• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۳۰ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4499 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۹ آبان

فاصله يك قدمي تپه پوئينك و تپه پرديس قرچك تا نابودي

تپه‌هاي باستاني؛ بلاي جان شهرداري، محل دپوي زباله

نيلوفر رسولي

 

 

شهرستان قرچك با دو تپه باستاني نبض تاريخ تهران را در دست دارد. دو تپه پرديس قرچك و پوئينك با 8 هزار سال سابقه زيست و تمدن در اين شهرستان واقع هستند اما آفت بي‌برنامگي بلاي جان هر دو شده است. پرديس قرچك كه مي‌تواند با تپه سيلك كاشان قياس شود چنان از نظر دور افتاده است كه حتي داربست‌هاي حفاظتي آن به سرقت رفته‌اند و تپه پوئينك نيز همچنان خاري است در چشم شهرداري براي احداث كمربند جنوبي. دو تپه‌اي كه مي‌توانستند در كنار هم محور فرهنگي جنوب‌تهران را تعريف كنند اين روزها نتيجه بي‌برنامگي‌هاي چند ساله را در بدنه باستان‌شناسي كشور عيان مي‌كنند و اين وضعيت در ديگر تپه‌هاي باستاني كشور هم صادق است. «تپه تاريخي محل دپوي نخاله» اين عنوان را مي‌توان در كنار تپه تاريخي چناران، تپه تاريخي قوش تپه يا خوشه تپه، تپه 7 هزارساله دشت بهشت در محمدشهر كرج، تپه تاريخي گوركاي در شهركرد، تپه باستاني پري‌جا در قائمشهر، بيدسرخ، تپه باستاني باغ شايگان مهاباد نوشت، رديف كردن نام اين تپه‌ها در ميان سطور اين گزارش نمي‌گنجد اما تپه‌هاي نجات‌يافته فهرست كوتاه و مختصري دارند: تپه چغاگاوانه. وضع ناخوش تپه‌هاي باستاني ايران از سال 1384 آغاز شد و بهانه‌هايي چون كمبود بودجه و كمبود نيروي متخصص برنامه‌ريزي درست و نگهداري از آنها را به اولويت‌هاي چندم سازمان ميراث‌فرهنگي، گردشگري و صنايع‌دستي وقت واگذار كرد. با اين حال كمبود بودجه و نيروي متخصص دليل اصلي وضع حال تپه پرديس‌ها و پوئينك‌ها نيست بلكه به گفته حسن فاضلي، استاد دانشگاه و باستان‌شناس در گفت‌وگو با «اعتماد» نبود سند راهبردي باستان‌شناسي چنين ضربه‌اي را به تاريخي‌ترين چهره ايران زده است. با اينكه ارديبهشت ماه امسال جامعه باستان‌شناسان كشور در بيانيه‌اي خطاب به مجلس خواستار استقلال راي و كار شدند اما تاكنون تنها خبري كه از بدنه باستان‌شناسي وزارت تازه تاسيس ميراث‌فرهنگي، گردشگري و صنايع‌دستي مي‌رسد، خبر براي توقف تخريب تپه‌اي باستاني است. در اين ميان شهرستان قرچك با دو تپه باستاني ناخوش احوال در صدر اخبار قرار دارد؛ دو تپه‌اي كه وضع آشفته‌شان گوياي وضع ديگر تپه‌هاي باستاني كشور است؛ محل دپوي ضايعات، حفاري‌هاي غيرمجاز، تداخل با برنامه‌هاي شهري، عدم بودجه كافي، عدم نظارت و نامشخص بودن پاسخ مسوولان.

 

بهشت در حاشيه

«سال 83 پيش از كاووش تپه 40 كاميون آشغال از تپه خارج كرديم.» اين توصيف «حسن فاضلي»، رييس گروه كاووش تپه پرديس قرچك از وضع اين تپه پيش از شروع كاوش‌هاي باستان‌شناسي است. با اين حال اين توصيفات چندان از وضعيت امروز پرديس قرچك دور نيست. 15 سال از اجراي عمليات اكتشاف اين تپه مي‌گذرد و در حال حاضر ويراني، نخاله‌هاي ساختماني و علف‌هاي هرز در اين محوطه هفت هزارساله به چشم مي‌خورند. تپه باستاني قرچك در 2 كيلومتري شمال شهر قرچك و كنار كوره‌هاي آجرپزي اين روزها حال خوشي ندارد. گرچه روزي خاك باستاني اين تپه در كوره‌هاي آجرپزي به آجر تبديل مي‌شد اما كاوش‌هاي باستان‌‌شناسي در سه فصل توانست براي مدتي كوتاه دست چپاولگران را از سر اين تاريخ چند هزارساله كوتاه كند، با اين حال اين امر هم ديري نپاييد. فاضلي در گفت‌وگو با «اعتماد» از برنامه‌هاي مشتركي با دانشگاه دورام انگليس مي‌گويد؛ از اينكه قرار بود با همكاري اين دانشگاه و با هدف احياي تپه طرحي پنج ساله ريخته شود و حاصل آن بشود محور فرهنگي جنوب تهران. كاووش تپه، نصب سازه و ويترين‌هاي شيشه‌اي، حضور يگان حفاظتي، تهيه بروشور و تعريف محور گردشگري از جمله اقداماتي بود كه در سال‌هاي 83 و 84 صورت گرفت، اما اين خواب خوش به تپه حرام شد. در سايه بهانه‌اي به نام كمبود بودجه، امكانات به باد رفتند. «ايرنا» در گزارشي با عنوان «هزار سال تاريخ قرچك زير نخاله دفن شد» وضعيت فعلي تپه را چنين توصيف مي‌كند: «كانكس‌هاو سايه‌بان‌هايي كه به سرقت رفته‌اند، پراكندگي نخاله‌هاي ساختماني در اطراف تپه، روييدن درخت و نيزار در حاشيه آن و وفور تكه سفال‌هايي قديمي زير پاي عابران و البته آثاري از حفاري‌هاي غيرمجاز.» اين وضعيت پرديسي است كه به قول فاضلي در زمره منحصربه‌فردترين تپه‌هاي باستاني كشور قرار دارد. تپه‌اي با دو بخش باستاني؛ يكي آثاري به جاي مانده از 7 هزار و 200 سال پيش از تاريخ دارد و ديگري با قدمت 3 هزار و 700سال به عصر مفرغ باز مي‌گردد. يكي از قديمي‌ترين كارگاه‌هاي سفالگري خاورميانه در اين تپه كشف شده است و شكل كارگاهي اين تپه نشانه‌اي دال بر جدايي سكونتگاه و كارگاه دارد. از طرفي گورستان اين تپه متعلق به نيمه اول هزاره دوم پيش از ميلاد نيز در نوع خود واجد ارزش است. آثار به دست آمده از اين گورستان «بهشت‌» بودن اين تپه را تصديق مي‌كند؛ استخوان‌ حيوانات مثل خرس، گياهان ساقه بلند و امثال آن. به زعم فاضلي همگي تاييدي است بر نام پرديس قرچك، پرديسي كه روزي متمدن‌ترين منطقه سكونتي تهران بود و امروز بهشت ويراني است در حاشيه.

تعارض ميان اهميت باستاني حاشيه شهر تهران و وضعيت فعلي آن و تلاش براي تغيير آن در سخنان فاضلي مشهود است: «شهرهاي حاشيه تهران كه روزي مركز تمدن و شهرنشيني بودند امروز به حاشيه رفته‌اند. اين مناطق كمترين امتيازات فرهنگي را ندارند. سينماها، تئاترها و كتاب‌فروشي‌ها در مركز و شمال تهران جمع شده‌اند و حاشيه‌نشين‌ها به چنين امكانات فرهنگي دسترسي ندارند.» فاضلي با اين دغدغه درصدد بود تا با تعريف سايت‌ موزه در قرچك، محوري فرهنگي را تعريف كند؛ امري كه مي‌توانست فاصله بين طبقاتي و ناهنجاري‌هاي اجتماعي را در دراز مدت كم كند اما همين امر نيز با عدم تخصيص بودجه مواجه شد و پس از اتمام كاوش‌هاي باستان‌شناسي، اين تپه به آرامي زير سايه فراموشي رفت.

با اينكه پس از انتشار اين گزارش مريم خدابنده، رييس دفتر ميراث فرهنگي، گردشگري و صنايع‌دستي شهرستان قرچك از احياي اين تپه باستاني خبر داد، اما سوال اينجاست آيا اين طرح برمبناي پژوهش‌هاي هيات كاوش تپه پرديس صورت گرفته است يا خير؟ دو روز بعد از درج گزارش «ايرنا»، روابط عمومي فرمانداري قرچك خدابنده از ايجاد سايت موزه فرديس در قالب طرح بازآفريني شهري خبر داد و اعتبار آن را 40 ميليارد ريال از اعتبارات ملي طرح اوليه دانست. با اينكه فاضلي به «اعتماد» مي‌گويد طي اين سال‌ها درباره آينده تپه پرديس از اين هيات كاووش نظر كارشناسي گرفته نشده است اما خدابنده بدون اشاره به تمام طرح‌ها و برنامه‌هايي كه 15 سال پيش فراهم شد، خبر ارايه طرح اوليه اين سايت موزه را به اداره كل ميراث فرهنگي و گردشگري مي‌دهد؛ طرحي كه مشخص نيست بر اساس كدام مطالعات صورت گرفته است و چه آينده‌اي را بر سر راه اين تپه باستاني قرار خواهد داد.

 

پوئينك، بلاي جان شهرداري

تپه پوئينك قرچك در حدود 30 كيلومتري جنوب شرق پايتخت، با 8 هزار سال تاريخ و درخت‌هاي 400 ساله وصله ناجوري بر سر راه احداث كمربندي است. عمليات احداث كنارگذر جنوبي قرچك از سال ۸۳ در دستور كار مديريت شهري قرچك قرار گرفت كه به دليل واقع شدن تپه باستاني پوئينك در مسير اين پروژه كه قرار است به شهرستان ورامين متصل شود، تكميل اين پروژه با توقف مواجه شد. براساس گزارشي كه روزنامه «تعادل» منتشر كرده است دو سال پيش «حسين دهقان»، شهردار ورامين در جلسه شوراي برنامه‌ريزي و توسعه استان تهران با گفتن اينكه «تپه باستاني پوئينك قرچك كه در مسير كمربندي جنوبي قرار دارد، شبانه جمع شود.» ديدگاه شهرداري را نسبت به تاريخ قرچك مشخص كرد. اين ادعا را «محسن خرمي شريف» شهردار قرچك در 17 خرداد سال جاري و در جمع خبرنگاران چنين توصيف كرد: «با توجه به اينكه پروژه كمربندي جنوبي قرچك بار ترافيكي سه شهرستان را به دوش مي‌كشد و براي دشت ورامين اين كمربندي حائز اهميت است، اين پروژه نسبت به نگهداري بناي تپه پوئينك اولويت دارد.» همين ادعاهاي صريح بود كه «تخريب‌هاي هدفمند» شهريور امسال را در اين تپه به شهرداري منتسب مي‌كرد اما انكار شهرداري نمي‌توانست دليل موجهي باشد. تخريب‌ها در بخش جنوبي تپه و به تاييد «هادي احمدي»، مديركل دفتر حفظ و احياي بناها، بافت‌ها و محوطه‌هاي تاريخي نيز رسيد. بررسي‌ها نشان مي‌داد تپه باستاني پوئينك در شهرستان قرچك با استفاده از بيل مكانيكي تخريب شده است و آثار چرخ‌ها و بيل مكانيكي هم در اين منطقه مشخص بود. به دنبال همين خبر مسوولان ميراث‌فرهنگي اين اقدام را جرم خواندند و خبر از برخورد قانوني با تخلفات دادند. اما اگر بنا به اعلام موضع متوليان وزارتخانه جديدالتاسيس بود بايد سخنان «محمدحسن طالبيان»، معاون ميراث فرهنگي وزارت ميراث‌فرهنگي، گردشگري و صنايع دستي در 28 خرداد ماه سال جاري به ثمر مي‌نشست. در اين زمان حتي «حجت نظري»، عضو كميسيون فرهنگي شوراي اسلامي شهر تهران خواستار ورود مجلس به موضوع خروج بناهاي ثبت ملي از فهرست آثار ملي شده بود. اما شهرداري موضع خود را با عنوان «شهرداري قرچك 400 ميليون براي كاوش تپه پوئينك هزينه كرده است» در سايت فرمانداري قرچك اعلام كرد. شهردار قرچك در اين گزارش مدعي شده بود كه «بعد از اين همه پروسه كاري و نظريات تيم كاوش كه تپه پوئينك قابليت نگهداري ندارد، هم‌اكنون ميراث فرهنگي و گردشگري اعلام كرده كه چرا اين كاوش انجام شده و چه كسي گفته اين مراحل طي شود؟» و البته نتيجه هم‌چنين بود: «اگر قرار بوده كه اتفاقي در خصوص كاوش و تفحص تپه پوئينك نيفتد، چرا روز اول ميراث فرهنگي و گردشگري اعلام نكرد كه اين تپه ثبت ملي است تا شهرداري اين همه هزينه نكند.» به دنبال اين موضع‌گيري شهرداري قرچك، «فارس» نيز در گزارشي به دفاع از شهرداري و تخريب تپه پرداخت: «بيش از ۸۰ درصد كمربندي جنوبي قرچك اجرايي و به بهره‌برداري رسيده است. وقتي پروژه‌اي اجرايي مي‌شود بايد دورنما و آينده شهرستان در نظر گرفته شود.» فارس با پيوند تخريب تپه‌اي هشت‌هزار ساله به منافع 300 هزار نفر جمعيت شهرستان قرچك همان سناريوي شكست ‌خورده چغاگاوانه را تكرار كرد. توسل به منافع مردم و به اتمام رساندن طرحي نيمه‌كاره در توجيهات شهرداري و رسانه‌هاي حامي‌اش در پرونده چغاگاوانه به چشم مي‌خورد. تا زمان تنظيم اين گزارش آينده تپه پوئينك در هاله‌اي از ابهام قرار دارد و مشخص نيست شهرداري موفق مي‌شود اين مانع باستاني را با بهانه‌اي به نام مردم از سر راه كنار بگذارد يا خير.

 

