ميثم سليماني
شايد دهه اول قرن 21 را بتوان آغاز موج بزرگ چپ در امريكاي لاتين دانست. زماني كه كشورهاي اين منطقه يكي پس از ديگري در اختيار نيروهاي سياسي چپگرا قرار گرفت. اكثر اين رهبران خاطرهاي خوش را براي مردمانشان به يادگار گذاشتند و دورهاي پر از موفقيت را براي كشورشان رقم زدند. هرچند برخي از اين رهبران با ادامه كار خود و اصرار بر ماندگاري در راس قدرت خاطرات خوش را خدشهدار كردند، اما با اين وجود نميتوان آنها را از تاريخ سياسي اين منطقه به راحتي حذف كرد. اوو مورالس رييسجمهور بوليوي يكي از اين رهبران بود. او بيش از يك دهه قبل توانست در فضايي كه بوليوي در شرايط نه چندان مساعدي به سر ميبرد رييسجمهور اين كشور شود. فردي كه ميتوان آن را اولين بومي امريكاي لاتين دانست كه به رهبري يكي از كشورهاي اين منطقه رسيد. اما به هر حال پس از يك انتخابات جنجالبرانگيز كه در ماه اكتبر برگزار شد مورالس پس از چهار دوره پياپي حضور در انتخابات اگرچه نفر اول شد اما نتوانست 50 درصد آرا را به خود اختصاص دهد و پيروز قطعي اين انتخابات شود. با اينهمه معترضاني كه طي روزهاي اخير در بوليوي به خيابانها آمده بودند مشكلشان نتيجه انتخابات نبود، بلكه مشكل اصلي آنها حضور چهارباره مورالس در انتخابات بود، چرا كه مورالس با تغيير قانون اساسي سعي داشت بيش از دو دوره متوالي رييسجمهور بماند. هرچند او در دوره سوم حضور به دليل عملكرد خوب خود در دو دوره اول بازهم با اقبال عمومي همراه شد و 61 درصد آرا را به خود اختصاص داد اما اين حمايت در دوره چهارم پابرجا باقي نماند. در نهايت روز يكشنبه و پس از اعتراضات بيامان جمعيت عصباني كه او را متهم به تضعيف دموكراسي براي تمديد حكومت خود ميكردند، مورالس مجبور به استعفا شد. مورالس به همراه آلوارو گارسيا لينرا، معاون اول از سمت خود استعفا دادند. او در يك سخنراني عمومي اعلام كرد كه در تلاش براي متوقف كردن خونريزي طي هفتههاي اخير از سمت خود كنارهگيري ميكند. مورالس و معاونش تاكيد كردند كه هيچگونه تخلفي انجام ندادهاند. رييسجمهور بوليوي پيش از ترك قدرت اصرار داشت كه قرباني يك كودتا از سوي ارتش شده است.
اين موضوع را نميتوان ناديده گرفت كه مورالس زماني يكي از محبوبترين رهبران امريكاي لاتين محسوب ميشد كه بيش از هر رييس دولت كنوني در امريكاي لاتين توانست در سمت خود باقي بماند. او نخستين رييسجمهور بومي در كشوري بود كه قرنها تحت رهبري نخبگان متعدد اروپايي مديريت ميشد و توانست در دورهاي بوليوي را به رشد اقتصادي و كاهش نابرابري طبقاتي هدايت كند و نكته قابل توجه اينكه بوليوياييها او را اولين نماينده واقعي خود ميديدند كه در راس قدرت قرار گرفته بود.
مورالس خطاب به مردم بوليوي گفت: من ميخواهم به شما برادران و خواهران بگويم كه مبارزه به اينجا ختم نميشود. فقرا و جنبشهاي اجتماعي در اين مبارزه براي برابري صلح به راه خود ادامه خواهند داد. با اين حال به نظر ميرسد عدم تمايل مورالس براي كنار رفتن از قدرت و تغيير قوانين براي حضور در انتخابات براي چهارمين دور به شدت او را در موضع ضعف قرار داد. همچنين اين انتخابات با حرف و حديثهاي زيادي همراه بود كه در نهايت اگرچه او در اين انتخابات به عنوان فرد پيروز معرفي شد اما اعتراضها روز
به روز گسترش پيدا كرد. نكته اينجاست با شروع اعتراضها شرايط براي مورالس بسيار سخت شد. گفته ميشود با گسترده شدن اعتراضات به ناگاه پليس همبستگي خود با معترضان را اعلام كرد. از طرفي خبرها نيز حاكي از آن است كه حفاظتهاي آقاي مورالس نيز برداشته شد و خود و خانوادهاش مورد تهديد قرار گرفته همچنين صحبت از حمله به خانه مورالس توسط نيروهاي امنيتي مطرح شد. ارتش نيز تلاش كرده است تا تجهيزات خود را كه براي جلوگيري از شورش و اعتراضات آماده كرده بود برچيند و حتي ارتش با هماهنگي معترضان تصميم به دستگيري نزديكان مورالس و اعضاي ستاد انتخاباتي وي گرفت. اكنون واقعيت آن است كه با استعفاي مورالس،بوليوي در يك وضعيت بيدولتي قرار گرفته و مشخص نيست چه كسي مسوول اداره امور در اين كشور است.
