زبان پاك
عليرضا حيدري
برخي از ما گمان ميكنيم بايد از كاربرد واژههاي بيگانه، بهويژه عربي پرهيز كنيم تا با اين روش، زبان گفتار و نوشتارمان از آلودگي و به قول عدهاي آك (عيب) پاك شود و از زبان فارسي با اين روش ميتوان پاسداري كرد! جز عدهاي كه از صد سال پيش، تحقيقات و تاليفاتي جدي در اين باب نوشتهاند، در بازياي كه عدهاي گمان دارند بازي نيست و نامش را به خيال خود «ايرانشناسي» گذاشتهاند، در فضاي مجازي، تحقيق و حتي مقام سخن را به بازي گرفتهاند و عجيب آنكه با تعصبي جدي در پاكسازي فارسي از واژههاي هزارساله عربي، خود را محقق (به قول خودشان پژوهشگر) و كارشان را علمي (به قول خودشان دانشيك) ميپندارند. فارسي نوشتنشان به گونهاي است كه خود بايد كنار مكتوبشان حاضر باشند و معنياش كنند و جانشين آن كار، واژهنامهاي است كه براي نوشتهشان ميسازند. اگر به واژهنامه گزيدهاي ننگريم كه هر كدامشان تهيه كردهاند، از درك متني به زبان مادري يا مليمان عاجزيم! كاري كه يك نويسنده از اين گروه انجام داده، «پارسيك» كردن شاهكار نثر فارسي است! در كتاب اين فرد «منت خداي را عزوجل» شده «سپاس خداي را گرامي و شكوهمند»، «كه طاعتش موجب قربت است» شده «كه فرمانبري از او مايه نزديكي است»، «و به شكر اندرش مزيد نعمت» شده «و سپاسگزاري از او افزونيبخش نيكي»، «هر نفسي كه فرو ميرود ممد حيات است» شده «هر دمي كه فرو ميرود ياريبخش جان است»، «و چون بر ميآيد مفرح ذات» شده «و چون بر ميآيد شاديبخش سرشت»، «پس در هر نفسي دو نعمت موجود و بر هر نعمتي شكري واجب» شده «پس در هر دمي دو بخشش است و بر هر بخششي سپاسي بايسته»، «از دست و زبان كه برآيد // كز عهده شكرش به در آيد؟» شده «از دست و زبان كس نيايد // كز كار سپاس او برآيد» و «بنده همان به كه ز تقصير خويش // عذر به درگاه خداي آورد» شده «بنده همان به كه ز كوتاهياش // پوزش و خواهش به خداي آورد». مثالهاي بيشتر از اين كتاب خود كتابي ميشود كه در يادداشت حاضر نميتوان نقل كرد.
اين عربيزدايي در ميان عدهاي كه خود را اهل فضل ميدانند، چونان وظيفهاي مقدس است و با اهداي صفت مقدس به اداي وظيفه خود مصممتر و قويتر ميشوند. مثالهايي ديگر از اين دست براي عربيزدايي از فارسي را با هم بخوانيم: «كارواژه ناكساني» به جاي «فعل غيرشخصي»، «نامواژه» به جاي «اسم»، «زاب» به جاي «صفت»، «باريكسنجانه» به جاي «دقيق»، «خرددوشگي» به جاي «فلسفه» (كه عربي شده واژهاي يوناني است)، «ترافرازنده» به جاي «متعالي»، «پادورز» به جاي «مخالف»، «فرزانگي فروغ» به جاي «حكمه الاشراق» و... . پايانبخش اين گفتار نظر دو نفر از استادان زبانشناس و ايرانشناس درباره زبان پاك است؛ استاد دكتر مجتبي منشيزاده با تاكيد بر اينكه «زبان پاك» وجود خارجي ندارد، ميگويد: «زبان انگليسي آلودهترين زبان دنياست؛ يعني بيشترين واژههاي بيگانه وارد آن شدهاند. با اين حال اين زبان روزبهروز قويتر شده است. زبان فارسي ما 2400 سال است دارد كار ميكند. اقوام گوناگون هجومهاي مختلفي به ايران داشتهاند، اما زبان فارسي روزبهروز بارورتر شده است. نكته اساسي اين است كه زبان يعني كاربرد. اين موضوع يعني هر چه زبان را بيشتر به كار ببريم، قويتر ميشود. يعني هر چه جامعه متحول شود، هر چه بخشهاي اقتصادي گسترده شود و هر قدر ارتباط جامعه با جوامع ديگر بيشتر شود، زبان توانمندتر ميشود.» مرحوم استاد يارشاطر درباره زبان خالص چنين نوشتهاند: «زبان خالص همان اندازه بيمعنا و غيرواقعي است كه نژاد خالص و نژاد خالص فقط ممكن است در جزايري كه انسانهاي اوليه در آن ساكنند و هنوز پاي ديگران به آن باز نشده معني داشته باشد.»