ادامه از صفحه اول
اخلاق و ترافيك
به محض مالك شدن يك خودرو حتما بايد در تمامي موارد به ويژه زمان غيرضروري از آن استفاده شود زيرا خودرو براي راحتي و آسايش انسان است. ايدهاي درست اما حقيقتي اشتباه از آن برداشت ميشود زيرا با توجه به نتايج ناخواسته ديگر بايد در برخي موارد غيرضروري خودرو شخصي را كنار گذاشت تا معضلات ديگر كاهش يابند. بديهي است كه در پيشگرفتن چنين رويكرد منطقي نه تنها نيازمند تعقل شهروندان و صاحبان شركتها بلكه نيازمند شديد به اخلاقي زيستن در اين گونه موارد است. اخلاقي زيستني كه مبتني بر گذشت از راحتي و آسايشطلبي مطلق خود، دوستداري محيط زيست و درك معضل بنيادين ترافيك بر روان و معطل ماندن ساير انسانها است. البته راهكار اخلاقي در اين گونه موارد با سختي و مقاومت نسبي مردم همراه است زيرا بر طبق عادت دل كندن از خودروي شخصي مستلزم گونهاي از رياضت نفسي و اخلاقي را ميطلبد كه تحمل آن چندان آسان نيست اما مردم و مديران شركتها بايد بدانند در مقابل، تحمل برخي مشكلات اندك ناشي از سرويس به جاي خودروي شخصي در رفت و آمد به محل كار چه در زمان اكنون و آينده نتايج جاندارتر و مفيدتري را در كاهش معضل ترافيك و آلودگي هوا تجربه خواهند كرد. اما در اينجا نگارنده دو نكته را شايسته يادآوري بيان ميدارم: نخست اينكه نگارنده به هيچ وجه مدعي نيست كه اين پيشنهاد نام برده راهحل نهايي خواهد بود اما كمككننده خواهد بود زيرا تعداد خودروهاي پارك شده كنار يك شركت مشخص زياد و تعداد شركتهاي اينچنيني نيز نسبتا زياد است در اين مناطق! دوما اينكه برخي از مردم به دلايلي مجبور به استفاده خودرو شخصي خود خواهند شد كه بيشتر حالتي استثنا دارد تا قاعده و در اينجا منظور اكثريت است. در پايان بايد گفت زماني كه ارگانهاي دولتي ذيربط احساس مسووليت و وجداني اخلاقي مردم در اين گونه زمينه را مشاهده كنند آنها نيز شايد انگيزهاي دو چندان را پيدا خواهند كرد تا هماهنگ با مردم راهكارهاي مديريتي قانوني را به اجرا درآورند.
رسوايي نوبل ادبي
هانتكه در سال 1995 در آخرين روزهاي بحران و جنگهاي منطقهاي به بلگراد سفر كرد تا حمايت خود را از اسلوبودان ميلووشويچ، رييسجمهور صربستان اعلام كند. او درباره آنچه بين صربها و مسلمانان اتفاق افتاد ناعادلانه قضاوت ميكند و رسما ميگويد كه به هيچ عنوان نسلكشي مسلمانها از طرف صربها در كار نبوده و همه اين حرفها افسانهپردازي دشمنان صربستان بوده است. معلوم نيست چرا هانتكه به يكباره مدافع صربستان در زمان تجاوز اين كشور به كرواسي و بوسني و هرزگوين شد؟ وقتي ميلووشويچ در سال 2006 در زندان دادگاه لاهه مرد، هانتكه به بلگراد رفت تا در تشييع جنازه اين جنايتكار جنگي شركت كند. او در اين مراسم گفت: «من حقيقت را نميدانم. وقتي نگاه ميكنم. گوش ميدهم و حس ميكنم. به ياد ميآورم. به خاطر آن امروز اينجا هستم، نزديك يوگسلاوي، نزديك صربستان و نزديك اسلوبودان ميلووشويچ.»
اعتراف هانتكه به اينكه حقيقت را نميداند، نقطه محوري كتاب «سفري به رودخانه» است و براي همين اسطوره را براي فهم حقيقت بهكار ميگيرد. از نظر او صربها مانند آلمانيها و اتريشيها از سوي نيروهايي محاصره شدهاند و اتهام جنايات جنگي و نسلكشي به آنها نتيجه بزرگ و مهم بودنشان است و نه حقيقت ماجرا. هانتكه به خود زحمت نميدهد تا در جريان تجاوز صربستان به كرواسي و بوسني و هرزگوين و مشاهده جنايات جنگي و نسلكشي در سربرنيتسا واقعيات را ببيند. او حتي نميخواهد اعتراف ژنرالهاي صربي مانند ژنرال كرستيچ را به انجام نسلكشي در سربرنيتسا ببيند در عوض همه حرفها و سندها و گزارشها و قضاوتها را توطئه عليه ملت بزرگ صرب ميداند، بنابراين خيلي راحت ميشود به اين نتيجه رسيد كه جايزه ادبي نوبل در چارچوب ايجاد ادبيات سلطه معنا پيدا ميكند و انتخاب هانتكه نويسنده قدرتمند ولي فاشيست، چهره ديگري از اروپاي واقعي را به نمايش ميگذارد.
كاهش تورم ؟
آنچه كه امروز قطعي به نظر ميرسد، بالا بودن نرخ تورم همزمان با كاهش سرعت افزايش آن است. اگر بنا باشد اين كاهش سرعت بيش از پيش خود را نشان دهد و قيمتها به خود روند كاهشي بگيرند بايد تورم منفي شود و رسيدن به آن مرحله نياز به تغيير در شرايط تمام عوامل بالا دارد.