با اين وجود مكزيك از همان ابتدا تلاش كرد فضا را آرام كند و اعلام آمادگي كرد كه پذيراي آقاي مورالس در كشور خود است. همچنين گفته ميشود كه حدود 15 تا 20 تن از نزديكان مورالس و مقامهاي دولتي به سفارت مكزيك پناهنده شدند و دولت مكزيك نيز آنها را تحت مصونيت ديپلماتيك خود قرار داده است. يكشنبه شب نيز شايع شده بود كه مورالس كشور را ترك و به يكي از كشورهاي منطقه فرار كرده كه اين موضوع هنوز تاييد يا تكذيب نشده است زيرا بهطور دقيق سرنوشت مورالس هنوز روشن و مشخص نيست. گفته ميشود كه مورالس و دستيارانش به شهر لاپاز نقل مكان كردند و هنوز مشخص نيست كه آيا او كشور را ترك كرده است يا خير.
كارلوس مسا رييسجمهور پيشين بوليوي كه در انتخابات ماه گذشته در جايگاه دوم قرار گرفت استعفاي مورالس را جشن گرفت و رفتن او را پايان استبداد توصيف كرد. به نوشته نيويورك تايمز معلوم نيست كه پس از مورالس چه كسي قدرت را در دست خواهد گرفت زيرا چندين مقام كه در سمت جانشيني مورالس بودند استعفا دادند.
بسياري بر اين عقيده هستند كه رفتن مورالس نقطه عطفي در نا آراميهاي ماههاي اخير امريكاي لاتين به حساب ميآيد كه كشورهاي آن درگير هستند. چرا كه تاكنون تعدادي از رهبران سياسي امريكاي لاتين در شيلي و اكوادور نيز توسط معترضان به چالش كشيده شدهاند.
بسياري به چند دليل شخص مورالس را عامل اصلي وقايع اخير در بوليوي ميدانند چرا كه مورالس در سال 2016 قصد داشت قانون اساسي كه خود آن را تنظيم كرده بود نقض كند زيرا در قانون اساسي كه سال 2009 به تصويب رسيد رييسجمهور تنها ميتوانست دو دور به صورت متوالي در انتخابات شركت كند. اما شركتكنندگان اين رفراندوم را رد كردند و طبق قانون مورالس بايد به آن پايبند ميماند ولي سعي كرد از طريق دادگاه قانون اساسي كه قضات آن بهطور كامل از حاميان مورالس تشكيل شده است اين حق را به وي بدهند تا در يك دوره انتخابات ديگر نيز شركت كند و اين اجازه را به او دادند تا بتواند به شكل نامحدود بر كرسي رياستجمهوري تكيه بزند.
به نوشته نيويوركتايمز آغاز پايان براي مورالس جمعهشب اتفاق افتاد؛ وقتي كه يگانهاي كوچك پليس اعلام كردند به معترضان پيوستهاند زيرا نسبت به نتايج انتخاباتي كه روز 20 اكتبر برگزار شده سوءظن دارند. شايد مورالس اگر ارتش را در كنار خود داشت ميتوانست مانند مادورو به كار خود ادامه دهد اما روز يكشنبه آب پاكي را روي دست وي ريختند.
كريستوف هريگ كه از جمله محققان رابطه ميان رهبران نظامي امريكاي لاتين با غيرنظاميان بوده در گفتوگو با نيويوركتايمز ميگويد: بركناري آقاي مورالس كودتاي به شكل مكتبهاي قديمي امريكاي لاتين نيست كه ارتش بهطور كامل قدرت را در دست بگيرد. اما وي تاكيد كرد وقايع و اتفاقاتي كه به استعفاي رييسجمهور منجر شده نشاندهنده يك دموكراسي سالم نبود. وي در ادامه افزود كه وقايع اخير امريكاي لاتين نشان ميدهد پاي رهبران نظامي به اختلافات سياسي كشيده شده است و موضوع بوليوي موقعيت ارتش را به عنوان يك داور نهايي در بحرانهاي سياسي تقويت ميكند.
با اين وجود برخي كارشناسان و تحليلگران معتقدند كه مورالس در وقايع اخير دو اشتباه عمده انجام داد؛ نخست اينكه به سازمان كشورهاي امريكايي اطمينان كرد و از سمت آن نيز ضربه خورد، چرا كه اين سازمان انتخابات را به شكل دو پهلو به رسميت شناخت و نتيجه آن را نيز تاييد رسمي نكرد و در سوي ديگر مورالس پذيرفت كه اين سازمان ميان او و معترضان ميانجيگري كند و نتيجه آن پذيرش برگزاري انتخابات مجدد بود. اما اشتباه دوم مورالس در اين نقطه بود كه او هيچ جايگزين موثري را براي خود تعيين نكرده بود و وقتي استعفا داد ساير نزديكان او نيز استعفا دادند و عملا جاي مانور از او در هرگونه انتخابات آينده گرفته شد تا نشان دهد هيچگونه برنامه مشخصي را براي آينده خود پس از استعفا ترسيم نكرده است.
چه كساني كودتا را محكوم كردند
پس از استعفاي مورالس كشورها نگاهي مبهم به وقايع بوليوي داشتند و در كودتا ماندن اين واقعه ترديد داشتند. اما رفتهرفته روسيه، تركيه و كوبا بهطور رسمي كودتا در بوليوي را تاييد و محكوم كردند. پس از آن نيز مكزيك و اسپانيا نيز اين كودتا را محكوم كردند. اما يكي از جنجاليترين محكوميتها مربوط به جرمي كوربين رهبر حزب كارگر بريتانيا بود كه بهشدت اين اتفاق را محكوم كرد؛ موضعي كه بلافاصله با واكنش تند وزير خارجه بريتانيا دومينيك راب مواجه شد و گفت كوربين همبستگي ماركسيستي را بر دموكراسي ارجحيت ميدهد.