نكوداشت دكتر فرهنگ رجايي برگزار شد
فرهنگ علوم سياسي ايران
آيين نكوداشت انديشمند فرهنگ رجايي، استاد شناخته علوم سياسي ايران به همت گروه علوم سياسي خانه انديشمندان علوم انساني و با همكاري انجمن علوم سياسي و انجمن مطالعات صلح و دوماهنامه فرهنگي تاريخي دربند عصر چهارشنبه 6 آذر 98 در سالن فردوسي اين مجموعه برگزار شد.در آغاز اين نشست دكتر شجاع احمدوند، دانشيار دانشگاه علامه طباطبايي در بيان ويژگيهاي شخصيتي و اخلاقي دكتر فرهنگ رجايي، ايشان را انساني اعتدالگرا و اخلاقمند معرفي كرد و انتخاب ايران باستان براي پژوهش را كه نوعي تعادل و اخلاقمداري در آنجا هم وجود دارد مويد اين مدعا دانست. وي افزود: تاكيد و انتخاب شخصيتهايي نظير زرتشت و كنفوسيوس كه شخصيتهاي متعادلي هستند، مويد آن است. وي در ادامه به بيان ويژگيهاي علمي و آثار استاد فرهنگ اشاره كرد و گفت: كارهاي ايشان در سه دسته جاي ميگيرد؛ كارهاي صرفا تئوريك مثل كتاب فهم نظريه سياسي. دوم كتابهاي كاربرديتر، مثل مشكله هويت ايرانيان. دسته سوم كتابهاي تركيبي كه يك مبناي نظري در آنها وجود دارد و بر اساس آن كارهاي تاريخي و فرهنگي اعم از جهاني و منطقهاي دنبال ميشود.
رجايي عالم علوم سياسي را فيلسوف محض نميدانست
ديگر سخنران اين مراسم دكتر داوود فيرحي، استاد علوم سياسي دانشگاه تهران بود. ايشان در ابتداي سخنان خود سابقه آشنايي با فرهنگ رجايي را به تجربه تدريس او در دانشگاه باقرالعلوم ارجاع داد و گفت: در آن زمان شخصيتهايي نظير فرهنگ رجايي، حسين بشيريه، احمد نقيبزاده و محمود سريعالقلم در باقرالعلوم تدريس ميكردند. من در آنجا با ايشان آشنا شدم. رجايي انساني خوشرو، شاداب و اميدآفرين است. ايشان خيلي زود ميتوانست مساله خود را به مساله شاگردان منتقل كند. يكي از دغدغههاي فرهنگ رجايي در آن زمان اين بود كه چطور ميتوان درست انديشيد؟ ايشان آن زمان معتقد بود كه متفكر سياسي يك فيلسوف محض نيست. براي او حقيقتهايي در جامعه وجود دارد كه بايد آنها را مفروض گرفت و با آنها مسائل خود را حل كرد.
رجايي روشنفكري ايراندوست است
محمدتقي قزلسفلي، دانشيار دانشكده سياسي دانشگاه مازندران سخنران بعدي اين مراسم بود. وي از دكتر فرهنگ به عنوان يك ايراندوست نام برد و افزود: دكتر رجايي مصداق متفكر و روشنفكر ايراندوست است. او نشانههاي فراواني از هويت ايراني را با خود دارد و به معناي ايجابي كلمه داراي دو خصلت آن، يعني باز نگه داشتن چشم به معارف جهان و شناختن كشور و زيست جهان است. رجايي از متفكران انديشيدن به ايرانشهر است، در آنجاهايي كه از نياز به فارابي و تنسر (روحاني زرتشتي عهد اشكاني) و... سخن گفته است.
رجايي غيرمستقيم اعتمادبهنفس را به دانشجويان منتقل ميكرد
حميرا مشيرزاده، دانشيار روابط بينالملل دانشگاه تهران و يكي از شاگردان دكتر فرهنگ رجايي سخنران بعدي اين نشست بود. وي شخصيت دكتر فرهنگ رجايي را بسيار منعطف و آرام معرفي كرد و گفت: من دكتر رجايي را نه فقط به عنوان استاد بلكه تمجيدگرانه به عنوان پدر هم ديدهام. كلاسهاي ايشان خشكي نسبي كلاسهاي علوم سياسي را نداشت و نوعي اعتماد به نفس در دانشجويان ايجاد و انگيزه مطالعه و پژوهش و تحقيق را در آنها بيدار ميكرد. بيشتر از انتقال معلومات مهم است كه اساتيد به دانشجويان درسهاي معلمي كردن بياموزند. يكي از خصوصيات مهم فرهنگ رجايي اين بود. او اعتمادبهنفس را نه مستقيم، بلكه به شكل روايتهايي از زندگي خود به دانشجويان القا ميكرد. وقتي از تجربههاي خودش از ايام كودكي در يكي از روستاهاي اطراف اراك به نام خسبيجان تا سطح دانشگاههاي امريكا و غرب ميگفت.
سوال رجايي، چرايي افول ماست
قدير نصري، دانشيار علوم سياسي دانشگاه خوارزمي به عنوان سخنران بعدي با بيان اينكه اثر چه كساني با ما ميماند و دليل اين ماندن چيست، گفت: رجايي در دوران سخت و دشوار با ما بود. اثر دو گونه انسانهاي پديد و نجيب هميشه با ماست. بيشتر از هر چيز زندگي پرفراز و نشيب ايشان برايم جذاب است. ايشان ۶۷ سال پيش در روستاي خسبيجان در حواشي اراك متولد شد. خانواده او را به اراك فرستادند كه ديپلم بگيرد. او پس از اخذ ديپلم و تحصيل در دانشگاه تهران به دانشگاه ويرجينيا رفت و دكتراي علوم سياسي اخذ كرد و به مدت ۲۳ سال در دانشگاههاي امريكا و غرب تدريس و تحقيق كرده و اكنون هم به عنوان استاد تمام در دانشگاه كارلتون به عنوان رييس دانشكده علوم انساني مشغول است. من كتابهاي او را زير و زبر كردهام و به اين رسيدم كه رجايي يك مساله را در ايران و شرق يافته است. او ميپرسد چرا ما ايرانيان بعد از عصر صفوي، بازيگر و نمايشگر شديم و به تعطيلات تاريخ رفتيم؟ دردي كه او تشخيص داد به غايت درست و دقيق است.
در كلاسهاي رجايي هر لحظه چيز تازه ميآموختيم
حسينعلي نوذري، عضو هيات علمي دانشگاه آزاد آخرين سخنران اين مراسم بود. وي به بيان ويژگيهاي علمي و توانايي دكتر فرهنگ در پرداختن به جنبههاي مختلف علوم سياسي اشاره كرد و گفت: رجايي به ما آموخت كه پرسشهاي علوم سياسي بيشتر پرسشهايي هستند كه ظاهرا جنبههاي تئوريك دارند. اما براي تحليلشان بايد نگرش هزارتو داشت. در برابر اين سوال ساده كه چرا بايد از دولتها اطاعت كرد رجايي به ما چهار داعيه آموخت. اولين داعي، داعي قدرت است. الحق لِمن غلب. قدرت ديگران را به اطاعت واميدارد. دومين داعي، داعي افلاطون مبني بر خرد است. سومين داعي، داعي حق الهي است. قدرتي كه نشات گرفته از اراده الهي است. چهارمين داعي، داعي اراده عمومي و اراده مردمي است كه از زمان منتسكيو و هابز و جان لاك آغاز ميشود.