ ميدهد: «يكسري نيروهاي خودسر داريم كه براساس چارچوب مورد نظر خودشان كار ميكنند. اگر ما يك صنف درست و قانون داشته باشيم ديگر كسي نميتواند در اين روند خلل ايجاد كند. متاسفانه ما نه از قانون تبعيت ميكنيم و نه صنف وجود دارد و وقتي بهواسطه روابط، امكان برخورد قانوني با بعضي افراد وجود نداشته باشد اين فضاي تئاتر است كه آسيب ميبيند.» پاليزدار تا اينجاي كار به پرسش اصلي پاسخ نداده و اظهاراتش در حالي بيان ميشود كه بهزعم بسياري سالن تحت مديريت او نيز در بدو تاسيس از انواع امكانات و روابط بهره گرفت. به ويژه كه در بروشور اكثر نمايشهاي روي صحنه در اين سالن با تشكر از «يك هولدينگ» نيز به چشم ميخورد. اما بخش نگرانكننده صحبتهاي مدير جوان جايي است كه به پرسشي درباره سودآوري تاسيس سالن خصوصي پاسخ ميدهد: «داشتن تماشاخانه قطعا صرفه دارد، يعني هركاري كه از لحاظ مالي جواب ندهد به عنوان بيزنس حساب نميشود. يعني بايد به همين تايتلش! فكر كنيد كه «بيزنس» است. اگر فضاي فرهنگياش را حساب كنيد ديگر تماشاخانه خصوصي نميشود، يعني دغدغه فرهنگي سالنهاي تئاتر را بايد سالنهاي دولتي داشته باشند. اگر در فضاي خصوصي كار ميكنيد يعني بايد دغدغه مالياش را داشته باشيد. يعني بايد آورده و برداشت داشته باشيد چون اگر برداشت نداشته باشيد ورشكست ميشويد. چون سرمايه دولتي كه نيست و هرساله به شما بودجه اضافه نميشود! اتفاقا هر ساله از دستگاهها كم هم ميشود. اما يك حاشيههاي درآمدي دارد مانند وركشاپها، كافيشاپها و خيلي چيزها كه اگر كنارش ايجاد شود ميتواند درآمدزا باشد. امروز هم كه بعضي سالنها ماشاءالله سه چهار اجرا ميروند و سه گروه همزمان بدون درنظر گرفتن مسائل ايمني روي صحنه ميروند. در اين شرايط بعضي سالنها هم به دليل اينكه مديريت درست مالي و بيزنسپلني! ندارند ناچار به جمع كردن هستند.»
اپيزود چهارم؛ از كف بازار آمدهام، تئاتر نميفهمم، بايد درآمدزايي كنم
داود نامور مدير عمارت «نوفللوشاتو» در گفتوگو با «اعتماد» بهشدت از برنامه تلويزيوني مورد نظر انتقاد ميكند. او همچنين به بحث نگاه بيزنسي مديران بعضي سالنهاي خصوصي واكنش نشان ميدهد: «بله! بعضي سالنها واقعا نگاه به قول خودشان بيزنسي دارند ولي مثلا من اگر قرار بود پولم را جاي ديگري سرمايهگذاري كنم 10 برابر درآمد داشتم. چه كسي فكر بيزنسي دارد ولي يك ماه سالن را به گروههاي جوان تئاتر دانشجويي اختصاص ميدهد؟ من اگر به همين عمارت نوفللوشاتو نگاه درآمدزايي صرف داشته باشم ميتوانم از دروديوار پول دربياورم. ما تئاتر را براي تئاتر ميخواهيم و دليل توجه گروههاي تئاتري به سالنهاي «تئاتر مستقل تهران» و «عمارت نوفللوشاتو» همين است. شبي كه برنامه روي آنتن رفت ميخواستم انتقاد كنم و بگويم شما كه قصد داشتيد آسيبهاي سالنهاي خصوصي را بيان كنيد، چطور سراغ فردي رفتيد كه همين الان 16 پرونده باز مالي دارد و حالا حتي مدير هم نيست! اين درست كه فردي مثل هادي حجازيفر تازه به اين وادي وارد شده ولي براي همه ما روشن است كه دغدغه مالي ندارد و ميخواهد در جهت رشته تحصيلياش كاري كند. در اين دو سال اخير بيش از 50 نمايش خوب در عمارت روي صحنه رفته، نقد و بررسي و تحسين شده، اين من را خوشحال ميكند. ولي بسياري افراد هم هستند كه فقط به پول درآوردن از تئاتر فكر ميكنند. فقط به اجاره دادن سالن فكر ميكنند نه چيز ديگر. مدير سالن تئاتر نمونه داريم كه ميگويد «من تئاتر نميفهمم، بچه كف بازارم و آمدهام پول دربياورم» بله از اينها هم داريم. من به همان برنامه هم انتقاد دارم كه حتي آيتمسازي جذابي نداشت. اينها حتي در مقاطعي تئاتر را زير سوال ميبرند چون بعضا تئاتر خصوصي را قبول ندارند. ولي در نظر بگيريد امروز حداقل 70 درصد تئاترها در سالنهاي غيردولتي روي صحنه ميروند. حالا كافي است كيفيتها را مقايسه كنيد و ببينيد چه تفاوتي بين ما و سالنهاي دولتي وجود دارد. مديركل هنرهاي نمايشي اخيرا نامهاي خطاب به انجمن صادر كرد و تاكيد داشت در مورد تمديد مجوزها تكليف بايد توسط انجمن روشن شود. حالا اين برعهده انجمن است كه به ماجرا رسيدگي كند تا هركس پولي در جيب داشت وارد كار نشود. اينها هستند انتقاد و اعتراض به وجود آوردهاند و پرونده روي پرونده مالي تشكيل دادهاند. مگر ما مهمانخانه و مسافرخانه داريم كه سالن اجاره بدهيم و پول دريافت كنيم؟ اين افراد به جريان تئاتر بسيار ضرر خواهند زد و انجمن بايد پيگير تغيير نگاه اينها باشد.»
اپيزود پنجم؛ اينجا هركي هركي است!
پايانبخش گفتوگو با دو مهمان ابتدايي برنامه هم بحث پيرامون ماجراي صدور مجوزها بود. اينكه آيا هركس از راه رسيد و پول و روابط داشت بايد بتواند مجوز سالن تئاتر دريافت كند؟ مصطفي كوشكي در همين رابطه به مخالفت با شيوه كنوني صدور مجوزها پرداخت: «فكر ميكنم در صنف طلافروشان هم به همين سادگي ورود نميكنند. به نظرم در بحث فرهنگ كه مبحث جديتر است به وجود يك فيلتر نيازمنديم. البته منظور از فيلتر نگاه سانسوري و حذفي نيست، بلكه در نظر گرفتن حداقلها است. اينكه راه تشخيصي وجود داشته باشد كه آيا من به عنوان فارغالتحصيل تئاتر الزاما ميتوانم مدير خوبي باشم؟ يا اگر پول داشتم ميتوانم مدير فرهنگي شوم؟ تاثير حضور اين افراد بر مردم، فرهنگ، تئاتر، سينما و غيره چه خواهد بود؟ به نظرم در اين مرحله بايد كمي جديتر فكر كنيم. بله زماني اداره كل هنرهاي نمايشي از راهاندازي موسسهها حمايت كرد ولي آيا همه آنها كه تماشاخانه راهاندازي كردند قصد كار فرهنگي داشتند يا راه پول درآوردن تازه پيدا كرده بودند؟ مثل زماني كه دلار گران ميشود و يكباره همه به متخصص خريد و فروش دلار تبديل ميشوند. يك عده هستند كه اتفاقا اقتصاد ايران را هم خوب ميشناسند و تا سيگنالي مبني بر درآمدزا بودن يك حرفه يا جريان دريافت ميكنند حتي زودتر از ما فارغالتحصيلان تئاتر، با رزومهسازي سراغ دريافت مجوز تاسيس سالن نمايش ميروند. من به هر دو جريان مديران سالنها و هنرمندان نقد دارم ولي اولين گام صدور مجوز است كه بايد آگاهانهتر و با ديد دقيقتر تصميم بگيريم. چون اينها با حضور خود يكجور فرهنگ توليد ميكنند و ما بايد متوجه باشيم چه فرهنگي قرار است جريان پيدا كند.»
هادي حجازيفر در اين زمينه با نظر مصطفي كوشكي مخالفت كرد: «مثل بحث پروانه ساخت كه امروز در سينما شكست خورده است، اين روند هم شكست ميخورد. در زمانهاي كه دولت به سمت آسان كردن كسب و كار و بنگاههاي اقتصادي حركت كرده هركس ميتواند با حداقل مدارك مجوز دريافت كند و وارد عرصه شود. فرض كنيد كتابفروشي، فستفود يا حوزه فرهنگ. چون كسي كه وارد كار فرهنگي ميشود مطمئنا دغدغه دارد و نميتوانيم بگوييم بوي پول به مشامش خورده كه وارد عرصه شده است. نه شهرداري قانون حمايت دارد و نه وزارت ارشاد، از آتشنشاني تا اداره برق به ما ميگويد بايد چه كنيم و چه نكنيم، يعني به اندازه كافي فيلتر وجود دارد. به نظرم افراد هر تفكري جز هنر داشته باشند از ميدان به در خواهند شد و همه ما ميدانيم بحث اقتصادي در تئاتر بيشتر شوخي است.»
پايان
در نهايت ميتوان گفت مجموعه اظهارنظرها از آشفتگي و پراكندهگويي موجود در فضاي مديريت سالنهاي خصوصي حكايت دارد. در اين مسير بعضي مديران تا حد زيادي ميدانند رويكرد مديريت فرهنگي در زمينه هنرهاي نمايشي بايد به چه ترتيب پيش برود تا آثار ماندگار و ثمربخش داشته باشد، اما بعضي فعلا آزمون و خطا ميكنند (امري شايد مخاطرهآميز در حوزه فرهنگ) و عدهاي كه نقاب از چهره برداشتهاند و جز منافع مالي دغدغهاي ندارند. نگاه ساده به دريافت بعضي مديران سالنهاي خصوصي نشان ميدهد ديگر وقت آن رسيده كه بيش از گذشته بر آتش تنورِ آسيبشناسي وضعيت اداره سالنهاي دولتي و غيردولتي بدميم، چون كار از دوره گذار و پيچ و گردنه گذشته است. امر فرهنگي شوخي بردار نيست و هر يك از اين آمد و رفتهاي غير كارشناسي و بيزنس! محور مخاطرات و آثار منفي خود را در تئاتر به يادگار ميگذارد.