گروه اجتماعي| با وجود آنكه كارشناسان حوزه جمعيت تاكيد دارند كه ايران تا سال 1420 به سونامي سالمندي نميرسد چون هنوز نرخ سالانه مواليد زنده، از تعداد افرادي كه مرز سالمندي را پشتسر ميگذارند، بيشتر است اما ديروز، رييس سازمان بهزيستي كشور كه نهاد متولي حمايت از افراد داراي معلوليت و ناتواني و از جمله، جمعيت سالمندان كشور است، هشدار داد كه تا سال 1430 نرخ رشد جمعيت سالمندان بر نرخ رشد جمعيت پيشي گرفته و 26 درصد جمعيت كشور، سالمندان و افراد بالاتر از 65 سال خواهند بود.
در حال حاضر و به گفته وحيد قبادي دانا، 10 درصد از جمعيت كشور و حدود 9 ميليون نفر، سالمند هستند. حالا اگر افزايش تعداد جمعيت سالمند بنا بر همان پيشبيني رييس سازمان بهزيستي كشور، محقق شده و نرخ رشد اين اقليت سني، تا موعد اعلام شده از سوي قبادي دانا، ثابت مانده يا حتي افزايش يابد، بيش از آنكه از بابت تغييرات آماري جمعيت نگرانكننده باشد، به دليل فقدان زير ساختهاي حمايت از جمعيتي كه ديگر در سال 1430، «اقليت» نيستند بلكه بيش از يك پنجم جمعيت كشور را شامل ميشوند، يك مشكل اساسي براي دولت آينده خواهد بود.
در حال حاضر، با وجود آنكه وزارت بهداشت از سالها قبل رشته طب سالمندي را در برنامه آموزشي دانشگاههاي علوم پزشكي قرار داده، اما هنوز تعداد فارغالتحصيلان اين رشته، هيچ تناسبي با همين جمعيت 9 ميليون نفري سالمندان كشور ندارد. زيرساختهاي حمايتي و رفاهي هم براي جمعيتي كه قرار است پنجمين دوره زندگي خود را به عنوان «بازنشسته» از تمام مشاغل و مناصب دولتي و خصوصي و حتي خويش فرمايي، در فراغت از كارآفريني و سرمايهسازي سپري كنند، حتي امروز كه تعداد اين اقليت، كمي بيش از 10 درصد جمعيت كشور است، وضعيت مطلوبي ندارد و بارزترين مصداق اين است كه اغلب زنان و مردان سالمندي كه به هر دليل، اين ايام را به تنهايي؛ به دور از فرزندان و بستگان در قيد حيات، طي ميكنند، در صورتي كه توان جسمي كافي نداشته يا شرايط معيشتي مناسبي براي استفاده از تفريحات دوران سالمندي نداشته باشند، به دليل فقدان حمايتهاي ارزانقيمت متناسب اين گروه سني، محكوم به انزوا در كنج خانههايشان هستند كه اين اتفاق البته، علاوه بر آنكه بار سنگيني از اختلالات رواني ناتوانكننده همچون افسردگي مزمن و پيشرفته را بر دوششان مياندازد، به پايان رسيدن عمرشان را هم تسريع ميكند.
سالمنداني كه در ايام جواني و ميانسالي شاغل نبوده يا به دليل اشتغال در فرصتهاي شغلي ناپايدار، از هيچ حمايت بيمهاي برخوردار نبودهاند، در صورت ناتواني معيشتي، ايام سالمندي پرزجري را سپري خواهند كرد و حتي در صورتي كه موفق به بهره مندي از كمكهاي مستمري نهادهاي حمايتي همچون كميته امداد و سازمان بهزيستي كشور شوند، در اين ايام، بايد خواستهها و نيازهاي اوليه زندگي را در آن حد تقليل دهند كه با كمكهاي ناچيز نهادهاي حمايتي، صرفا قادر به زنده ماندن باشند.
