• ۱۴۰۳ دوشنبه ۵ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4529 -
  • ۱۳۹۸ شنبه ۱۶ آذر

هنرِ سياست

محمد رجبي

هيچ ناموري در تاريخ انديشه سياسي همچون ماكياولي به ننگ شهرت نيافته و صفتي زيباتر از شيطان را در زبان اروپايي براي او نتوانسته است متصور شود. ماكياولي زماني مي‌زيست كه ايتاليا به‌طور كلي خانه‌اي بود كه در درون تقسيم شده بود. او از اين وضع كشورش ناراضي بود. در زمان ماكياولي جنبش خواهان حكومت محدود، هم در كليسا و هم در دولت كه در دوره شوراگرايي چنان پيشرفت شگرفي به وجود آورد، به كل نابود شد و جاي خود را به هواداري از پادشاهي مقتدرانه داده بود.

از نگاه او تنها راه‌حل ممكن اتحاد سراسري ايتالياست كه فقط با رهبري شهرياري امكان‌پذير است كه در راه اين هدف با از خود گذشتگي مصممانه اقدام كند و هيچ‌گونه ملاحظه انسان‌دوستانه، اخلاقي، ديني يا نوع‌پرستانه نبايد در كارش سستي آورد. پرسش‌هايي كه از جانب ماكياولي در آغاز سده شانزدهم ميلادي طرح شده، هنوز هم از مسائل مورد بحث در سياست است؛ پرسش‌هايي نظير اينكه رابطه سياست و اخلاق چگونه است و چگونه بايد باشد؟ آيا يك سياستمدار بايد تنها به موفقيت اعمال و كارهاي خويش بينديشد يا بايد از قوانين عمومي اخلاقي پيروي كند؟ نظريه و فلسفه سياسي چه دستورالعمل‌هايي مي‌تواند براي عمل سياسي
در بر داشته باشد؟ آيا قواعد عمومي معتبر و رايجي ناظر به پيروزي براي عمل سياسي وجود دارد يا پيروزي سياسي بيشتر در نتيجه واكنش انعطاف‌پذير نسبت به شرايط مختلف به دست مي‌آيد؟ دورنماهاي سياست چگونه با قانونمندي‌هاي تكامل تاريخي در ارتباط قرار مي‌گيرد؟ آيا يك امر پيشرفت جهاني در تاريخ وجود دارد يا هر دوره پيشرفتي در تاريخ، يك دوره پسرفت يا تحول وارونه را به دنبال خواهد داشت؟ تمام اين پرسش‌ها، با نام انديشمند و نظريه‌پرداز فلورانسي سده شانزدهم پيوند مي‌خورد.فلسفه سياسي ماكياولي، علاوه بر تغييرناپذيري طبيعت انساني بر محور بدبيني نسبت به انسان بنيانگذاري شده است؛ لذا شرايط دوران او سبب انديشه و نهايتا خلق يكي از ماندگارترين آثار در حوزه انديشه سياسي و روش اداره جامعه نزد زمامداران را به نام «شهريار» بنا نهاد؛ كتابي كه او به يكي از اعضاي خاندان مديچي اهدا و نهايتا بعد از گذشت پنج سال از فوت او در سال 1532 چاپ شد. ماكياولي محققي بود كه گرايشش به فرهنگ روم بالاخص تاريخ تيتوس ليويوس و نوشته‌هاي وجتيوس يوناني استوار بود. ماكياولي را مي‌توان مبدع هنر دولتمردي و هنر ديپلماسي ناميد، زيرا پس از افول قدرت كليسا در شيوه حكومت‌داري و نزاع بر سر شيوه رهبري جامعه و دولت شهرها به ايجاد قدرتي دنيوي بدل گشته بود، لذا حكومت خود، كاري هنرمندانه بود از اين‌رو مي‌توان ماكياولي را نخستين دانشمند حوزه سياست ناميد كه به دنبال بررسي و ارايه راهكار از زاويه علمي بود. مهم‌ترين هدف او توصيف رفتاري خوب و شرافتمندانه براي حاكم نيست، بلكه او به دنبال راهكار چگونگي اداره كشور و نحوه رفتار مردم با دولت يا حاكم خويش مي‌گردد.

چنان‌كه فرانسيس بيكن مي‌گويد:

«ما مديون ماكياولي از اين رو هستيم كه نوشتند انسان چه مي‌كند نه اينكه چه بايد بكند.»

ماكياولي معتقد بود سرشت تمامي انسان‌ها چه در قبل و چه در زمان حال يكسان است؛ شهواتي كه در دوران قديم موجبات برانگيختن انسان مي‌شد در حال حاضر نيز ما را برمي‌انگيزاند و لذا آن را در عرصه سياست بد به شمار مي‌آورد و معتقد بود كه آدميان بد ذات هستند و به تو وفادار نخواهند ماند همين خصلت انسان است كه موجبات جنگ با همنوع خويش را ايجاد مي‌كند. از نگاه او فرجام رهبران اخلاق‌گرا و پايبند به اصول و ملاحظات اخلاقي چيزي جز مرگ و شكست نيست، زيرا زندگي جلوه‌اي از نبرد در راه بقا است كه در آن تنها توانگران و زيركان پيروز خواهند شد. از نگاه ماكياولي رهبر يك جامعه از رعايت قواعد اخلاقي معاف است، زيرا از نگاه او اخلاق از سياست امري جداست؛

«بايد بداني كه مبارزه دو راه دارد؛ يكي با قانون و ديگري با زور. شيوه اول طبعي آدم و شيوه دوم طبعي حيوان است. ولي چون شيوه اول اغلب غيركافي است بايد ناگزير از شيوه دوم استفاده كرد، بدين‌سان شهريار بايد بداند كه چگونه از حكايت آدمي و حيوان عبرت بگيرد. شهريار بايد بتواند كه همانند انسان و حيوان عمل كند وگرنه بر تخت شهرياري باقي نمي‌ماند.» ماكياولي مذهب را بيشتر قدرتي اجتماعي مي‌دانست تا قدرتي روحاني، زيرا از نگاه او مذهب موجبات انسجام جامعه را ايجاد مي‌كند، لذا همچون ابزاري در دست حاكم براي حكومت مي‌تواند باشد. براي همين در انديشه او مذهب داراي دو جنبه است؛ هم روحاني و هم سركوبگر.

شهريار ماكياولي به دنبال پيروزي و سعادت جامعه خويش به هر طريقي است. شهريار حق دارد هر كاري كه مي‌خواهد بكند كه نيازهاي جامعه برآورده شود. از نگاه او هدف وسيله را توجيه مي‌كند. او بيان مي‌دارد: «هرگاه براي نجات كشور تصميم‌گيري قطعي لازم باشد نبايد بگذاريم ملاحظاتي در زمينه دادگري و انسان‌دوستي و سرافرازي و سرافكندگي به ميان آيد.»ماكياولي معتقد به وجود دو نوع حكومت است؛ موروثي و نوبنياد. اداره حكومت موروثي بسيار آسان است، زيرا مملكت به دست حاكم براساس تلاش نياكانش به ارث رسيده است. مشكل اصلي در به دست آوردن و حفظ حكومت نوبنياد است.دو عامل از نگاه او كل سرنوشت سياسي بشر را فرمان مي‌راند؛ اولي توانايي و ديگري بخت.از نگاه او يك حاكم به ياري توانايي‌هاي ذاتي يا عوامل موثر خود مي‌تواند اوضاع جامعه خويش را كنترل كند تا مانع هرج و مرج يا انقلابي در جامعه شود ولي اين بخت است كه شرايط لازم را براي انجام گرفتن اين امر ايفا مي‌كند، لذا اين دو لازم و ملزوم يكديگرند.

ماكياولي را مي‌توان سرآغاز نقطه آغازين سكولاريسم دانست كه خدامحوري را تبديل به انسان‌محوري كرد. او اولين پژوهشگر «علمي» سياست يا حداقل اولين پژوهشگر «علمي» سياست در دوران مدرن است. پرسش‌هايي كه ماكياولي در نوشته‌هاي سياسي خويش مطرح كرده است تا به امروز تازگي خود را از دست نداده است و تا زماني كه دولت‌ها وجود دارند و سياست به عنوان يكي از اساسي‌ترين وجوه زندگي انساني مطرح است، پرسش‌ها و پاسخ‌هاي ماكياولي
در دستوركار قرار خواهند داشت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون