طرحي بدون بررسي علمي براي آموزش انگليسي
الهام راهي
پيرو ارايه طرح يك فوريتي ٥٧ نماينده مجلس با عنوان «رفع انحصار از زبان انگليسي در نظام آموزش همگاني كشور» كه براساس آن آموزش زبان انگليسي، اختياري خواهد شد و دانشآموزان براي يادگيري ميتوانند به آموزشگاههاي آزاد مراجعه كنند، با شگفتي اين پرسش ايجاد خواهد شد كه با كدام اجماع نظر و بررسي علمي و كارشناسي، چنين طرحي بهصورت يك فوريتي ارايه شده؟ اين دسته نمايندگان، توجيهي را مطرح كردهاند كه هماكنون زبان انگليسي در مدارس اجباري است و در اين ميان برخي از دانشآموزان كه علاقهاي به تحصيل در دانشگاه ندارند، اجبار در يادگيري زبان انگليسي ميتواند در ضعف تحصيلشان موثر باشد، همچنين دانشآموزاني كه با هدف مهارتآموزي و ورود سريع به بازار كار، مسير تحصيل در شاخههاي كار و دانش و فني حرفهاي را انتخاب كردند، ضرورتي به يادگيري زبان انگليسي ندارند. اين نمايندگان در بندي از اين طرح آوردهاند؛ از تاريخ تصويب اين قانون، آموزش و پرورش مكلف است آموزش اين زبان را صرفا از طريق آموزشگاههاي آزاد تحت نظارت آن وزارتخانه و حداكثر معادل
٣ سال تحصيلي، منحصرا براي دانشآموزان مقطع دبيرستان ارايه كند و در مناطق محروم كه امكان برقراري و استفاده از آموزشگاههاي آزاد فراهم نيست، ميتواند با همكاري يكي از دانشگاههاي مجري طرح و باتوجه به تقاضاي غالب دانشآموزان، امكان آموزش فشرده فقط براي دانشآموزان شاخه نظري را فراهم آورد.در پاسخ به چنين طرح غيركارشناسانهاي، بايد گفت آنچه در جامعه كنوني رايج است، اگرچه اشتباه و داراي اشكالات بيشمار، علاقهمندي اكثريت قريب به اتفاق جامعه دانشآموزي در ورود به دانشگاه است.
نام آوردن از شاخه فني و حرفهاي كه سالهاست امكان ادامه تحصيل در آن فراهم است و با استقبال فراوان اكثريت اين حوزه، اگرچه به اشتباه، روبهرو است و همچنين حوزه كار و دانش كه باتوجه به علاقهمندي و نگرش اشتباه غالب جامعه به داشتن تحصيلات دانشگاهي، در سالهاي اخير، امكان ادامه تحصيل در آن نيز فراهم شده، بنابراين شايد بخش اندكي از جامعه دانشآموزي وجود داشته باشد كه علاقه يا امكان ورود به دانشگاه را نداشته باشد و قطعا اين تعداد اندك، باتوجه به فضاي كنوني جامعه نميتواند مبناي استناد چنين طرحي قرار گيرد، چه آنكه باتوجه به بينالمللي بودن زبان انگليسي، آموزش آن حتي در حد يادگيري اندك هم، براي همان تعداد از دانشآموزان براي ورود به بازار كار و جامعه امروز ضروري و اجتنابناپذير است.از طرفي اگر ضعف تحصيلي ناشي از عدم علاقه به آموزش اجباري يك درس غيرضروري، البته از منظر مطرح شده نمايندگان مذكور، ملاك حذف درسي قرار گيرد پس به عنوان مثال، آموزش رياضي در طول سالهاي تحصيل، براي دانشآموزان برخي رشتههاي كار و دانش مانند جوشكاري يا فني حرفهاي مانند گرافيك، بايد ملاك حذف درس قرار گيرد. و از ديدگاهي ديگر، چنانچه عدم علاقه برخي از دانشآموزان به ورود به دانشگاه و تاثيرگذاري آموزش يك درس غيرضروري براي آن تعداد بر ضعف تحصيليشان، ملاك حذف كامل يك درس و يادگيري باقي دانشآموزان از طريق آموزشگاههاي آزاد باشد، آيا چنين استدلالي را براي آموزش زبان عربي نميتوان آورد؟
بند ديگري از اين طرح كه آموزش و پرورش را مكلف ميسازد به همكاري با آموزشگاههاي زبان انگليسي آزاد مورد تاييد و ايجاد زمينه براي آموزش دانشآموزان علاقهمند، سبب خصوصيسازي آموزش ميشود كه خلاف اصل ٣٠ قانون اساسي است.
و از طرفي براي مناطق دوردست و محروم به هيچ عنوان قابل اجرا نيست. اين طرح نمايندگان مجلس در حالي ارايه ميشود كه جامعه و نظامهاي آموزشي ما به صورت اساسي نياز به تغييراتي هماهنگ و منطبق با نيازهاي جهان و انسان امروز دارد و از اين جهت نيازمند تغييراتي بنيادين و قطعا ارايه اين طرح و تصويب آن، نه تنها با اين هدف هماهنگ و سازگار نيست كه كاملا درخلاف جهت آن است! و در اين مورد اتفاقا باتوجه به عدم وجود شيوههاي درست و كاربردي آموزش در مدارس، پس از اتمام دوران تحصيل، بازخورد بهينه و تسلط به حد نيازي در اين زبان، در دانشآموزان ديده نميشود و دانشآموزان علاقهمند هم به دليل علاقه و هم برحسب ضرورت نياز امروز به يادگيري اين زبان، ناچار به استفاده همزمان از آموزشگاههاي زبان انگليسي و صرف وقت و هزينه مضاعفي ميشوند كه براي همه علاقهمندان هم امكانپذير نيست و دقيقا به همين دليل، توجه كارشناسان و برنامهريزان آموزشي به اين مساله و تغيير شيوههاي آموزشي مدارس ضروري است.بررسي وضعيت آموزش اين زبان در كشورهايي مانند هند و ژاپن، نشان ميدهد دانشآموزان پس از اتمام دوران مدرسه، فقط تحت روشهاي آموزش مدرسه، تسلط مورد نياز و به حد ضرورت را كسب ميكنند.باتوجه به اينكه در سال ١٩٩٥، اعلام شد تا سال ٢٠٠٠، ملاك سواد، تسلط به زبان انگليسي و كامپيوتر است، اين بازخورد، نشانهاي از پيشرفت در جهت و نزديك شدن به معيارهاي جهاني است كه با تاسف فراوان كشور ما از اين منظر، با معيارهاي جهاني بسيار فاصله دارد! و با تمام اين توصيفات، اميد است به جاي تصويب چنين طرح غيركارشناسانهاي، ضرورت بررسي شيوههاي آموزشي اين زبان در مدارس و جايگزين كردن شيوههاي نوين و صحيح، با هدف تسلط كافي دانشآموزان فارغالتحصيل، در دستور كار قرار گيرد.