اين گروه از سالمندان، به دليل محروميت از بيمههاي پايه و تكميلي، در اين ايام حتي از خدمات درماني متناسب با شان ايام سالمندي محروم خواهند شد و براي اين گروه، مراجعات مستمر به «پزشك سالمندان»، يك آرزوي دست نيافتني خواهد بود چون هنوز خدمات طب سالمندي كه مجموعه وسيعي از خدمات توانبخشي و و مداواي روحي و جسمي است، از پوششهاي بيمهاي مناسب محروم است، علاوه بر آنكه در هيچ استاني از كشور و در هيچ بيمارستاني از مجموعه وسيع مراكز درماني آموزشي و دولتي كه وابسته اعتبارات دولت هستند، هيچ بخش ويژه يا خدمات متمايز براي سالمندان ناتوان و بيمار يا بيبضاعت وجود ندارد. حالا با چنين زيرساختهاي شكسته بستهاي كه همين امروز هم براي حمايتهاي جسمي و روحي از 9 ميليون سالمند ناكافي و نارساست، متوليان حمايت و سلامت، هشدار ميدهند كه در صورت بي توجهي به تنزل تدريجي نرخ رشد جمعيت كه به گفته قبادي دانا، حالا به 1.24 رسيده در حالي كه نرخ رشد جمعيت سالمندي، روي عدد 3.6 ايستاده، تا 32 سال آينده 26 درصد از جمعيت كشور، در گروه «سالمندان» قرار خواهند گرفت.
نگراني متوليان سلامت از آتيه سالمنداني كه از جواني و پيري، چيزي نفهميدند
بنا بر آخرين اعلام مركز آمار ايران، در حال حاضر جمعيت كشور، 82 ميليون و 890 هزار نفر است كه از اين تعداد، 8 ميليون و 60 هزار نفر، سالمند هستند.
به گزارش ايلنا و به نقل از مركز آمار و اطلاعات راهبري وزارت تعاون، نرخ مشاركت اقتصادي سالمندان ۱۶.۶ درصد است كه اين نرخ براي مردان و زنان سالمند به ترتيب، ۲۹.۴ درصد و ۰.۴ درصد است. نرخ بيكاري سالمندان هم در اين گزارش، ۲.۳درصد اعلام شده كه اين نرخ براي مردان و زنان سالمند به ترتيب، ۲.۳۶ درصد و ۰.۷ درصد است. همچنين به گفته عليرضا رييسي؛ معاون بهداشت وزارت بهداشت، بيشترين سهم سالمندي در كشور مربوط به استان گيلان و كمترين تعداد جمعيت سالمند مربوط به سيستان و بلوچستان است، ضمن اينكه استانهاي البرز و مازندران از نظر رشد جمعيت سالمندي، در صدر قرار دارند. رييسي اخيرا اعلام كرد كه تعداد مردان سالمند در كشور به ازاي هر 100 زن سالمند 97.6 درصد است و نرخ مشاركت اقتصادي سالمندان - نانآور خانواده - 12.2 درصد است. به گفته رييسي، 89 درصد مردان سالمند و 44.7 درصد زنان سالمند در ايران، داراي همسر هستند اما 26.5 درصد سالمندان كشور، تنها زندگي ميكنند و بيش از نيمي از خانوادههاي زن سرپرست، نانآور سالمند دارند.
بنا بر الزام قانون 5 ساله برنامه ششم توسعه، سازمان بهزيستي كشور موظف است تا پايان اجراي اين برنامه – سال 1400، 25 درصد جمعيت هدف و از جمله سالمندان را تحت پوشش خدمات حمايتي و توانبخشي قرار دهد كه به گفته قبادي دانا، در حال حاضر، از جمعيت 9 ميليون نفري سالمندان كشور، 725 هزار سالمند تحت پوشش خدمات اين نهاد حمايتي بوده و به گفته معاون حمايت و سلامت خانواده كميته امداد، بيش از يك ميليون و 640 هزار سالمند، از خدمات مستمر كميته امداد استفاده ميكنند كه از اين تعداد، حدود يك ميليون نفر، ساكن مناطق روستايي بوده و ۶۸۱ هزار نفر از سالمندان تحت پوشش هم، ساكن مناطق محروم كشور هستند علاوه بر اينكه از مجموع كل سالمندان تحت پوشش كميته امداد، ۶۲ درصد، ۶۰ تا ۷۴ سال، ۳۵ درصد، ۷۵ تا ۹۰ سال و ۳ درصد، بالاي ۹۰ سال هستند.