نفع امريكا براي داعش
داعش قطعا تلاش خواهد كرد از درگيريهاي جاري ميان كردها و تركيه، استفاده كند تا بتواند جايگاه خود را در منطقه بازيابد. هيچ بعيد نيست كه بازگشت خطر داعش، يكي از اهداف طرح موضوع عقبنشيني نظاميان امريكايي از خاك سوريه باشد، تا به اين بهانه ناامني را در منطقه حفظ كنند. اما در حال حاضر خطر بازگشت خلافت ادعايي داعش، به اندازهاي كه در ميان رسانههاي امريكايي ادعا ميشود، جدي نيست، بلكه خطرات امنيتي بزرگتري وجود دارد. واقعيت اين است كه نيروهاي منطقهاي، چه در عراق و چه در سوريه، نشان دادهاند كه توان كافي براي رويارويي با خطر گروههاي تروريستي را دارند، چه بسا حضور امريكا تاكنون خود يكي از عوامل موثر در تداوم موفقيت گروههاي افراطي و تروريستي بوده، چرا كه امريكاييها همواره با بازيهاي دوگانه خود براي مديريت تنش، باعث ميشدند كه پيروزيهاي نيروهاي منطقهاي بر تروريسم به تاخير بيفتد و گهگاه با هدف تقويت جايگاه تروريستها به تضعيف نيروهايي ميپردازند كه با تروريسم مبارزه ميكنند. قطعا خروج نظاميان امريكايي از منطقه، اگر واقعا اتفاق بيفتد، ميتواند بر توان مبارزه منطقهاي با افراطيگري و تروريسم، تاثير مثبت داشتهباشد. قطعا اگر اتحاد در ميان گروههاي قومي و سياسي سوريه، بدون دخالت خارجي احيا شود، توان مردم سوريه و دولت اين كشور براي مقابله با مسائلي مانند بازگشت داعش تقويت خواهد شد. هر چند كه پنتاگون اعلام كرده است كه دستور عقبنشيني نيروهاي امريكايي از سوريه را دريافت كرده است اما تا زماني كه تصميم دونالد ترامپ، رييسجمهور امريكا محقق شود زمان زيادي لازم است. مشخص نيست اين تصميم به همين شكل اجرا شود چرا كه در تشكيلات حاكم امريكا و تشكيلات دولت عميق، با خروج نظاميان امريكايي از خاك سوريه مخالفتهاي جدي وجود دارد و شايد اساسا اين اقدام عملي نشود چرا كه احتمال مخالفت در كنگره با اين دستور آقاي ترامپ بسيار زياد است. اين تصميم براساس نظريه كلي رييسجمهور امريكا است كه معتقد است نبايد وارد مناطقي شود كه باعث هزينههاي انساني، اقتصادي و نظامي براي امريكا شود. او معتقد است كه درگيريهاي منطقهاي را به مردم منطقه واگذار كنند، به ويژه آنهم منطقه شلوغ و پردردسري مانند سوريه. امريكاي ترامپ علاقهمند است دامن خود را از آتش بيرون بكشد تا كشورهاي منطقه خودشان به مسائل رسيدگي كنند و اگر لازم است هزينهاي انساني و نظامي براي حل و فصل مسائل پرداخت شود، از سوي كشورهاي درگير و همجوار پرداخت شود. اما در مسير اجراي اين تصميم، رويدادهاي تازهاي در منطقه در حال بروز است. از يكسو تركيه، اقدامات خود براي اشغال بخشهايي از خاك سوريه را آغاز كرده است و بيم آن ميرود كه از فرصت براي توسعه قلمروي آنكارا استفاده كند. رويداد ديگر اين است كه تصور ميشود بر اساس برنامهاي كه امريكاييها تدارك ديدهاند، در واكنش به شرايط موجود، شرايط براي نفوذ هرچه بيشتر كشورهاي متحد عربستان سعودي در دمشق، فراهمتر شود. در واقع نفوذ تركيه به خاك سوريه، بهانهاي شده است تا راهكارهاي تازهاي براي احياي نفوذ متحدان منطقهاي امريكا در سوريه انديشيده شود، هرچند اين حضور لزوما نظامي و امنيتي نيست اما در واقع با استفاده از راهكارهاي جايگزين، مانند تطميع دولت سوريه به بازگشت به اتحاديه عرب به ازاي دادن امتيازهاي سياسي، بازگشايي سفارتخانههاي عربي در دمشق و امثال اينها، نفوذ اقتصادي و سياسي اين كشورها را در سوريه احيا كنند. در واقع همزماني كشيده شدن پاي تركيه به خاك سوريه با تلاش امريكا به احياي نفوذ كشورهايي كه به صورت مشخص رويكرد خصمانهاي نسبت به سياستهاي دولت تركيه و در مجموع جريانهاي منشعب يا مشابه با اخوانالمسلمين دارند، نشان از يك برنامهريزي بلندمدت براي اثرگذاري بر مسائل سوريه است. اين فرآيند يك رويداد ناگهاني نخواهد بود و عواقب و آثار آن در بلندمدت همچنان گريبانگير سوريه خواهد بود.امريكا در سياستهاي كلي خود مايل نيست كه مناطق بحرانزده سوريه به آرامش و ثبات برگردند چرا كه نگران است ارتباط مسير زميني عراق و سوريه با درياي مديترانه، به روي جمهوري اسلامي ايران باز باشد. بدون توجه به اينكه چه كسي در ايالات متحده امريكا بر سر كار باشد، نگراني از توسعه نفوذ ايران در منطقه، يكي از اصليترين مسائل مد نظر دولت امريكا در تصميمگيريهاي بلندمدتش باقي خواهد ماند. اگر ابتكار عملي كه ايران به خرج داده و دعوت كرده است تا كردهاي سوريه به دولت مركزي اين كشور ملحق شوند و زير پرچم ارتش عربي سوريه بر اساس توافقهاي موجود با تركيه به امنيت مرزهاي شمالي سوريه كمك كنند، ميتواند به ايجاد مسير تنفسي براي آرامش و ثبات در منطقه كمك كند و اگر مسير گفتوگو بر مبناي توافق دمشق و آنكارا، با مشاركت تركيه و سوريه و كردها امكانپذير شود، ميتوان از درگيريهاي بيشتر و كشتار در منطقه جلوگيري كرد.