اگر به جام جهاني نرويم...
مصطفي اعتزالي
تيم ملي فوتبال ايران هميشه براي صعود به جام جهاني مشكل داشته است. حتي قبل از انقلاب كه فوتبال ايران قدرت بلامنازع آسيا بود و در فاصله 1968 تا 1976 سه بار پياپي قهرمان آسيا شد، ايران از صعود به جامهاي جهاني 1970 و 1974 بازماند. بعد از انقلاب هم تيم ملي ايران پس از اينكه چهار بار از صعود به جام جهاني بازماند (1982، 1990، 1994)، بالاخره در 1998 با هزار و يك دردسر استراليا را شكست داديم و به جام جهاني رسيديم (در 1986 نيز چون فيفا مقرر كرد بازي ايران و كويت به دليل جنگ ايران و عراق بايد در خارج از ايران برگزار شود، قيد تلاش براي صعود به جام جهاني را زديم و از مسابقات راهيابي به جام 1986 كنار كشيديم). بعد از اينكه تيم ملي به جام 1998 صعود كرد، اگر كمي عرضه داشتيم، بايد هر دوره به جام جهاني صعود ميكرديم؛ چون سهميه آسيا در جام جهاني افزايش يافته بود و كار صعود هم آسانتر. ولي جامهاي 2002 و 2010 را از دست داديم. هر جام را به دلايلي. كره جنوبي از سال 1986 به بعد موفق شد هر دوره به جام جهاني صعود كند. ژاپن هم از 1998 به بعد، هر دوره در جام جهاني بوده است؛ روندي كه ميتوانست براي ما هم از 1998 به بعد آغاز شود. اما از دست رفتن فرصت حضور در جامهاي 2002 و 2010، ريتم و روند پيشرفت فوتبال ايران را مخدوش كرد. در نتيجه، ايران يك دوره در ميان در جام جهاني حضور پيدا كرد. 1998 بوديم و 2002 غايب. 2006 حاضر، 2010 غايب! تا اينكه كارلوس كيروش آمد و در دوره هشتساله حضورش در تيم ملي ايران، دو بار پياپي ايران را به جام جهاني برد. يعني ما از زمان آمدن كيروش، براي اولينبار دو بار پياپي به جام جهاني رفتيم. اگر كيروش مانده بود، قطعا به آساني براي بار سوم نيز راهي جام جهاني ميشديم؛ اما قدر كيروش را ندانستيم و اينك با ويلموتس وارد بحران شدهايم. با اين حال نبايد فراموش كنيم كه كيروش هم در سه بازي پاياني مسابقات راهيابي به جام جهاني 2014، براي رساندن تيمش به جام جهاني، در تنگنا به سر ميبرد و بسياري منتظر بودند كره جنوبي و ازبكستان از آن گروه صعود كنند و ايران حذف شود. الان هم هنوز دير نشده است براي اينكه دستي از آستين برون آريم و جلوي فاجعه را بگيريم. ايران چهار بازي ديگر پيش رو دارد. پيروزي مقابل كامبوج در زمين اين تيم، دشوار به نظر نميرسد. سه بازي ديگر در ورزشگاه آزادي است. هنگكنگ را هم عليالقاعده در آزادي ميبريم. ميماند دو بازي حساس مقابل بحرين و عراق. يعني دو تيمي كه ايران را در بازي رفت مغلوب كردهاند. پيروزي مقابل بحرين و عراق در ورزشگاه آزادي، شرط لازم براي صعود ايران به عنوان تيم نخست گروه است. اما شرط كافي وقتي محقق ميشود كه عراق سهشنبه همين هفته نتواند بحرين را ببرد. تساوي عراق با بحرين، عراقيها را 11 امتيازي ميكند و ما در صورت پيروزي در چهار بازي آينده، قطعا به عنوان تيم اول از گروه صعود ميكنيم. اما پيروزي عراق مقابل بحرين، با فرض اينكه عراق از پس هنگكنگ و كامبوج برميآيد، موجب ميشود كه ايران در آخرين بازي خودش در 20 خرداد 1399، در حالي به مصاف عراق برود كه عراق 19 امتيازي است و ايران 15 امتيازي. بنابراين حتي اگر در بازي برگشت عراق را هم ببريم، باز نميتوانيم تيم اول گروهمان بشويم. اگر ايران تيم دوم گروه شود، بايد اميدوار باشيم بين تيمهاي دوم اين هشت گروه، جزو پنج تيم برتر باشيم. خلاصه، كار به كلي اما و اگر ميكشد. وانگهي، فيالحال مشكل تيم ملي ايران اين نيست كه تيم اول گروه خواهد شد يا تيم دوم؛ مشكل ما اين است كه نميتوانيم عراق و بحرين را شكست دهيم؛ دو تيمي كه معمولا گربهسياه فوتبال ايران بودهاند؛ بهويژه در دوران پس از انقلاب. زور تيم ما كمتر از عراق بود و جلوي بحرين هم، اگرچه ضعيفتر نبوديم، چنگي به دل نزديم. زورمان به عراق نميرسد و مقابل بحرين هم تفوق ويژهاي نداريم. ويلموتس بايد فكري به حال اين ناتواني بكند تا سومين صعود متوالي ايران به جام جهاني، فوتبال ما را در مسيري قرار دهد كه مسير لازم براي رشد و عقب نماندن از قافله پيشرفت در دنياي فوتبال است.