نگاه گاردين به برگزيدههاي نوبل ادبيات
وعده و عمل يكي نبود
بهار سرلك
در روزهاي منتهي به اعلام دو برگزيده جايزه نوبل ادبيات، رييس كميته اين جايزه، آندرش اولسون درباره انتخاب دو برگزيده اين جايزه ادعايي جسورانه كرد: «در گذشته ديدگاهي اروپامدار به ادبيات داشتيم اما در حال حاضر ادبيات سراسر جهان را مدنظر قرار دادهايم.» اما هنگام اعلام اسامي اولگا توكار چوك (از لهستان) و پيتر هانتكه (از اتريش) اين گفته اولسون كمي غيرعادي به نظر آمد.
مايا جگي، منتقد ادبيات روزنامه گاردين در مطلبي با عنوان «وعده نوبلي كه اروپامدارانه نيست به ما دادند اما دو برگزيده از اروپا را معرفي كردند» به چشمانداز محدود كميته انتخاب برگزيده جايزه نوبل پرداخته است. او در اين مطلب مينويسد؛ انتخاب اين نويسندگان كه ممكن است شايسته هر تقديري باشند- و البته قطعا هانتكه انتخابي بحثبرانگيز است - عزم اين آكادمي را در نشان دادن چشماندازي وسيع كه اولسون وعدهاش را داد، شكست خورد. اگر به حرفهاي او اعتماد كنيم، سوالهايي پيش ميآيد. از جمله اينكه آكادمي با چه پشتكاري به جستوجوي برگزيده پرداخته است، هيات داوران از چه ميزان دانشي برخوردارند و نوبل ميتواند ادعا كند كه جايزه ادبي جهاني است؟
آكادمي نوبل در سال 1901 با اهدافي جهاني پيريزي شد اما اين آكادمي در گشودن درهايش به سوي جهاني وسيعتر از ادبياتي فراتر از اروپا و امريكاي شمالي كُند پيش رفته است. در ميان برگزيدگان اين جايزه نويسندههاي اهل آسيا حضوري كمرنگ داشتهاند؛ رابيندرانات تاگور (1913)، ياسوناري كاواباتا 1968 و سنت ژان پرس از كاراييب (1960) برگزيده نوبل ادبيات معرفي شدند و تا اواسط دهه 80 ميلادي نويسنده آفريقايي، عرب و چيني اين جايزه را به دست نياورده بودند. امريكاي لاتين وضع بهتري داشت گابريل ميسترال (1945)، ميگل آنخل آستورياس (1967)، پابلو نرودا (1971) و گابريل گارسيا ماركز (1982) برنده نوبل ادبيات معرفي شدند. براي چينوآ آچهبه نويسنده پيشتاز نيجريهاي كه جايزه من بوكر بينالمللي را سال 2007 به دست آورد، اين افتخار ادبي از كشور سوئد كه هرگز به نامش ثبت نشد «جايزهاي اروپايي» بود.
در 15 سال آخر قرن بيستم شاهد اقداماتي از سوي اين آكادمي براي گسترش چشماندازشان -و براي متناسب شدن با ميزان شهرتي كه داشت - بوديم؛ آنها به نويسندگان جنوب جهاني توجه نشان دادند. برگزيدگان اين سالها شامل وله سوينكا، نادين گورديمر و ماريو بارگاس يوسا ميشود. همچنين از توني موريسون، نويسنده آفريقايي - امريكايي نيز تجليل شد.
با وجود اين، چشمپوشيهاي آكادمي نوبل همواره احساس شده است. نويسندگان مطرحي همچون نگوگي وا تيونگوي اهل كنيا، ادونيس زاده سوريه و نورالدين فرح از سومالي همواره نامشان در گمانهزنيهاي برگزيدگان جايزه نوبل ديده ميشود و نتوانستهاند قضاوت آچهبه را در مورد چشمانداز محدود آكادمي اتخاذ كنند.
نگوگي كه همواره تحت تاثير وقايع تاريخي قرار گرفته است، پيشتاز رمان آفريقايي به زبان انگليسي در دهه 1960 است. در دهه 1970 زماني كه تصميم گرفت فقط و فقط به زبان مادرياش كيكويو بنويسد، دولت انتشار آثارش را ممنوع اعلام كرد، سالن تئاتري را كه براي آن آثار نمايشي مينوشت ويران كردند و بدون برگزاري دادگاه او محكوم به حبس يك ساله شد. وقايع رمان حجيمش «ساحر زاغ»، در سرزمين خيالي آبوريريا كه در دوران جهاني شدن حاكمي ستمگر بر آن حكمراني ميكند. سيمون گيكاندي، استاد دانشگاه پرينستون ميگويد: «در منزجركنندهترين صحنههاي اين اثر طنيني از رمانهاي بزرگ امريكاي لاتين دوره ديكتاتوري كه ميگل آنخل آستورياس، كارلوس فوئنتس و گابريل گارسيا ماركز نوشتند، شنيده ميشود.»
از زمان مرگ محمود درويش در سال 2008 ميتوان ادعا كرد كه ادونيس بزرگترين شاعر در قيد حيات جهان عرب است. اين شاعر 89 ساله با نگاه مدرنيستياش انقلابي در شعر عربي راه انداخته است كه از اين نظر ميتوان جايگاه او را با تي. اس. اليوت در جهان انگليسيزبانها مقايسه كرد.
ادبيات نورالدين فرح به زبان انگيسي طي نيم قرن بسط پيدا كرده است؛ از رمان كلاسيك و فمينيستي «از استخوان كج» (1970) تا سهگانهاي كه وقايعشان در دوران ديكتاتوري محمد زيادباره (كه طي اين دوران فرح تبعيد شد) تا آخرين رمانش «شمال طلوع» (2018) كه درامها و دوراهيهاي خانوادهاي سوماليايي را كه جنگ داخلي آنها را به نروژ پناهنده كرده است، به تصوير ميكشد. انگيزه او «با نوشتن درباره كشورم آن را زنده نگه ميدارم» است كه به واسطه همين انگيزه، كارنامه ادبي پيچيده و پرظرافتي را براي خود ساخته است و گورديمر از او با عنوان «بهترين مفسران» قاره آفريقا ياد ميكند.
در سال 1998 فرح جايزه «نوئستات» را دريافت كرد كه معادل امريكايي نوبل به شمار ميرود. برگزيدگان اين جايزه اغلب نويسندگاني هستند كه آكادمي سوئد در تجليل و تحسين آنها كوتاهي كرده است؛ راجا رائو (1988)، ادوارد كامائو برثويت (1994) و آسيه جبار (1996). ميتوان به اين فهرست اسامي بيشتري افزود از كان ژو و ما جيان كه به چيني مينويسند تا جورج لمينگ و ماريز كنده (كه سال گذشته جايزه جايگزين نوبل را به دست آورد) كه اهل جهان انگليسيزبانها و فرانسويها هستند.
اگر كميته نوبل در نظر افكندن «به سراسر جهان» صادقانه عمل كردهاند بنابراين چنين نويسندههايي نه تنها «برجستهترين اثر با گرايشي آرمانخواهانه» نوشتهاند بلكه نوآوريهاي فرمي و زبانيشان برآمده از ديدگاهها و تاملاتي متفاوت - مانند ارايه يك فرهنگ در زباني ديگر- است. خواندن آثار آنها- همان طور كه وظيفه جايزهاي ادبي است كه بر معرفيشان پافشاري كند و ما را در اين امر ياري كند - اين نيست كه با جهانهاي «ديگري» روبرو شويم بلكه بايد جهاني را كه در آن سهيم هستيم و همچنين خودمان را بهتر درك كنيم.