تاثيرات اجتماعي برگزيت
با مشاركت فعال در كنش عليه خروج از اتحاديه اروپا ضمن اعتراف به غفلت خود، ناديده گرفتن تبعات سخت برگزيت و گمراه شدن توسط آمارهاي اغراقآميز حاميان خروج، خواستار برگزاري همهپرسي مجدد و توقف قطار جدايي از اروپا شدند. بر اساس اغلب آمارهاي قابل اعتنا در حالي كه اكثريت نسل جوان در بريتانيا خواستار ماندن در اتحاديه اروپا هستند، اغلب سالمندان و نسلهاي بالاي 60 سال با توهم احياي اقتدار امپراتوري سابق بريتانيا اصرار داشتند كه كشورشان از اتحاديه اروپا خارج شود. از سوي ديگر، ماجراي برگزيت بر سياستورزان بريتانيا هم تاثيرگذار بوده است. در هر 4 حزب اصلي بريتانيا، تاثيرات ساختاري شگفتانگيزي داشته است. در حزب حاكم محافظهكار، تغيير دو رهبر و نخستوزير و شكستهاي پياپي در مذاكرات با رهبران اروپا و نمايندگان مجلس، موجب شده كه نوبت نخستوزيري به بوريس جانسون و وزارت به كساني برسد كه در شرايط عادي و نبود بحران احتمال ناچيزي براي رسيدن به بلندپروازيهاي سياسي خود داشتهاند و صرفا با شعار پيروزي در اين مذاكرات و مديريت بحران به قدرت رسيدند. هر چند كه تا اين لحظه، اين حاكمان جديد كاملا از توفيق در رسيدن به اهداف خود درماندهاند. در حزب رقيب كارگر، مناقشه برگزيت منجر شده كه جرمي كوربين، رهبر تندروي حزب و تيم همراهش پس از چند مرحله كودتا و توطئه آشكار و نهان از سوي جناح راست تاثيرپذير از توني بلر و ديگر دشمنان كوربين با مديريت صحيح و نسبتا موفق داستان برگزيت، جايگاه قبلا لرزان خود در رياست حزب را محكم كرده و خود و حزبش را آماده شركت در انتخابات زودرس 12 دسامبر و احتمالا احراز سمت نخستوزيري و كسب اكثريت پارلماني پس از نزديك به يك دهه كند. امري كه تا چند ماه قبل در حد رويايي دست نيافتني مينمود ولي اكنون از هر زماني ممكنتر به نظر ميرسد. برگزيت و تبعات اجرايي آن موجب شده كه حزب سوم ليبرال دمكرات هم دچار دگرديسي شود. پس از چند تغيير رهبري پياپي، رسوايي بدفرجام مشاركت در دولت نخست ائتلافي ديويد كامرون و ريزش شديد هواداران و آراي حزب، اكنون خانم جو سويينسون جوان موفق شده تا زير پرچم شعار صريح و بدون اما و اگر مخالفت با برگزيت و خروج از اتحاديه اروپا و عزم برگزاري همهپرسي مجدد تا حد زيادي جايگاه اين حزب ميانه را ترميم كرده و آرزومند است، شگفتيساز انتخابات پيش رو شود. در اسكاتلند نيز حزب ملي اسكاتلند پس از سه دوره سردرگمي و روي آوردن مجدد به شعار جداسازي از بريتانيا، اكنون موفق شده تا با مشاركت فعال و تاثيرگذار در تصميمگيريهاي سياسي در لندن به جاي مخالفخواني بيفايده با ائتلافي نانوشته و غيررسمي با ليبرال دمكراتها در مقابله با تصميمات دولت حاكم بيش از پيش ديده شده و جدي گرفته شود. سپهر سياسي بريتانيا اكنون محل جولان كساني است كه عمري شعار داده و بلندپروازي دست نيافتني داشتهاند. آنان اكنون مجال يافتهاند كه در حساسترين فراز تاريخ معاصر كشورشان، توانايي خود را بروز داده و نشان دهند كه آيا توان تحقق شعارها و اثبات لياقتهاي نهفته و رسيدن به بلندپروازيهاي پنهان خود را دارند يا نه. در هر صورت، چه پروژه برگزيت به موفقيت برسد و چه شكست بخورد، چه نسل جوان و چه سياستورزان بريتانيا در حال پوستاندازي و ورود به دوراني جديد و شرايطي غيرقابل بازگشت هستند.