خلأ كنشگر محيط زيستي
سيدچمران موسوي
بررسيها نشان ميدهد بيش از 95 درصد اخبار رسانههاي مختلف كشور در خصوص مسائل محيط زيست، به موضوع تخريب عناصر و عرصههاي منابع طبيعي در رويشگاهها و استانهاي مختلف اختصاص دارد. «از هكتارها كاهش كمي و كيفي اكوسيستمهاي جنگلي، مرتعي و آبي تا تخريب روزانه زيستگاهها، نابودي حيات وحش و آلودگيهاي زيستمحيطي». به گونهاي كه وقتي خبري در مورد محيط زيست و منابع طبيعي كشور در حال طرح است ناخودآگاه ذهن به سمت شنيدن و خواندن آلام محيط زيست سوق داده ميشود. دلايل مختلفي براي بيتوجهي به محيط زيست كشور و رشد روز افزون تخريب آن بر شمرده ميشود، مثل: غلبه برنامههاي توسعه كالبدي و عمراني بدون رعايت الزامات زيست محيطي، عدم وجود سند و برنامههاي يكپارچه مديريت سرزمين، اولويتدار نبودن محيط زيست در نگاه و رفتار سياستمداران و مديران اجرايي كشور، وابستگي معيشتي و اقتصادي مردم به منابع طبيعي، فقر بينش و آگاهيهاي زيستمحيطي و... اما به نظر ميرسد چنانچه عميقتر به اين موضوع نگريسته و از ديدگاه جامعهشناسي محيط زيست طرح مساله شود، خالي بودن جايگاه عناصر طبيعت و محيط زيست در مكانيسم
هويت بخشي ما، اصليترين دليل تقابل و تخريب محيط زيست كشور است. مطابق ديدگاه فليپ ساتن در كتاب درآمدي بر جامعهشناسي محيط زيست كه توسط دكتر صادق صالحي به فارسي ترجمه شده است، هويت بخشي انسان با طبيعت، پيشنيازي اساسي جهت حركت به سوي جامعهاي پايدار است كه نسبت به محيط طبيعي خويش با احترام رفتار ميكند. به گفته وي اگر افراد از طريق خانواده، اجتماع و ملت هويت مييابند، پس دليلي وجود ندارد كه نتوان آنها را با درختان، حيوانات و كره زمين نيز هويت بخشيد. بر همين اساس هويت و خود افراد را ميتوان علاوه بر خود فردي و اجتماعي به خود اكولوژيك (Ecological self) نيز نسبت داد.
چنانچه افراد قادر باشند خودشان را در پيوند گريزناپذير با محيط طبيعي هويت بخشند، ظهور شكل جديدي از شهروندي را شاهد خواهيم بود كه مارك اسميت و دابسون بل به آن شهروند بوم شناختي يا شهروند محيط زيستي اطلاق كردهاند. شهروند محيط زيستي در كنار ساير وظايف شهروندي چون شهروند مدني، شهروند اجتماعي، تعهداتي در نوع بينش، آگاهي و رفتار نسبت به عناصر محيط زيست دارد و او را متعهد ميسازد همانگونه كه براي سلامتي خود و اجتماع داراي مسووليت است، براي سلامت محيط زيست پيرامون خويش نيز مسووليت خواهد داشت. تصور كنيد در جامعهاي زندگي ميكنيم كه در همه سطوح آن هويت بوم شناختي در قالب شهروندهاي محيط زيستي به شكل عميقي احساس ميشود، در اين صورت تخريب محيط زيست و عرصههاي منابع طبيعي، تخريب و به چالش كشيدن بخشي از هويت افراد و اجتماع بشمار خواهد رفت و در اين حالت افراد و جامعه با عوامل تهديدكننده عناصر هويتي خود مقابلهاي جدي خواهند داشت. كنشها و فرآيندهاي اجتماعي زيستمحيطي ميتوانند در معرفي و شكل دادن به هويت بوم شناختي افراد در قشرهاي مختلف نقش موثري را ايفا كنند.