مروري بر يك فاجعه

دو تپه قرچك و وضعيت بحراني آنها ريشه در تغييرات اساسي در ساختار پژوهشگاه باستان‌شناسي دارند، تغييراتي كه نتايج زيان‌بار آنها يكي ‌يكي در تپه‌هاي باستاني كشور نمودار مي‌شوند. اما وضعيت پژوهش‌ها و كاوش‌هاي باستان‌شناسي و متعاقب آن نگهداري از تاريخي‌ترين ميراث كشور هميشه به سياهي امروز نبود. سال 73 خوش‌يمن‌ترين سال براي باستان‌شناسان بود. واحدهاي متعدد سازمان ميراث‌فرهنگي يكي ‌يكي به پژوهشگاه تبديل شدند و بعد از دوران طولاني ركود بالاخره بودجه‌ نصيب فعاليت‌هاي باستان‌شناسي شد. به نقل از «مهرداد ملك‌زاده»، باستان‌شناس و نويسنده در گفت‌وگو با «ايلنا» بسياري از پروژه‌هاي ميداني باستان‌شناسي مهم كه در ترسيم چشم‌انداز فرهنگي ايران جايگاهي بسزا پيدا كردند در اين دوره كاوش شدند، مثل كاوش‌هاي تپه هگمتانه همدان، زيويه سقز، شوش در خوزستان، تخت سليمان تكاب، سلطانيه زنجان. اين دوران رونق تا 1384 ادامه داشت. دوراني كه به زعم ملك‌زاده مي‌تواند دوران «طلايي باستان‌شناسي» نام بگيرد اما ادغام سازمان ميراث فرهنگي و سازمان ايرانگردي و جهانگردي دوران خوش باستان‌شناسي را به پايان رساند. در نتيجه اين ادغام بود كه باستان‌شناسي بدل به جزء كوچك 3 درصدي سازمان ميراث فرهنگي، گردشگري و صنايع دستي شد. امري كه به زعم ملك‌زاده چنين تصويري را از آن دوران به دست داد: «حوزه باستان‌شناسي در آن دوران مرد. تغيير مديريت‌هاي پياپي در سازمان ميراث و گردشگري از يك‌سو و انتقال پژوهشكده‌هاي مختلف ميراث به استان‌هاي مختلف طي رياست دولت نهم و دهم از ديگر سو، آسيب‌هاي جبران‌ناپذيري به حوزه باستان‌شناسي وارد كرد.» علاوه بر آن ضربه ديگر در سال 1390 بر بدنه باستان‌شناسي كشور وارد شد. در اين سال بود كه كاوش‌ها در محوطه‌هايي مثل ري باستان، سلطانيه زنجان، هگمتانه همدان، زيويه سقز، تخت سليمان تكاب، معبد آناهيتاي كنگاور، شوش و هفت‌تپه، ازبكي، سيلك، شهر سوخته در سيستان و ديگر محوطه‌هايي كه بيش از 10 سال زير كاوش متخصصان بودند، به بهانه كمبود بودجه و نيروي متخصص متوقف شدند. اين اتفاق كه با عنوان «ضربه مهلك» به باستان‌شناسي كشور خوانده شد در پي خروج پژوهشگاه از تهران و استقرار آن در شيراز بود. به نقل از گزارش «خبرآنلاين» با عنوان «خواب تلخ تاريخ ايران: باستان‌شناسي متوقف شد» تغيير ساختار پژوهشگاه و رفتار نامناسب مسوولان با كارشناسان و اعضاي هيات علمي شاغل در اين مجموعه باعث ريزش نيروهاي متخصص از پژوهشكده شد به‌ طوري كه در اين خروج از نيروي 480 نفري پژوهشگاه تنها جمعيت 48 نفري پژوهشگاه بر سر كار ماندند، بسياري دوركاري گزيدند و بسياري هم قيد سازمان را زدند و چند باستان‌شناس پيشكسوت نيز به اعتراض خود را پيش از موعد مقرر بازنشسته كردند. اين اقدامات آسيب‌هاي جبران‌ناپذيري زدند كه دامن باستان‌شناسي امروز كشور را گرفته است و حتي با وزارتخانه شدن اين سازمان، هنوز چاره‌اي اساسي براي اين معضل پيدا نشده است.

سند راهبردي باستان‌شناسي، يك الزام

«كشور ايران با غناي فرهنگي، تاريخي و باستاني در صدر كشورهاي صاحب تمدن در جهان قرار دارد، اما متاسفانه وضعيت تشكيلات باستان‌شناسي آن‌كه تنها نهاد متولي رسيدگي‌كننده به وضعيت هزاران محوطه تاريخي و باستاني است، بسيار بغرنج است.» اين بخشي از بيانيه جامعه باستان‌شناسي ايران در ارديبهشت 98 و پيش از تشكيل وزارتخانه ميراث ‌فرهنگي، گردشگري و صنايع‌دستي است. جامعه باستان‌شناسي در اين بيانيه از نمايندگان مجلس خواسته بودند تا جايگاه باستان‌شناسي در وزارتخانه ميراث فرهنگي را در قالب سازماني مجزا ارتقا دهد. به نوشته اين بيانيه روند نزولي وضعيت فعلي كاوش‌ها و پژوهش‌هاي باستان‌شناسي در غياب اين استقلال نسبي اجرايي و مالي صورت گرفته است. در واقع اين روند نزولي در بازه سال‌هاي 1387 تا 1393 با وابستگي مالي پژوهشكده باستان‌شناسي به پژوهشكده ميراث فرهنگي رخ داد. از طرف ديگر جامعه باستان‌شناسان در اين بيانيه گفته بود انتخاب رياست پژوهشكده باستان‌شناسي هيچ‌گاه از سوي خود باستان‌شناسان نيست و براي اين امر از آنها مشورت هم گرفته نمي‌شود. فقدان بودجه و كمبود نيروي انساني مجرب دو بهانه‌اي است كه سال‌ها بر سر كاوش‌هاي باستان‌شناسي سنگيني مي‌كند، با اين حال فاضلي مهم‌ترين معضل امروز باستان‌شناسي را «نبود سند راهبردي باستان‌شناسي و برنامه جامع كشوري مي‌داند.» دكتر فاضلي با گفتن اين جمله تاكيد مي‌كند كه در غياب سندي جامع مي‌توان به حال‌ و ‌روز باستان‌شناسي كشور اميدوار بود. «روح‌الله شيرازي»، رييس پژوهشكده باستان‌شناسي تحريم‌ها را دليل اصلي كاهش بودجه و به تبع آن كاهش پژوهش‌هاي باستان‌شناسي مي‌داند. او با اينكه پرسش «اعتماد» مبني بر وجود سندي راهبردي براي شناسايي و پژوهش محوطه‌هاي استاني كشور را بي‌پاسخ مي‌گذارد اما مي‌گويد كه با توجه به بودجه فعلي سالانه مي‌توان يك الي دو تپه باستاني را در استان تهران مطالعه كرد. اين در حالي است كه شيرازي در حاشيه چهارمين همايش ملي باستان‌شناسي كه يكم آبان سال جاري برگزار شد خبر داد كه 500 هزار محوطه باستاني در ايران شناسايي شده است و با تخمين يك ميليون اثر ديگر نيز بايد در اين حوزه وجود داشته باشند.

در حال حاضر نه بيانيه جامعه باستان‌شناسان كشور پاسخي درخور گرفته است و نه وضعيت دو تپه قرچك به سامان شده‌اند. اعلام وجود 500 هزار محوطه باستاني در كشور مويد اين امر است كه در غياب سند راهبردي و برنامه‌اي مشخص، اين تعداد تپه باستاني نيز آينده‌اي بهتر از همتايان قرچكي خود نخواهند داشت. وزارتخانه ميراث ‌فرهنگي و گردشگري نيز در عمر كوتاه خود جز گردشگري توجه چنداني را به حوزه‌هاي ديگر معطوف نكرده است و به نظر مي‌رسد بخش‌هاي ديگر سازمان مثل باستان‌شناسي اگر در مسير گردشگري نباشند، بودجه‌ و برنامه‌اي نخواهند داشت. در غياب برنامه‌هاي مدون و بودجه‌هاي كافي، تپه‌هاي باستاني همچنان محل مناقشه شهرداري و وزارتخانه مي‌شوند يا محلي براي دپوي نخاله. اين روند باطل نيز مي‌تواند سرنوشت هر كدام از آن 500 هزار تپه باستاني باشد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون