نتيجه حذف و اضافههاي ادبي جديد از كتابهاي درسي از نگاه كارشناسان
غفلت يك نسل از مفاخر ادبي
بهمن فاطمي
در روزهاي گذشته، فضاي هنر و ادبيات كشور تحتتاثير خبري مربوط به كتابهاي درسي بود. موضوع خبر كه در فضاي مجازي بهطور گسترده بازتاب داشت، حذف يكسري از آثار از اين كتابها و جايگزين شدن يكسري ديگر بود كه موجب ابراز واكنشها و اظهارنظرهاي مختلف شد. مطالب مختلفي در صفحهها و كانالهاي مجازي منتشر شد كه در آنها فهرستي از آثار حذف شده و نيز آثار افزوده شده به كتابهاي درسي، موضوع تحليل صاحب آن صفحه يا كانال و نيز كساني شده بود كه او و مطالبش را دنبال ميكردند.
حذفيات، گسترهاي متنوع از آثار نويسندگان و شاعران مختلفي را دربر ميگيرد؛ از رباعيات خيام و منظومه «موسي و شبان» مولوي تا شعرهايي چون «مهتاب» و «داروگ» نيما، «باغ بيبرگي» مهدي اخوان ثالث، «در اين سراي بيكسي» هوشنگ ابتهاج، «به كجا چنين شتابان» محمدرضا شفيعي كدكني، «مادر» ايرج ميرزا و داستانهايي از بزرگ علوي، غلامحسين ساعدي، آ-هنري و ... و نيز حذف نام محمود دولتآبادي، مشفق كاظمي، عباس خليلي، صادق هدايت و ... ضمن اين حذفيات، نامهاي تازهاي به كتابهاي درسي اضافه شدند. از جمله رضا اميرخاني، اميري اسفندقه، كامور بخشايش، مجيد واعظي، نظام وفا، ضياءالدين شفيعي و ... تا ديروز به لحاظ رسانهاي بيشتر اين كاربران فضاي مجازي بودند كه موضوع را دنبال ميكردند. تا اينكه شبكه خبري آفتاب صبح ديروز گزارشي منتشر كرد حاوي نظرات تني چند از كساني كه به نوعي به موضوع ارتباط پيدا ميكردند. در آن گزارش اشاره شده است به اينكه از يك سال پيش از آمدن علي ذوعلم به سازمان پژوهش و تاليف كتب درسي ميگذرد و اگرچه برخي خبرها از انجام تغييرات كتب درسي در دوره او حكايت دارد، او اين ارتباط را رد ميكند تغييرات را «حداقل به سال قبل» مربوط ميداند. بر اساس گزارش آفتاب، محمد هاشمي، كارشناس آموزشي دليل حذف برخي آثار از كتابهاي درسي را يك بار «غير قابل بيان» عنوان ميكند و در ادامه به دركناپذير بودن اين تغيير براي خودش هم اذعان ميكند: «هر سال بر اساس نظام آموزشي تغييراتي در كتب اتفاق افتاده و تنها مختص درس ادبيات هم نبوده. سال گذشته در درس علوم تغييراتي داشتيم، همينطور در رياضي و ... دليل اين جابهجايي و تغييرات را نميتوانم درك كنم اما ميدانم براساس تغييراتي كه در دفتر تاليف كتب درسي اتفاق ميافتد اين تغييرات اعمال ميشود.» او به پايين بودن سرانه مطالعه در كشور هم اشاره ميكند و معتقد است كه «با حذف مفاخر از كتابهاي درسي، بچههاي ما با آثار و نامهاي مهمي مانند محمود دولتآبادي و صادق هدايت آشنا نميشوند و همچنين فرصت آشنايي با ادبيات كهن از آنها گرفته ميشود.» ايسنا هم ديروز با يكي از مولفان كتابهاي درسي زبان و ادبيات در اين باره گفتوگو كرده است. محمد پارسانسب اما با لحني صريحتر از تصميمگيرندگان انتقاد ميكند: «هر بلايي ميخواهند سر كتابهاي درسي ميآورند و برايشان مهم نيست... آن زمان فقط كتاب را تاليف كردهايم و ديگر ارتباطي با سازمان پژوهش و برنامهريزي آموزشي نداريم. به تعبير خودشان كتاب را خريدهاند و هر بلايي كه دلشان ميخواهد سر آن ميآورند. آنها به صورت صفحهاي براي تاليف كتاب قرارداد ميبستند و بعد رابطه مولف با سازمان پژوهش قطع ميشد. خودمان چندينبار به آنها گفتهايم اين شيوه غلط است. بهترين كسي كه ميتواند كتابها را اصلاح كند، مولف آن است كه اين اتفاق نيفتاده است. كتابها را دست يكسري افراد كه به عنوان كارشناس هستند، دادهاند و آنها هم هركاري دلشان خواسته با كتابها كردهاند. اخيرا حتي عنوان كتابها را هم عوض كرده و كتاب ديگري ساختهاند. ما مولفان در جريانش نيستيم.» اين مدرس دانشگاه در بخش ديگري از گفتوگو به ضرورت «پيروي از نظم صوري و دروني در تاليف كتابهاي درسي» اشاره ميكند و معتقد است «زماني كه درسها را جابهجا يا حذف ميكنند قائل به اين نظم و نظام نيستند و هر اتفاقي بيفتد فرقي نميكند و بالاخره وقت دانشآموز به نحوي پُر ميشود.» اين مولف كتابهاي زبان و ادبيات فارسي مدارس، سير تاريخ ادبيات فارسي را موضوع مورد توجه خود و ديگر مولفان اين كتابها ذكر ميكند و بر اين باور است كه با غفلت از اين موضوع، معلوم نيست چه بلايي سر كتاب ميآيد: «اگر خود مولفان حذف كنند باز اين نظم را در نظر دارند و جايگزيني براي آن مييابند اما زماني كه اين نباشد، ميشود شير بييال و دم و اشكم. حذف ادبيات كلاسيكش يك جور است و حذف ادبيات معاصر هم جور ديگري است. اين همه متن زيبا را به يك بهانه سست حذف كردهاند؛ اينكه اسم اين آدم نباشد يا فلان متن شايسته نيست. اينها استدلالهايي قوي نيستند.» قدر مسلم يك چيز در اين ميان روشن است و آن اينكه وجه مشتركي ميان نظرات اين كارشناسان با آنها كه از منظر ادبي به قضيه نگاه ميكنند وجود دارد و آن اينكه هر دوي آنها نگران محروميت دانشآموزان امروز از خواندن آثار مهم ادبي كلاسيك و معاصر هستند؛ محروميتي كه اي بسا غفلت يك نسل از مفاخر ادبي خود را در پي داشته باشد.