ياور بلوچستان، پر كشيد
مينو خالقي
مِن المُومِنين رِجالٌ صدقوا ما عاهدُواالله عليهِ فمِنهُم من قضى نحبهُ ومِنهُم من ينتظِرُ وما بدّلوا تبديلاً ﴿۲۳ احزاب﴾
در ميان مومنان مرداني هستند كه بر سر عهدي كه با خدا بستند صادقانه ايستادهاند؛ بعضي پيمان خود را به آخر بردند و بعضي ديگر در انتظارند؛ و هرگز تغيير و تبديلي در عهد و پيمان خود ندادند. گاه آدمي در زندگانياش انسانهايي ميبيند كه در همان نخستين نگاه، جوهره و طينت اهورايي آنها را درمييابد و وجود نازنين آسمانيشان را كه همچون شهداي زنده هستند...
دُري گرانمايه مييابد. حسين عليمرادي از آن دسته انسانها بود. از آنها كه بر عهدي كه در الست با ربّ جليل خود بستهاند؛ صادقانه ايستاد و هرگز تغييري در پيمان خود نداد. جوان 24 سالهاي كه شهادتگونه، نداي خالق هستيبخش را رو به سوي مينوي ابدي و در مسير اهداف والايش لبيك گفت. نخستين بار، حسين را دو سال پيش به همراه دوستانش در موسسه خيريه دست ياري به دشتياري(بلوچستان) در نمايشگاه كتاب تهران ديدم. با شور و انرژي وصفناپذيري، مشغول به معرفي محرومترين نقطه كشور از لحاظ شاخصهاي آموزشي يعني دشتياري بلوچستان بود. درخشش آن چشمها و صلابت بيان يك جوان دهه 70 براي كمك به همنوعانش و سازندگي و توسعه آموزشي يكي از محرومترين نقاط اين كشور هر مخاطب منصفي را مجذوب ميكرد. مدتي بعد در سفر به بلوچستان و در همراهي با او و ديگر دوستان موسسه، دنيايي جديد و عجيب به روي چشمانم گشوده شد. از يك سو همدلي و نوعدوستي كمنظير جوانان اين تشكل و از سوي ديگر درك عميق مولفههاي توسعهاي اين استان كه «مجموعهاي از ترينها» است. از زيباترين و بينظيرترين پتانسيلهاي محيطزيستي، گردشگري، كشاورزي و معدني تا پايينترين شاخصههاي آموزشي و زيرساختي توسعهاي. استاني كه به جهت وسعت بسيار و گستره مرزي 1100 كيلومتري با همسايگان و با وجود تنها بندر اقيانوسي ايران ميتواند يكي از مهمترين و استراتژيكترين مراكز ثقل تجاري و بازرگاني منطقه باشد. اما متاسفانه هميشه با فقر و محروميت و فقدان بسياري از زيرساختهاي توسعهاي روبهرو بوده است. حداقلي بودن شاخصهاي آموزشي و پرورشي در اين استان در قياس با ميانگين كشوري در سطح ابتدايي و آموزش عالي و وجود كودكان بسيار بدون شناسنامه و بازمانده از تحصيل، نيازمند رويكردي مبتني بر تبعيض مثبت نسبت به اين استان خصوصا در بخشهاي جنوبي آن است كه حسين عليمرادي و دوستانش در دست ياري به دشتياري به درستي و دقت آن را دريافته بودند. حسين، دورهاي از زندگي را به واسطه تحصيل پدر در انگلستان زندگي كرده بود و امكان ادامه تحصيل و زندگي در آن سرزمين برايش مهيا بود اما به خواست و اصرار خود، ادامه تحصيل در ايران را برگزيد. در دانشگاه علامه طباطبايي مشغول به تحصيل شد و از سال 1393 فعاليت خود در قالب خيريه دانشجويي اين دانشگاه و سفرهاي جهادي در شرايط سخت به استان سيستان و بلوچستان را آغاز كرد. در سال 96 نيز موسسه دانشجويي دستياري به دشتياري را با همراهي دوستان همدانشگاهي تاسيس كرد و فعاليتها مصمم و جديتر شد. با بانويي ازدواج كرد كه او نيز از بنيانگذاران همين انجياوست و چه بسيار شايسته است اگر بگويم بدون حمايت و از خود گذشتگي هميشگي زهراي عزيز، اين مسير و اهداف محقق نبود. طي همين مدت دو سال 35 بار به دشتياري سفر كرد و بالغ بر 21 مدرسه در اين منطقه با همكاري خيرين متعدد بنا كرد كه البته تعدادي از آنها هنوز افتتاح نشده است. ديدگاه حسين عليمرادي و تيم جوانان اين موسسه پيرامون ساخت مدرسه، منحصر به فرد و البته عميق و بنيادين بود. او به درستي بر اين باور بود كه بيش از ساخت فيزيكي يك مدرسه، موضوع تربيت معلمان شايسته و استفاده از ظرفيت آنان و دستيابي به مولفههاي نرمافزاري آموزش اهميت دارد. موضوعي كه متاسفانه سالهاي متمادي است در اين استان و ديگر استانهاي محروم ناديده گرفته شده و با به كارگيري معلمان خريد خدمتي عملا نتايج ساخت فيزيكي مدارس، بيحاصل شده است. او براي رفع اين معضل برنامه داشت و خاطرم هست اگر روستايي داراي معلمي دلسوز و بومي بود در اولويت و با تمام وجود سعي در ساخت و تجهيز مدرسه آن روستا داشت؛ چراكه توسعه انساني بيش از هر چيز مبتني بر آموزش صحيح و سپس اصلاح فرهنگهاي نادرست است. حسين عليمرادي، عاشق اين وطن بود. به شهادت خانواده و دوستانش در عمر كوتاه 24 ساله حتي دقيقهاي را بدون هدف، برنامهريزي و تلاش نگذراند. چنان مصمم، متين و در عين حال فروتن بود كه باورم اين است اول به جهاد نفس پرداخته بود و بعد به جهاد براي خلق خداوند. براي زيستن بهتر همنوعانش، مسووليتپذير و راسخ بود و هدف اصلي حيات آدمي كه همانا از مسير سير في الخلق بالحق ميگذرد را به درستي دريافته بود. او و منش انساني و والايش را الگويي شايسته براي نسلي ميدانم كه چه بسا طي سالهاي گذشته دچار تغيير رويكردي نسبت به مساله مسووليتپذيري و ايستايي و تلاش براي اصلاح امور شدهاند. نسلي كه گاه نااميدي، قدرت حركت و تكاپو براي نيل به آينده روشن را از آنها سلب كرده است. دوستي ميگفت؛ كودك دلبند حسين كه 5 ماه بيشتر ندارد شايد تنها كمتر از 5 هفته حضور و وجود پدر را در كنارش احساس كرد؛ و من با خود ميانديشم «علي» قصه ما حتما وقتي بزرگ شود به وجود نازنين پدري مينازد كه بزرگمردي واقعي بود و در مسير اهداف انسانياش به آسمانها پر كشيد. فقدان حسين عليمرادي، ياور استان سيستان و بلوچستان براي همه ما شوكهكننده و جانسوز است اما؛ مرگ شهادتگونه او در مسير توسعه و آباداني سرزمينمان، نمادي است براي ادامه مسيرش كه آرزوي هميشگياش بود: پايان محروميت دشتياري و دشتياريها. اميد كه روح بلندش در اين مسير ياورمان باشد.