يك پرسش و چند پاسخ
آيا مكرون رهبر جديد سياست خارجي اروپاست؟
ترجمه: هديه عابدي
جودي دمپسي، سردبير وبلاگ «استراتژيك يوروپ» وابسته به انديشكده كارنگي پرسشي را درخصوص چالشهاي سياست خارجي و امنيتي كه نقش اروپا در جهان را تعيين ميكند، طرح كرده است. گروهي از كارشناسان و تحليلگران به اين پرسش پاسخ دادهاند كه آيا مكرون رهبر جديد سياست خارجي اروپاست؟
قطعا مكرون رهبر است
اريك براتبرگ، مدير برنامه اروپا و عضو انديشكده كارنگي در پاسخ به اين سوال ميگويد: شكي نيست. با اتمام دوره آنگلا مركل صدراعظم آلمان، در شرايطي كه نخستوزير جديد بريتانيا درگير بحران خروج از اتحاديه اروپاست و در زماني كه دولت ياغي ترامپ در امريكا بر سر كار است، رييسجمهور فرانسه امانوئل مكرون از اين خلأ استفاده كرده و جايگاه خود را به عنوان رهبر سياست خارجي واقعي اروپا پيدا كرده است. شتاب مكرون براي انجام فعاليتهاي ديپلماتيك اخير مانند تلاش براي مذاكره ميان روسيه و اوكراين و همينطور ميان ايران و ايالاتمتحده قطعا تاثيرگذار بوده، اما تاكنون به نتيجهاي نرسيده است. مكرون در مقابله با مساله چين نيز به عنوان محكمترين رهبر اروپايي ظاهر شد.در حالي كه رهبري سياست خارجي مكرون به خوبي پيش ميرود -خصوصا اينكه در حال حاضر كمتر رهبر اروپايي پيدا ميشود كه چنين ديدگاه يا نفوذي داشته باشد- او بايد همچنان در برابر وسوسه انجام اين كار به تنهايي مقاومت كند تا مبادا ديگر كشورهاي اروپايي در مورد اهداف فرانسه دچار ترديد شوند.مكرون براي دستيابي به موفقيت بايد اقدامات ديپلماتيك خود را بيش از پيش با ديگر رهبران اتحاديه اروپا هماهنگ كند. بهطور مثال، بسياري از كشورهاي منطقه شمال و شمالشرق اروپا، اروپاي شرقي و مركزي نگران برنامههاي فرانسه براي ايجاد رابطه با ولاديمير پوتين، رييسجمهور روسيه، هستند. در اينجا مكرون ميتواند مانند زماني كه ژان كلود يونكر، رييس كميسيون اروپا و آنگلا مركل را براي شركت در اجلاس 2019 پاريس دعوت كرد از تاكتيك «اروپاييسازي» روابط خود با رييسجمهور چين، شي جينپينگ دوباره استفاده كند.
حرف زدن از كسي رهبر نميسازد
استيون ارلانگر، خبرنگار نيويورك تايمز در اين باره ميگويد: مكرون عاشق حرف زدن است. به نظر ميرسد هيچ كس قادر به كنترل پرحرفي او نيست. او در مورد مشكلات واقعي مانند شكاف ايجاد شده در اتحاديه اروپا، ركود اقتصاد اروپا و مشكلات مربوط به روسيه و چين نيز دوست دارد حرف بزند.اما حرف زدن به تنهايي نميتواند از كسي رهبر بسازد. نتايج نيز مهم است و تاكنون در حوزه روابط خارجي نتيجه چنداني حاصل نشده است. تلاش او براي ترتيب دادن مذاكره ميان ترامپ و روحاني ايده بدي نيست، اما پيچيدگيهاي موجود در رابطه سياسي ميان ايران و امريكا را درنظر نميگيرد. احياي توافقنامه مينسك براي حل مناقشه در شرق اوكراين نيز ايده بسيار خوبي بود، اما به نظر ميرسد مكرون در مورد منافع و تاكتيكهاي پوتين بيش از اندازه سادهلوحانه عمل ميكند.او همچنين در درك و مديريت روابط با آلمان و ديگر اقتصادهاي قدرتمند اروپاي شمالي شكست خورده و موجب ناراحتي كساني شده كه براي اجراي برنامههايش به آنها نياز داشت. او شايد در شغل قبلي خود در حوزه امور بانكي بينالمللي و اروپايي عملكرد خوبي داشته است، اما اين موضوع ضمانتي بر موفقيت سياستهايش در مقام رييسجمهوري نيست.
ويژگيهاي منحصر به فرد مكرون
فرانسوا هايزبورگ، مدير موسسه بينالمللي مطالعات راهبردي لندن در اين باره ميگويد: از حدود 60 سال پيش كه پنجمين جمهوري فرانسه شروع به كار كرد، اين كشور چه از نظر سياسي و چه از نظر راهبردي نسبت به وسعتش تاثيرگذاري زيادي داشته است. چنين موفقيتي با تعريف اهداف مشخص و استفاده از تمامي ابزارها براي برآورده كردن آن - مانند استفاده از قدرت نظامي- و استفاده از حمايت گسترده جامعه اروپا و عضويت دايمي فرانسه در شوراي امنيت سازمان ملل محقق شد.سياست خارجي در فرانسه همواره در سطح رياستجمهوري برنامهريزي شده و اغلب در ميان افكار عمومي در مورد آن بزرگنمايي ميشود. از اين نظر مكرون جا پاي پيشينيان خود گذاشته است. با اين حال، با وجود اينكه اوضاع فرانسه مانند باقي كشورهاي اروپا نسبتا رو به افول است، اما مكرون نسبت به اسلاف خود چند مزيت بهخصوص دارد؛ تازهنفس بودن مكرون، انرژي جواني و تمايل او به مسووليتپذيري به جاي مخفي شدن در پشت ديگران، تاكنون به او كمك زيادي كرده است. البته نكته اصلي ماجرا اين است كه او براي رهبري اروپا رقيبي ندارد. در شرايطي كه ايالاتمتحده قدرت سياسي خود را براي رهبري غرب از دست داده، صدراعظم آلمان در پايان دوره خود قرار دارد و حزب حاكم آلمان كارايي لازم را ندارد، بريتانيا درگير برگزيت است، ايتاليا در شرايط عدم قطعيت قرار داشته و اسپانيا نيز رهبر ندارد، مكرون تبديل به مناسبترين گزينه براي رهبري اروپا شده است.
مكرون،رهبر بيرقيب
جوزف جنينگ از كارشناسان سياسي آلمان معتقد است: امانوئل مكرون به دليل نداشتن رقيب است كه به رهبري اروپا رسيده، هيچ شخص قدرتمندي نبود كه او را به چالش بكشد. بريتانيا در عمل از قدرت اروپايي خود كنارهگيري كرده است، آلمان تمايلي به رهبري ندارد اما ترجيح ميدهد وضعيت فعلي را اندكي تغيير دهد، ايتاليا و اسپانيا درگير تشكيل دولتهاي خود هستند و كشورهاي كوچكتر عضو اتحاديه اروپا نيز كه توانايي رهبري دارند، آرمان مشترك ندارند و سياستهايشان با هم هماهنگ نيست. عمر كميسيون اروپا از بهار 2019 به پايان رسيده است، هر چند حتي قبل از اين تاريخ نيز مسوول سياست خارجي اتحاديه اروپا، فدريكا موگريني در جلب حمايت شوراي امور خارجه اتحاديه اروپا از نظرات خود، موفقيت چشمگيري نداشت. همانطور كه ميبينيم هيچيك از عوامل فوق قرار نيست بهزودي تغيير زيادي داشته باشند. از سوي ديگر مكرون انگيزههاي مهمي براي فعال شدن دارد. پس از آنكه جنبش جليقهزردها اصلاحات داخلي مدنظر او را از شتاب انداخت و ايدههاي بلندپروازانه او در مورد اصلاح منطقه يورو و «بازگرداندن اروپا» شكست خورد، سياست خارجي تنها موضوعي است كه رياستجمهوري تك نفره مكرون را سرپا نگه داشته است، بنابراين او توجه خود را روي مسائلي (مانند نقش ايتاليا در ليبي، روابط آلمان با روسيه يا تاثير بريتانيا بر پرونده ايران) گذاشته كه پيشتر در دست ديگران بوده است. مكرون معتقد است كه اروپاي غيرفعال و ضعيف ارتباطات فرانسه در امور بينالمللي را كاهش داده و همچنان بر اين باور است كه فرانسه ميتواند باري از دوش اتحاديه اروپا بردارد. درحالي كه اعتقاد او درباره مورد اول خبر خوبي براي اروپاست ولي اعتماد به نفس او در مورد دوم ميتواند منجر به كاهش سريع رشد اقتصادي شود.
كدام رهبر جديد؟
سيلويا كافمن، خبرنگار فرانسوي در پاسخ به اين سوال ميگويد: چرا «رهبر جديد؟» مگر اروپا تاكنون رهبر سياست خارجي داشته كه مكرون بخواهد رهبر جديد آن باشد؟ اصلا اروپا تا حالا سياست خارجي داشته است؟ البته بايد داشته باشد. اما تا زماني كه اروپا سياست خارجي دارد، مكرون فكر ميكند كه خودش بايد دست به كار شود چون كس ديگري نميتواند. او ديدگاه خودش را دارد و معتقد است كه در عرصه جهاني زمان براي اروپا رو به اتمام است و روند تصميمگيري اتحاديه اروپا بسيار كند پيش ميرود. او قصد دارد سيستم را تغيير دهد، بنابراين تلاش ميكند كه رهبري كند. گاهي اوقات موفق است و گاهي اوقات شكست ميخورد.يكي از مواردي كه در آن نقش رهبر را ايفا كرد زماني بود كه آنگلا مركل و ژان كلود يونكر را به ديدار شي جينپينگ در پاريس دعوت كرد. مورد ديگر زماني بود كه شوراي اروپا با از ميان برداشتن سيستم نامزد پيشرو و اجبار نامزدها براي خدمترساني به نفع تمامي كشورها (و نه تنها فرانسه)، روساي جديد موسسات اتحاديه اروپا را منصوب كرد. او همچنين در نشست وزيران اقتصاد 7 كشور صنعتي (جي 7) كه در ماه آگوست برگزار شد، نقش رهبر را به عهده داشت. در مورد روسيه شرايط سختتر است، چراكه اينجا پاي پوتين در ميان است و مكرون نيز به خودش زحمت نداده كه چند نفر از دوستانش را با خود همراه كند. نقطه ضعف استراتژي مكرون سرعت اوست. او به خوبي مراقب متحدانش نيست و اين امر، زمانبر است. او بايد بداند كه يك رهبر فرانسوي كه ميخواهد اروپا را رهبري كند، بايد هميشه حواسش به كشورهاي ديگر اين اتحاديه باشد.
مردي براي تعامل با مردم
آنالينا كاهانن خبرنگار آلماني معتقد است: مكرون قطعا يكي از جالبترين سياستمداران اروپايي است. آنطور كه او از پوپوليسم عليه پوپوليستها استفاده ميكند، نشاندهنده استعداد اوست. مكرون مستقيم با مردم صحبت ميكند و با آنها تعامل دارد. ما در جنبش جليقهزردها و همچنين سرمقاله او در مورد احياي اتحاديه اروپا، شاهد اين موضوع بوديم. مكرون اهداف مهمي در سر دارد و واقعا ايده «اتحاديه اروپاي محافظتگرا» را در راس امور قرار داده است.
مكرون،بيشاز اندازه محتاط
پل تيلور دبير وبسايت پوليتيكو معتقد است كه مكرون در مورد ايجاد فشار به كشورهاي ديگر اروپا براي داشتن سيستم دفاعي قويتر در اين قاره و همچنين نزديك نگه داشتن بريتانيا به اروپا از نظر امنيتي پس از برگزيت كاملا محق است، اما براي كسب موفقيت بايد با ديگر شركاي اروپايي همكاري بيشتري داشته، محتاطانهتر عمل كرده و نهادهاي اتحاديه اروپا را در سياست كاري خود بگنجاند.
منبع: موسسه كارنگي