• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۱ شهريور
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4514 -
  • ۱۳۹۸ سه شنبه ۲۸ آبان

درخواست انجمن‌هاي غيردولتي از مردم براي كمك به كارتن‌خواب‌هاي شهر

اشك تنهايي در سرما

بنفشه سام‌گيس

 

 

بارش برف و كاهش 10 درجه‌اي دماي هوا، آن هم در پنجاه و پنجمين روز پاييز؛ وقتي تا دو روز قبلش، دماي روز، 16 يا 17 درجه بوده، براي معتاد كارتن‌خواب، مثل اوردوز مي‌ماند؛ مرگبار، غافلگير‌كننده، سرگشته در ابهام زنده ماندن و زنده نماندن. معتاد كارتن‌خواب، در شرايط عادي هم دچار سوءتغذيه مفرط و هزاران درد روحي و جسمي است و جز بدن زخم خورده‌اي كه ملبس به پوششي مندرس و عاريه است، هيچ، هيچ مايملك شخصي ندارد. از يك بابت، اين نداشتن، آرامش است چون هر ثانيه‌اي از اين دست و پا زدن بي‌فرجامش كه در ظاهر، «زندگي» است، تقديرش با مرگ رقم بخورد، مثل همان درويشي كه پيش پاي عطار، سر آسوده بر كاسه چوبي‌اش گذاشت و دست شسته از دنيا جان داد، براي همتايانش، رفتگر شهرداري، ماموران شهري، يا هر فردي كه تن بي‌جانش را پيدا كند، فقط بار سبك و فرتوتي است كه حتي ابعاد قبر هم از عرض و طول هيكل نحيفش متعجب مي‌شود. حالا اين آدم، زودتر از تقويم ذهنش، با دماي 2 درجه بالاي صفر غافلگير شود؛ با سرماي رو به اوج از بارش برف، با زمين گل‌آلوده‌اي كه از شُلاب برف، هيچ لكه‌اش هم براي كز كردن و مچاله شدن در امان نمانده... يعني قضا و قدر روزانه‌اش حتي به او فرصت نداده در سطل‌هاي زباله دنبال چند تكه لباس بگردد كه عايق تنش شود يا از بازوي رفاقت با مراكز گذري كاهش آسيب اعتياد مدد بگيرد و پتويي، مشمايي فراهم كند كه پناهي براي يخ نزدن بسازد.

از صبح شنبه 25 آبان ماه كه بارش برف پاييزي و افت 10 درجه‌اي دما در پايتخت شروع شد، قلب همه مديران انجمن‌هاي غيردولتي حامي كارتن‌خواب‌ها، از درد، تپيد. آنها هم غافلگير شدند با اين سرماي زودرس. روال معمول مديران «جمعيت خيريه تولد دوباره»، «موسسه كاهش آسيب سيماي سبز رهايي» و «طلوع بي‌نشان‌ها» از ابتداي فصل زمستان اين است كه خدمات‌شان؛ سركشي به هر كنج و گوشه‌اي كه به عنوان پاتوق و پناه كارتن‌خواب‌ها سراغ دارند، از برنامه‌ريزي عادي خارج شده و بسته به‌شدت افت دماي هوا، توزيع غذاي گرم، پوشاك، پتو، ورق‌هاي پلاستيكي براي محافظت از باران و برف و سوز وزش باد، حتي خدمات بهداشتي و كمك‌هاي اوليه را، از آن روال روزانه يا هفتگي به روال هر روزه يا حتي شبانه‌روزي تغيير دهند. شنبه‌شب كه در برخي نقاط تهران، ارتفاع برف تا ساعات عصر به 19 سانتي‌متر هم رسيد و كبودي آسمان، گواه سرماي سوزناك‌تر از سوز برف بود، مديران اين انجمن‌هاي حمايتي، تلاش مي‌كردند تيم‌هاي سيارشان را از گوشه و كنار شهر بسيج كنند و به غرب و شمال و جنوب تهران بفرستند اما ترافيك پايان ناپذيري كه به دنبال بارش زودهنگام برف و شدت گرفتن اغتشاشات خياباني، به يك بحران شهري تبديل شد، چنان اين روند كمك‌رساني به دليل زمينگير شدن تيم‌هاي سيار وسط خيابان‌هاي آتش گرفته تهران را مختل كرد كه مديران اين انجمن‌ها، كمي بعد از غروب و آن ساعاتي كه پس از قطع بارش، نفس گرم در هواي سرد، منجمد شد، مردد بودند كه تا نيمه امشب، چند انگشت دست‌شان را بايد به فرض يخ زدن چند كارتن‌خواب، جمع كنند. شايد فقط امسال، فقط در اين چند روزي كه گذشت و دماي شب‌هاي تهران به زير صفر رسيد و اين سرماي غافلگير‌كننده، براي خانه گرم تهراني‌ها، مهمان ناخوانده‌اي شد كه بهت و شعف درهم آميخته همراه آورد اما براي تنهايي كارتن‌خواب‌ها، زخم كهنه‌اي شد كه دوباره سر بازكرد، تنها باري بود كه مديران اين انجمن‌ها، ياد اجراي طرح‌هاي ضربتي جمع‌آوري معتادان خياباني افتادند و ياد اينكه در اين شب‌هاي سرد، خيلي از معتادان بي‌پناهي كه مي‌شناختند و در تمام ايام سال، نگران بود و نبودشان بودند، حالا در يك محيط اردوگاهي محصور، با همان امنيتي‌ترين شرايط بودن و ماندن، حداقل از اين سرماي زودرس مرگبار در امان هستند.

 

در اين ايام، هميشه به آسمان نگاه مي‌كنم

حبيب بهرامي مديرعامل «موسسه كاهش آسيب سيماي سبز رهايي» است. حوزه فعاليت او و تيم‌هاي سيارش، اغلب، مناطق غرب و جنوب غرب تهران است اما يادم هست كه براي كمك‌رساني به كارتن‌خواب‌هاي بي‌پناه در باقي مناطق پايتخت هم، هميشه دست بالا برده است؛ آبان 94 گروهي از اوباش پايتخت، با تشويق يك رسانه مكتوب كه از مخالفان جدي كارتن‌خواب‌ها بود، به پارك هرندي حمله كردند و وسايل كارتن‌خواب‌هاي ساكن در اين پارك را به آتش كشيدند. عصر آن روز پاييزي، تماشاي درماندگي بي‌پناه‌ترين آدم‌هاي روي زمين؛ آن بدن‌هاي مچاله‌اي كه از تصور يخ بستن بدون حتي يك رو‌انداز در آن شب‌هاي سرد، روي نيمكت‌هاي پارك دروازه غار به خود مي‌لرزيدند، غم‌انگيز‌ترين تصاويري بود كه مي‌شد در حافظه يك «انسان» به ياد بماند. و آن شب بهرامي و دوستانش، اولين گروهي بودند كه با دست‌هاي لبريز از غذا و پتو و روانداز و ورق‌هاي پلاستيك و چادر مسافرتي، خود را به پارك هرندي رساندند تا به ده‌ها زن و مرد كارتن‌خواب بگويند كه تنهاي‌شان نگذاشته‌اند و فراموش‌شان نكرده‌اند.

در اين شب‌ها، بعد از بارش برف، كمك‌رساني سيار براي كارتن‌خواب‌ها داشته‌ايد؟

از صبح روز شنبه كه بارش برف شروع شد تا همين ساعت (يكشنبه‌شب) تيم‌هاي سيارمان، فعاليت دايمي داشتند و به پاتوق‌ها و مراكز تجمع كارتن‌خواب‌ها در غرب تهران سركشي كرده‌اند. البته ظرف روزهاي شنبه و يكشنبه به دليل مختل شدن دسترسي به اينترنت، در برقراري ارتباط با تيم‌هاي سيارمان دچار مشكل بوديم اما بنا به گزارش‌هايي كه از همكارانم دريافت كردم، كارتن‌خواب‌ها به‌شدت نيازمند پتو، چادر مسافرتي و ورق‌هاي پلاستيك براي جلوگيري از سرمازدگي هستند. اين سرما هم، بسيار غافلگير‌كننده بود. شايد من و شما شنيده بوديم كه قرار است هوا سرد شود ولي كارتن‌خواب‌ها از اين تغييرات دما و هوا بي‌خبر بودند و هيچ آمادگي نداشتند. اميدوارم در اين شب‌ها، هيچ مرگي اتفاق نيفتاده باشد چون شنبه‌شب، هوا بسيار سرد بود و امشب هم متاسفانه، هيچ ابري در آسمان نيست (آسمان بدون ابر بعد از بارش برف، نشانه افت شديد دما و افزايش خطر يخ زدن و مرگ كارتن‌خواب‌هاست) .

پاييز و زمستان، به آسمان و وضعيت هوا توجه بيشتري داريد؟

بله. به خاطر كارتن‌خواب‌ها، به آسمان خيلي توجه مي‌كنم كه بدانم سرماي شبانه و حتي وضعيت بارش چطور خواهد بود. اخبار هواشناسي را هم به‌طور دايم پيگيري مي‌كنم. آسمان بدون ابر آن هم بعد از بارش برف و اخبار هواشناسي به من مي‌گويد كه فعاليت تيم‌هاي سيارمان بايد بيشتر شود. هرچه شرايط زندگي خياباني، سخت‌تر شود، نياز جامعه هدف ما براي خدمات كاهش آسيب بيشتر مي‌شود و آنها به ما، بيشتر نياز دارند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون