جريانها و گفتمانهاي كلامي
غلامرضا زكياني
ترجمه گروهي اين كتاب و دقت كم نظير آن سبب شده كه با خيال راحت بتوان به اين متن مراجعه كرد. از اين حيث، اين ترجمه براي اهل كلام غنيمتي است. علم كلام در سده اخير بلكه در چهارصد سال اخير علم جدلي و غيرقابل اعتنا تلقي شده و هر وقت ميخواهند كسي را تحقير كنند، او را جدلي ميخوانند. در نتيجه متاسفانه در گروههاي فلسفه ما به كلام بسيار اندك و كم توجه ميشود. كتاب كلام و جامعه، هم از بعد ادبي و هم از حيث علمي بسيار ارزشمند است.
فان اس در اين كتاب درگير قالبها نشده است، يعني نگفته كه مثلا معتزله چنين ميگويند و اشاعره سخن ديگري دارند و... اين يكي از آسيبهايي است كه ما الان هم در كتابها و هم در كلاسهايمان داريم. افراد متعددي را ميبينيم كه كلام درس ميدهند و حداكثر سوادشان چند كتاب فارسي در اين زمينه است و يك خط عربي نميتوانند بخوانند. اين يكي از دلايل افت علم كلام در جامعه ما است. در حالي كه رويكرد فاناس سبب ميشود كه ما با كساني مواجه شويم كه براي اولين بار است در فارسي مطرح ميشوند. براي مثال متكلمي به نام مقبول است كه در قرون دوم و سوم بسيار اهميت داشته است.
شيوه فان اس در منطقهنگاري كه از شام شروع شده و به عراق در جلد اول خاتمه مييابد و ايران و مصر و حجاز را در مجلدات بعدي پي ميگيرد، بسيار جديد است. فاناس از اين طريق به جريانهاي جغرافيايي و سياسي نيز توجه ميكند. فان اس ميگويد، نحله نگاران (در روايت انديشههاي ديگران)، برداشت خود را نگاشتهاند و او سعي كرده چنين نكند و انصافا هم تا جايي كه توانسته از اين كار پرهيز كرده است. ميكوشم از همين نكته، براي بحث درباره كتاب آغاز كنم.
عنوان كتاب كلام و جامعه است. بخش جامعه كتاب براي من اهميت زيادي داشت و انتظار داشتم بحث جامعه را بيشتر عنوان كند و به تاثير گفتمانهاي موجود در قرون دوم و سوم و چهارم هجري بپردازد. اما پرداختن به اين حوزه به نظر كمرنگ بود. براي مثال سه جنگ جمل، نهروان و صفين در زمان حضرت علي اميرالمومنين(ع) اهميت فراوان دارد، زيرا جنگهاي داخلي بودند و عشره مبشره دو سوي ميدان بودند. اين جنگها پرسشهاي كلامي مهمي را در ذهن مسلمانان ايجاد كرد. اين حوادث باعث شد در اواخر سده اول مباحث متنوعي شكل بگيرد. يكي از اين اتفاقات ظهور خوارج با رويكرد افراطي است كه هر دو طرف را كافر خطاب ميكند. در نتيجه جنگ نهروان رخ ميدهد كه خود اين جنگ نيز هم از نظر علل وقوعش و هم از حيث افكاري كه در آن پديد آمد، تقريبا در طول تاريخ بي نظير است. بنابراين خوارج جانب افراط را ميگيرند و نظر را چنان با عمل گره ميزنند كه اصلا قابل تفكيك نيست. در نتيجه يك نفر با يك گناه از ايمان خارج ميشود. اين موجي كه در جامعه اسلامي راه ميافتد، يك ضد موج نيز با خود ميآورد. يعني گروهي پديد ميآيد كه عمل را از نظر جدا ميكنند. اين گروه مرجئه هستند. آنها معتقد بودند كه ممكن است يك نفر حتي گناه كبيره انجام دهد، اما ايمان نيز دارد. اين دو نگاه متقابل تا به امروز نيز ادامه مييابد. امروز هم خوارج داريم و هم مرجئه.
مثال ديگر هشام بن حكم است. آشنايان با علم كلام ميدانند كه كساني چون هشام مساله كلام شيعي هستند. متكلمان شيعه به خصوص كساني كه بعد از خواجه نصيرالدين طوسي و از صفويه به اين سو با هشام مشكل دارند، زيرا هشام در زمان امامان صادق(ع) و موسي كاظم(ع) حضور دارد و آرايي دارد كه با آراي رسمي كلام شيعي مخالف است. او نگرشي اشعريگونه راجع به خدا دارد يا در مباحث ديگر نظرات متفاوتي با كلام رسمي شيعي دارد. اين در حالي است كه امام صادق(ع) و امام كاظم(ع) نه تنها هشام را طرد نميكنند، بلكه او را براي مناظره كردن با مخالفان انتخاب ميكنند. بعد از سده سوم كه نوبختيان ميآيند و نوبت به شيخ مفيد و مكتب او در بغداد ميرسد، چنان تاثير و تاثري ميان افكار شيعي امامي و معتزله وجود دارد كه بسياري از افكار معتزله را ميپذيرند و همين سبب ميشود كه شيخ مفيد كتاب «اوائل المقالات في المذاهب و المختارات» را بنويسد تا نشان بدهد كه ما در اين موارد با معتزله بغداد و معتزله بصره و... تفاوت داريم. اما اين نگارش تاثير چنداني ندارد، زيرا شاگرد خودش سيد مرتضي در بسياري موارد با معتزله، بلكه معتزله بصره، همراه است. همراه شدن اين بزرگواران با معتزله كه اصل تنزيه هستند، سبب ميشود در سده دوم كه متكلمان بزرگي مثل هشام بن حكم داريم، اينها در محاق قرار بگيرند. يعني انديشههاي غيرمعتزلي و بسيار نابي كه توسط هشام بن حكم مطرح شده، توسط متكلمان ما مورد انتقاد واقع شده است و بعضي ميگويند اينها مربوط به قبل از اسلام آوردن هشام بن حكم است يا مربوط به قبل از زماني است كه شاگرد امام صادق(ع) شود يا اين حرفها را در مقام مناظره مطرح كرده است. در حالي كه اين سخنان مربوط به خود اوست، منتها يك كلام شيعي رسمي بعد از شيخ مفيد و بعدا قرن هفتم جا افتاد كه هشام بن حكم در هاضمه كلام شيعي جا نميگيرد.
اين مثالها از اين حيث مطرح شد كه گفته شود تكثر در كلام شيعه اماميه يكي از موارد بسيار آشكار بوده است. يعني افكار مختلفي حتي در زمان حضور ائمه(ع) در ميان شيعيان مطرح بوده است. اما بعد از مدتي اين كثرتگرايي به تدريج كم شده تا اينكه امروزه يك اعتقاد اصلي تشيع ساخته شده و باقي خوانشها را طرد ميكنند. ارتباط اين بحث با كتاب كلام و جامعه فان اس اين است كه كثرتگرايي در اثر گفتمانهاي موجود وجود داشته و متكلمين بسيار با هم چالش داشتند و اين چالشها سبب ميشده كه متكلمين اماميه مواضع متكثري بگيرند، اين را ميشد در اين كتاب نشان داد، اما من آن را كمتر ديدم. به تعبير فان اس، اين كتاب تا حدودي به تاريخ علما بدل شده است، يعني دانشمندان را استخراج كرده و انصافا اطلاعات ريز و جزيي درباره آنها داده كه قابل تقدير است. اما آنچه شخصا انتظار داشتم، يعني پرداختن به داد و ستد جريانهاي كلامي را نديدم.
رييس موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران