• ۱۴۰۳ سه شنبه ۶ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4493 -
  • ۱۳۹۸ دوشنبه ۲۹ مهر

روزگار دوزخي چغاگاوانه

نيلوفر رسولي

چغاگاوانه يك قدم تا مرگ فاصله‌ دارد. نه جنگ، نه زلزله و نه آتش‌سوزي طي هزار سال نتوانستند چون امروز تن اين پيرمرد باستاني را بلرزانند، بلكه اين لودرهاي شهرداري هستند كه به نام خيابان‌كشي و خانه‌سازي داس نابودي را به تپه‌اي نوسنگي فرود مي‌آورند. چغاگاوانه در اسلام‌آباد غرب يادگار تاريخ است. از دوران نوسنگي جديد، مس و سنگ قديم تا عصر آهن آثار دارد و ردپاي اشكانيان و ايلاميان هم در آن پيدا مي‌شود. آخرين كاوش‌هاي اين تپه متعلق به سال 76 تا 79 است و همچنان ناشناخته‌هاي زيادي در پس ديوارهاي گلي آن خفته‌‌اند؛ ناشناخته‌هايي كه معلوم نيست تا چه زماني بتوانند زير فشار بي‌امان ساخت‌و‌ساز برجاي بمانند. پريشاني احوال چغاگاوانه نتيجه يك يا دو طرح معيوب نيست، بلكه پايه‌هاي چغاگاوانه پيش از طرح روگذر غيرمسطح به لرزه افتاده است. چغاگاوانه بيش از اين هم مورد بي‌مهري بود، چه آن زمان كه حريم آن را به درستي تعيين نكردند، چه آن زمان كه خياباني را روي عرصه كشيدند و چه وقتي كه خانه‌هايي كوچك و بزرگ پيشان را در دل لايه‌هاي باستاني مي‌ساختند. اين خانه‌ها و خيابان 90 درصد تپه را بلعيده‌اند اما گويا همين هم كافي نيست. عرصه آسفالت براي اتومبيل‌ها به قدري تنگ آمده كه احداث يك روگذر در نزديكي چغاگاوانه به‌زعم شهرداري بدل به يك ضرورت اجتناب‌ناپذير براي شهري با جمعيت 9 هزار نفري شده است. همين طرح هم ميلياردها بودجه را به خود اختصاص داده است، حال آنكه همين تپه چنان پولي را براي محافظت و مطالعه به خود نخواهد ديد. بودجه‌اي ميلياردي كه اگر به جاي ساخت روگذر براي حفاظت و شناخت تپه خرج مي‌شد، سرنوشت ديگري را براي اسلام‌آبادي‌ها رقم مي‌زد. اين تپه مي‌توانست نقطه عطف شهر باشد، از راه گردشگري شغل پايداري براي محلي‌ها فراهم كند، تبديل به پايگاه دوم مطالعه و پژوهش شود، باستان‌شناسان و دانشجويان را گرفتار خود كند و سال‌ها دستمايه‌اي براي پژوهش و اشتغال آنها را فراهم كند. با اين حال چنين نشده است و چنين نيست. طرح روگذر غيرهمسطح سيلي محكمي بر صورت اين پيرمرد خواهد بود كه با همين سيلي پاهايش بلرزد و بريزد و از هم بپاشد و خيال ما را هم از سنگيني تحمل‌ناپذير اين‌بار امانت راحت كند.

ضرورتا لازم نيست تا محوطه‌اي ثبت جهاني شود كه به تمام مردم جهان تعلق پيدا كند، چغاگاوانه با آثاري كه از اولين نشانه‌هاي تمدن در دل خود دارد، متعلق به شهرداري نيست كه براي آينده آن تصميم بگيرد، اين ميراث باستاني به تمام مردم جهان تعلق دارد و گوشه‌اي از تاريخ بشريت است و تخريب آن تخريب گوشه‌اي از دستاوردهاي انساني است. حال در قبال چنين ميراث ارزشمند و بي‌بديلي چگونه يك نهاد شهري مي‌تواند پا را محكم در يك كفش بفشارد و تصميم بگيرد؟ شهرداري ساخت روگذر را خدمت به مردم شهر مي‌داند. اما فروختن تپه‌اي باستاني به تكه‌آهن‌هاي ماشيني حاصلي جز تخريب هويت فرهنگي ندارد. با اينكه دانش شهرسازي سال‌هاست رويه‌هاي مدرنيستي خيابان‌كشي را نقد مي‌كند، با اينكه دانش روز شهرسازي فرياد مي‌زند كه ساخت هر متر خيابان بيشتر نه‌تنها كمكي به حل مشكلات ترافيكي نمي‌كند، بلكه تعداد ماشين‌ها را افزايش مي‌دهد، اما روگذرها و «صدرها» همچنان به نام حل معضلات ترافيكي در شهرهاي كوچك بازتوليد مي‌شوند و خود را چون لكه ننگي بر پيكره شهر برجاي مي‌گذارند تا شايد روزي آيندگان هنر به خرج دهند و اين آماس‌هاي چركين را از چهره شهر پاك كنند.

چغاگاوانه مي‌توانست فصل‌هايي جديد در تاريخ اين سرزمين را رقم بزند، چغاگاوانه مي‌توانست و هنوز هم به يمن آنچه مردم باستان براي ما به ارث گذاشته‌اند، مي‌تواند. اما حاصل ما براي آيندگان چيست؟ هر لايه تاريخي چغاگاوانه ترجمان روزگار مردماني است و ما هم از آن سهمي خواهيم برد: روزگاري كه ورق‌پاره‌هاي اتومبيل ارج و قرب بيشتري داشتند و تپه‌هاي تاريخي يكي پس از ديگري ويران مي‌شدند، اين لايه‌اي تاريخي است كه ما از خود براي آنها به يادگار خواهيم گذاشت. چغاگاوانه آن لكه سفيد گمشده ميان خط‌خطي‌هاي انبوه است. لكه‌اي كه از سر رودربايستي همچنان دست ‌نخورده باقي مانده است. خط‌هاي روگذر يا زيرگذر يا هر عمليات شهري ديگر در كنار اين تپه همين چند وجب سفيدي را هم براي هميشه نابود خواهد كرد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون