برخيز و اول بكش (304)
فصل بيست و هشتم
جنگ تمامعيار – آتشافروز
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
در ماه جولاي سال 2000، كلينتون، باراك و عرفات را به منظور برقراري يك مذاكرات ماراتني و اين اميد كه به يك توافق صلح دست يابند به كمپ ديويد دعوت كرد. باراك گفت: «من ميدانستم كه چنين توافقنامهاي بايد دولت فلسطين و مصالحهاي درباره بيتالمقدس را
دربر گيرد. من حاضر به انجام اين كار بودم و مطمئن بودم كه قادر به ترغيب افكار عمومي در اسراييل هستم كه اين امتياز ما است و هيچ گزينه ديگري هم وجود ندارد.» عرفات هم به سهم خودش نميخواست برود و فقط بعد از آنكه كلينتون قول داد كه اگر گفتوگوها شكست بخورد او متهم نخواهد شد،
پا پيش گذاشت. طي اين مدت اطلاعات اسراييل خاطرنشان ساخت كه در ميان فلسطينيها اضطراب به اوج تازهاي رسيده. به تشكيلات خودگردان فلسطين گزارش شده بود كه براي مقابله مسلحانه با اسراييل آمادگي صورت پذيرد تا فشاري باشد كه امتياز دور از دسترس حاصل شود. جبرييل راجوب با نقل قول از توسيدوس گفت: «ما آماده نبوديم و قصد نداشتيم كه با اسراييل درگير شويم. اما «اميد فطرتا يك كالاي گرانقيمت است.»» باراك به همراهانش گفته بود: «ما سوار بر كشتي بزرگي هستيم كه هر لحظه ممكن است به يك كوه يخي برخورد كند و اگر در كمپ ديويد موفق شديم بايد آن را منحرف كنيم.» جو درون نشست شاداب بود. باراك آماده اعطاي امتياز از جمله مصالحهاي كه به فلسطينيها بخشي از بيتالمقدس شرقي و حاكميت بينالمللي بر حرم الشريف، مكان مسجدالاقصي،
را اعطا ميكرد، بود كه شركتكنندگان امريكايي از «خوشحالي دهانشان باز مانده بود.» هيچ رهبر اسراييلي تا آن موقع اين مقدار امتياز يا به مصالحهاي روي موضوعاتي كه تا آن زمان تابو تلقي ميشد، نداده بود. اما باراك از پيش براي آمادهسازي زمينه براي نشست كار كافي انجام نداده بود. او حتي سعي نكرده بود تا عربهاي ديگر نقاط دنيا را وادار كند تا به عرفات فشار بياورند كه روي اصول فلسطيني مانند حق بازگشت پناهجويان مصالحه و سازش كند. او همچنين به گونهاي رفتار كرده بود كه حقيقتا او را به عنوان رييس بدانند و مذاكرات با عرفات را از طريق فرستاده پيش ببرد حتي با آنكه كابينهاش فاصلهاي نه چندان دور با او داشت. عرفات از امضاي قرارداد امتناع كرد شايد به اين خاطر كه فكر ميكرد اگر اين كار را بكند، ميتواند از اسراييل امتيازهاي بهتري بگيرد يا آنكه شايد او فكر ميكرد كه هيچ رهبر عربي پشت سازش با يك دشمن بزرگ نميايستد. كلينتون از عصبانيت منفجر شد. او نشست سران را پايان داد و وعدهاي را كه به عرفات داده بود كه او را براي شكست متهم نميكند، شكست. ايتمار رابينوويچ، ديپلمات و يكي از دانشمندان رده بالاي خاورميانه، گفت: «اگر كلينتون استراتژي كارتر را انتخاب ميكرد و سر آنها را به هم ميكوفت تا به يك مصالحه تن بدهند، تاريخ متفاوت ميشد.» دو ماه بعد از آن، تلاشهايي براي زدن پل روي شكافها صورت گرفت، اما تنش و سوءظن ميان دوطرف به نقطه غيرقابل برگشتي رسيده بود. يكي از همكاران نزديك باراك گفت: «ما با اين حس كه در ميان باروت تنفس ميكنيم، زندگي ميكرديم.» و هر جايي كه باروت باشد يك آتشافروزي هم هست كه آن را روشن كند. اينبار اين آتشافروز، آريل شارون بود.
توضيح: استفاده از واژه تروريستهاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است
نه اعتقاد مترجم و روزنامه