• ۱۴۰۳ يکشنبه ۷ مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4514 -
  • ۱۳۹۸ سه شنبه ۲۸ آبان

جنگ افعال

سيد علي ميرفتاح

وسط این همه دعوا و اغتشاش و خبرهای راست و دروغ و گاه ترسناکی که از این‌طرف و آن‌طرف می‌رسد، دوستی زنگ زد و گفت «چرا در سرمقاله‌ات، در شعر سعدي دست برده‌اي؟» پرس‌وجو كردم معلوم شد ويراستاري اتوماتيك روزنامه، سر خود «نمي‌باشد» شعر سعدي را به «نيست» تبديل كرده. ظاهرا روي دستگاه‌هاي تايپ روزنامه، نرم‌افزاري وصل است كه «مي‌باشد»ها را برمي‌دارد و جاي‌شان فعل ربطي مي‌گذارد. همچنين «مي‌گردد» و «مي‌نمود» و قس‌عليهذا را به مي‌شود و مي‌بود تبديل مي‌كند. در يادداشت پريروزم، از قول سعدي بيتي نوشتم كه از اتفاق خيلي هم معروف است و به مثل ساير بدل شده: «تا تواني دلي به دست آور/ دل شكستن هنر نمي‌باشد». دستگاه ويراستاري اما خودسرانه كلمات را عوض كرده و نوشته .../ دل شكستن هنر نيست. نه فقط وزن شعر را به هم زده بلكه معناي آن را هم پايين آورده. البته من هم مقصرم كه مطلبم را مجددا قبل از چاپ نگاه نكردم اما چه كنم كه شلوغي كار و خستگي مانع از بازبيني مجدد مطالب مي‌شود. چه بسا نوشته‌هاي ديگر را هم اين نرم‌افزار خودبنياد دست برده و افعالي را به صلاحديد خود عوض كرده و اسباب شرمندگي مضاعف ما را فراهم آورده باشد. ويراستاري يك هنر است و تفويض اين هنر به يك نرم‌افزار لايشعر مي‌تواند به زبان و ادبيات فارسي آسيب جدي بزند و ما را مقابل بزرگان سرافكنده كند. بي‌خود نيست كه مي‌گويند و مي‌گوييم رسانه‌ها به‌رغم صدهزار حسن‌شان، يك عيب بزرگ دارند و عمدي و سهوي زبان فارسي را خراب مي‌كنند و زيبايي‌هايش را از بين مي‌برند. اين آخري را دوستي زنگ زد و متذكر شد، اما باقي را يا لابد خوانندگان نكته‌سنج روزنامه حمل بر بي‌سوادي سردبير كرده‌اند و به رويم نياورد‌ه‌اند يا ديده و نديده از كنارش گذشته‌اند و زير لب گفته‌اند خانه از پاي‌بست ويران است/ خواجه در بند نقش ايوان است... اما اين اتفاق اخير سبب خير شد تا از دوستان و همكارانم بخواهم كه اولا اين نرم‌افزار را از برق بكشند ثانيا براي اصلاح روزنامه به همان شيوه‌هاي سنتي رو بياورند. ضمن اينكه از فرصت پيش آمده استفاده ‌كنم و كمي درباره مي‌باشد حرف بزنم و به عرض‌تان برسانم كه اين فعل هميشه و همه‌جا غلط نيست كه اگر بود كه سعدي استفاده نمي‌كرد. مي‌باشد را نمي‌شود و نبايد به جاي «است» به كار برد ولي در جاي خودش نه تنها عيبي ندارد بلكه پسنديده است. آنجايي كه قرار است استمراري بودن فعل مورد نظر باشد، «است» افاده معني نمي‌كند و گوينده چاره‌اي ندارد جز اينكه مي‌باشد را به كار برد. سعدي معيار است و بايد از او تبعيت كرد. يكي همين بيتي كه ابتدا به آن اشاره كردم، ديگري آنجا كه فرموده «هزارم درد مي‌باشد كه مي‌گويم نهان دارم/ لبم با هم نمي‌آيد چو غنچه روز بشكفتن». شاعر خوش‌قريحه نسبتا معاصر كه سعدي ثاني‌اش مي‌خوانند و زبان بسيار بي‌غلطي دارد، مرحوم ايرج ميرزا هم اين فعل محترم را در حالت امري‌اش به كار برده و ضرب‌المثلي معروف ساخته: «مي‌باش به عمر خود سحرخيز». طرفداران نهضت ضد مي‌باشد جاي اين مي‌باش چه فعلي مي‌توانند بنشانند؟ اين‌طور كه پيداست كاربرد غلط مي‌باشد از وقتي رواج پيدا كرد كه نويسنده‌هاي قاجاري شروع كردند به تصنع و تكلف و به خيال خود فاخرنويسي و تكرار فعل را به‌خصوص تكرار «است» و «بود» را قبيح شمردند و به افعال جايگزين رو آوردند. اين تكرار افعال جايگزين بعضي‌ها را به عكس‌العمل افراطي انداخت و وادارشان كرد كه كلا و جزئا دور مي‌باشد و مي‌نمود و مي‌گردد و از اين قبيل را خط قرمز بكشند و به هيچ وجه من‌الوجوه به سراغ‌شان نروند. «نمود» في‌نفسه غلط نيست و اگر در جاي خودش قرار بگيرد اتفاقا قابل احترام، بلكه قشنگ است. حافظ مي‌فرمايد «شيدا از آن شدم كه نگارم چو ماه نو/ ابرو نمود و جلوه‌گري كرد و رو ببست». مي‌گردد هم هكذا. به قول سعدي« نه هر وقتم به ياد خاطر آيد/ كه خود هرگز نمي‌گردد فراموش». نمونه بسيار است. نه فقط در شعر كه در نثر هم، به‌خصوص نثرهاي پاكيزه قرن پنجم و ششم مي‌شود كاربرد درست افعال را پيدا كرد. خوبي نويسندگان قديمي اين بوده كه از تكرار فعل هراس نداشتند و بي‌خود به تكلف و تصنع نمي‌افتادند. زمان قاجار كار خراب شد و فاخرنويسي به امري مبتذل و مغلوط بدل شد. اين نثر مبتذل و مغلوط وارد ادبيات اداري شد به نامه‌نگاري‌هاي رسمي و خانوادگي هم راه يافت. در حالت عادي و محاوره ما مطلقا از مي‌باشد استفاده نمي‌كنيم. مگر آنجا كه به تكلف بيفتيم. گاهي در تلويزيون مي‌بينيم كه فلان مسوول در موقع مصاحبه فعل مي‌باشد را با زبان محاوره به كار مي‌برد و باعث خنده مي‌شود: «فلان چيز در بهمان ماجرا اينطور مي‌باشه...» اين همه را نوشتم تا اولا از سعدي بزرگ عذر بخواهم كه در كلامش دست برده شده. ثانيا اين مساله را طرح كنم كه مي‌باشد همه‌جا غلط نيست بلكه نبايد جاي فعل ربطي بنشيند. استمراري بودن آن هم بايد با معني كلي جمله همخواني داشته باشد. محض حسن ختام از سعدي نقل قول مي‌آورم كه «مجال خواب نمي‌باشدم ز دست خيال/ در سراي نشايد بر آشنايان بست.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون