درباره رمان «پطرزبورگ» نوشته آندره بيهلي
پارههاي فكر
بهادر اميرحسيني
از روز انتشار و پخش رمان پطرزبورگ يك ماهي ميشود كه سپري شده اما بيش از آنكه رمان مورد خوانش قرار گيرد در گرداب دوقطبيسازيهاي هميشگي ما كه نسخه اين ناشر بهتر است يا آن يكي، قرار گرفته است و با آن سرگرم هستيم. در اين نوشتار از ارايه يك متن يكپارچه در جهت تشريح و بررسي رمان حذر كرده زيرا نوشتن در باب اين رمان و رفتن در بطن كار و چرايي و چيستي اثر با يك بار خواندن كاري عبث، بيهوده و دستكم گرفتن مخاطبي است كه در اين وانفسا قريب صدهزارتومان خرج ميكند تا كتاب به دستش برسد و پس از هزينه با دشواري خوانش آن روبرو شده و مدام با خود كلنجار ميرود و در چنبر لذت خوانش و امتناع از آن گرفتار است! بنابراين در چند مورد به شمايي از اثر بدون تعاريف باسمهاي و تصويري، بدون شمع، گل و كيك و قهوه! و مهمتر از همه توصيه به خواندن كه حتما بخوانيد و لذت ببريد، حتما بخريد و حمايت كنيد كه بيش از آنكه تبليغ باشد به مقولهاي پسزننده تبديل شده خواهيم پرداخت.
پطرزبورگ اندره بيهلي، «ما همه گربه هستيم» از ناتسومه سوسهكي، «قاموس خزران» نوشته ميلوراد پاويچ كه به امبرتو اكوي بالكان شهرت دارد و هر سه در نشر مركز منتشر شدهاند رمانهاي خاص و دشوارخواني است. اين عبارت اسائه ادب و فخرفروشي به مخاطب نيست بلكه از سر دلسوزي است تا دلزده نشود و جهت عقب نيفتادن از ديگران رمان را دست نگيرد و پس از چند صفحه آن را كنار بگذارد. اين حرف اتفاقا كوتاهي و قصور منتقدان ادبي و اهالي رسانه را نشان قرار داده كه به چنين آثاري چندان نپرداختهاند و در برانگيختن حس كنجكاوي خواننده ناتوان بودهاند. «ما گربه هستيم» سوسه كي بسيار رمان مهمي است از آن نظر كه به ما نشان ميدهد ايشيگورو، نويسنده «بازمانده روز» چقدر در نوشتن رمانش از «ما گربه هستيم» به واسطه آن راوي پيشخدمت كه نجف دريابندري آن را گونهاي از ادبيات باتلري قلمداد و از كارگر تفكيك كرده متاثر شده و در فضاي ادبي ايران ما در خوانش و نزديكي به ادبيات ژاپن مسير برعكسي طي كرديم و ابتدا ايشيگورو را خوانديم بعد آمديم سراغ يك رمان كلاسيك مهم به نام «ما گربه هستيم» و تازه كشف كرديم كه نويسنده ژاپني چه مسيري در رماننويسي طي كرده است. وقتي اين مهم كشف شد توان اين را داريم كه به تعرفه اثر پرداخته و مخاطب را با پيشزمينهاي كافي به سمت چنين آثاري سوق دهيم. آنگاه اتفاقي كه براي «در جستوجوي زمان از دست رفته» مارسل پروست، «خانواده تيبو»، «تصرف عدواني» و «كافكا در كرانه» در بازار نشر ايران اتفاق افتاد و از اقبال خوبي برخوردار شد، براي اين سه رمان كه در صدر اين بند ذكر شد وقوع يافته و كار ديده، خوانده و مهمتر از همه نقد و بررسي ميشود.
پطرزبورگ ماجراي عبور از پدر است. پسري انقلابي دستور گرفته تا پدرش را كه يك مامور بلندپايه تزاري است با بمب ساعتي به قتل برساند. نقشه قتل، طرح توطئه، بمب ساعتي تمام نشانهايي است كه ما را به سمت يك چارچوب جنايي _ پليسي سوق ميدهد ولي اينطور نيست. بهتر است تفسير موسع از هر رماني را كه قتل و اسلحه در خود دارد كنار گذاشته و آن را در چارچوب فوق تعريف نكنيم. بمب براي آندره بيهلي گويي خود يك بازي زباني است كه فقط تيكتيك آن ضرباهنگ قلب نيكلاي را بالا ميبرد. بمب براي انفجار نيست بلكه زينت كلمات نويسنده است كه آن را در قوطي شيك ساردين جاسازي كرده و با نيكلاي و خواننده بازي ميكند. گاه گم ميشود و كشوي نيمهباز را به ما نشان ميدهد و گاه با تيكتاك منظم شمارش معكوس براي كشتن پدر را به صدا درميآورد. بمب خاصيت انفجاري ندارد. كلمات فشرده نويسنده است كه در قوطي جا شده و بررسي آن از اين منظر در ادبيات و رمان خود يك رساله مجزاست. مگر ميشود؟! بيهلي توانسته.
پطرزبورگ مورد تمجيد ناباكف قرار گرفته است. رماني فاقد ضرباهنگ ثابتي كه بتوان آن را به سهولت تشخيص داد و در مقابل خواندن از خود مقاومت نشان ميدهد چگونه ناباكف را راضي كرده است؟ آن هم ناباكف سختگيري كه داستايفسكي را فاقد نبوغ فردي ميداند و تنها «برادران كارامازوف» را به سبب استفاده از صورتهاي مصغر عنوانها تاييد ميكند. «گپك گرم و نرم هنگام صرف كنيا كك.» كنيا كك صورت مصغر كنياك است كه در برادران كارامازوف آمده و نمونه ديگر نام بردن از شهر و خيابان با كلماتي در جهت اغواي خواننده است. «اسكوتوپريگوني يفسك» كه محلي براي گله و دامداري است كه شرح مبسوط آن در كتاب «درسگفتارهاي ناباكف» نشر نيلوفر آمده است. عين همين مورد را در «پطرزبورگ» با كلمه پروسپكت مشاهده كرده و ميخوانيم. پروسپكت خيابان اصلي و درجه يك شهر را خطاب ميكنند و اين نقطه مشترك بين «كارامازوف» داستايفسكي با «پطرزبورگ» است كه ناباكف آن را كشف و پسند كرده است.
در صفحه 141 از «پطرزبورگ» با ترجمه خانم فرزانه طاهري ميخوانيم: «آپولون به جاي عطر فقط ادوكلن با قوت سه برابر را قبول داشت.» آپولون مرد است. عطر زنانه و ادكلن خاص مرد. ادكلني كه سه برابر قوت باشد ميشود پرفيوم. بنابراين آپولون به عنوان يك مرد از ادكلن استفاده ميكند نه از عطر زنانه كه بدل به پرفيوم شود. جسارت اين حقير را ببخشيد و حمل بر مچگيريهاي مجازي قلمداد نكنيد. مخاطب قدر شما را بداند.