در حالي كه هر دو نهاد حمايتي موظفند سالانه 10 درصد از جمعيت تحت پوشش را توانمند كرده و شرايط خروج و خودكفايي آنها از چتر خدمات حمايتي را فراهم كنند، سالمندان تحت پوشش كميته امداد و سازمان بهزيستي كشور از اين قيد مستثني هستند چون بطور معمول، آن گروه از زنان و مردان سالمند تحت پوشش خدمات اين نهادهاي حمايتي قرار ميگيرند كه به دليل فقر معيشتي، در دهكهاي اول و دوم اقتصادي بوده يا به دليل معلوليت جسمي و روحي و بيماريهاي ناتوانكننده، از خانه و خانواده در قيد حيات طرد شده يا حتي به دليل مجرد بودن، هيچ خويش و قومي براي حمايت و دستگيري نداشته باشند. حتي در اين شرايط هم لزوم حمايتهاي بيمهاي به اين دليل پررنگ ميشود كه اگر همچون كشورهاي پيشرفته، بيمههاي اجتماعي با چتر فراگير درماني و رفاهي، امنيت رواني سالمندان را فراهم كنند، زن و مرد سالخورده كه گريزي از افسردگيهاي ناتوانكننده ايام سالمندي ندارند، نه تنها اين ايام را با روحيه شادابتري سپري خواهند كرد بلكه ناچار نيستند در سنين كهولت، دست نياز به سمت نهادهاي حمايتي و براي دريافت خدمات حداقلي دراز كنند. قبادي دانا هم بر همين الزام تاكيد داشت كه گفت: «پوشش بيمه و بازنشستگي براي سالمندان بايد در حالت حداكثري خود باشد تا زندگي راحتي داشته باشند، اين موضوع بايد در سطح مديريت شهري نيز مشاهده شود. امروزه تا چه ميزان ادارات، بانكها و... براي حضور سالمندان مناسبسازي شده است؟ سالمندي دوره پايان زندگي نيست. در بسياري از كشورها ميبينيم سالمندان، فعالترين گروه جامعه هستند و اين فرصت را مغتنم ميشمارند. ما هم ميتوانيم با توجه به نياز سالمندان، مشاركت آنها را افزايش دهيم.»
اما واقعا اين تاكيد رييس سازمان متولي حمايت از افراد داراي ناتواني كشور تا چه حد در اين سالها مورد توجه دولتهاي وقت بوده است ؟ مصداق بارز اين بي توجهي، همين كه ديروز و در حالي كه تعداد جمعيت سالمند كشور به بيش از 9 ميليون نفر رسيده، سند ملي سلامت سالمندي با تاخير 15 ساله رونمايي شد.
وزير بهداشت هم ديروز در مراسم روز جهاني سالمند، اين پرسش را مطرح كرد : «به عنوان متوليان نظام سلامت بايد بدانيم با اين جمعيت سالمند چه خواهيم كرد و چه اقداماتي برايشان در نظر خواهيم گرفت.»
سعيد نمكي، به عنوان متولي سلامت آحاد جامعه، سالمندي جمعيت ايران را از زاويه ديگري نگاه كرد؛ زاويهاي كه واقعيت جامعه ايران است و بارها از زبان متوليان سلامت كه نگران نابرابريهاي اقتصادي و اجتماعي تاثيرگذار در سلامت روان جمعيت كشور هستند مورد هشدار قرار گرفته است.
وزير بهداشت گفت: «امروز جمعيت زنان سالخورده ما از مردان سبقت گرفته اما اولين تفاوت سالمندان ايراني با سالمندان ساير كشورها، نوع رفتار و خلقوخوي سالمندان ماست. در آينده نزديك، جمعيت سالمندان ما 28 درصد جمعيت كشور را تشكيل خواهد داد در حالي كه ما گرفتار جمعيت سالمندي خواهيم شد كه جواني نكرده، پير شدهاند همانطور كه برخي از جوانان ما كودكي نكرده، جوان شدند.
در واقع سالمندان ما، جمعيتي هستند كه در زمان جواني ميتوانستند نيروي مولد باشند و امروز كه به سربالايي رسيدهاند، احساس افسردگي ميكنند چون در ايام جواني، بهدليل نبود زيرساختهاي لازم و پتانسيلهاي اشتغال، نتوانستهاند كار دلخواه خود را انجام دهند. سالمندان افسرده ما بهدنبال انجام آزمايش نيستند، دارو مصرف نميكنند، ورزش منظمي ندارند، دچار پوكي استخوان هستند و گرفتار شكستگيهاي مكرر ميشوند.
در اولين گام، بايد براي اين افراد، نشاط اجتماعي ايجاد كنيم و كيفيت زندگي آنها را افزايش دهيم و كيفيت زندگيشان را مقدم بر طول عمرشان بدانيم. بايد به سنتهاي گذشته برگرديم و از چهرههاي نوراني سالمندان در خانهها انرژي بگيريم در حالي كه امروز، سالمندان مان را به سراي سالمندان و كودكانمان را به مهدكودك فرستادهايم و بين دو نسل كودكان و پدران و مادران فاصله ايجاد شده است.»