شبهاي تهران
حسن لطفي
قاعده كار اين است كه وقتي ادارهاي، سازماني، وزارتخانهاي، دانشگاهي و... بخواهد همايش و جلسهاي برگزار كند تيمي پر و پيمان از آدمهاي مختلف تشكيل ميدهد و بعد از برگزاري جلسات اتاق فكر بالاترين فرد تصميمگير نظر آخر را ميدهد. اگر نظرش مثبت باشد، ماراتني نفسگير براي اجراي همايش يا جلسه شروع ميشود. خيلي از مواقع هم به دليل مصلحتانديشها، نبود بودجه، خوش نيامدن يكي كه معلوم نيست چرا راياش با ارزشتر از مجموع راي بقيه است، فاتحه جلسه خوانده ميشود و پروندهاش به دست بايگان سپرده ميشود. بايگان هم پرونده را گوشهاي ميگذارد تا شايد فردا روزي صاحب راي قدرتمند ديگري بيايد و به خاطر دهنكجي به نه نفر قبلي بله را بگويد و... البته اين ماجرا استثناهايي هم دارد؛ استثناهايي كه اگر ننويسم هميشه در اغلب اوقات وصل به دل عاشق، ذهني خلاق و جسمي پرتلاش است. بارزترين و سرآمد چنين افرادي براي من علي دهباشي است. از آخرين سال دهه شصت كه او را ميشناسم يك تنه بار سنگين همايشها و جلسات زيادي را به دوش كشيده است. جالب اينجاست كه هرچه سنش بالاتر ميرود اشتياقش بيشتر و دايره فعاليتهايش گستردهتر ميشود. اگر در سالهاي ماضي شبهاي بخارايش محفل ارج نهادن به بزرگان فرهنگ، هنر و ادبي بود كه تريبونهاي رسمي، عظمت و بزرگيشان را نميديدند و انكار ميكردند، حالا ديگر شب «توان ياب» هم برگزار ميكند كه قرار است در ستايش توان معلوليني باشد كه ثابت كردهاند معلول كسي است كه از آنچه دارد استفاده بهينه نميكند. شبهاي سفرنامههاي نويسندگان ايتاليايي، زبان فارسي - تاجيكي و... جاي خودش را دارد. جالب اينجاست كه در اين شبها سخنرانان درجه يكي همچون دكتر احمد محيط طباطبايي، سيد عبدالله انوار، مهندس بهشتي و.... براي حاضرين سخن ميگويند. حاضريني كه در ميانشان صاحبان انديشه و خرد، موسپيدان دنياديده و دلبستگان به فرهنگ و هنر كم نيست. افرادي كه شبهاي بخارا برايشان شبهاي تهران را شبهاي روشن ميكند. ناگفته نگذارم كه اين شبها در سالهاي اخير نصيب شهرهاي ديگر هم شده است. شهرهايي كه گاه بيرون از مرزهاي كشورمان قرار دارد. گمانم بد نباشد علي دهباشي علاوه بر برگزاري شبهاي بخارا، كلاسي تشكيل بدهد و در آن نحوه برگزاري جلسات و همايشهاي درجه يك با هزينه اندك را آموزش بدهد. البته شك ندارم اگر با خودش باشد ساعت اين كلاسها پنج صبح خواهد بود. زماني كه برايش آغاز فعاليتهاي روزانه است.