در آستانه هر انتخابات، بحث مشاركت يا عدممشاركت در انتخابات يكي از بحثهاي مهم انتخاباتي است. در اين دوراهي، ناظران و كنشگران سياسي به دو دسته تقسيم ميشوند. گروهي كه معتقدند نبايد هر نوبت، «چرخ» را از نو اختراع كرد؛ بلكه هر شهروند و كنشگر مدني يك بار به اين پرسش پاسخ دهد كه بناي مشاركت دارد يا نه؛ و در ادامه با نگاهي بلندمدت، مطالبههاي خود را يا از مسير صندوق راي گام به گام پيش ببرد يا در صورتي كه نظر به عدم مشاركت داشت، در اين راستا گام بردارد. مقابل اين نگاه اما طيفي ديگر قرار دارند كه تاكيد دارند سياست و علوم انساني به قاعده «اختراع چرخ» در علوم طبيعي و اثباتي درنميآيد، بلكه مبتني است بر كنش و واكنش؛ در نتيجه هر نوبت بايد از نو تصميم گرفت. نظر شما چيست؟
ببينيد پاسخ به اين پرسش در مواجهه با موضوعها و مسائل مختلف، متغير است. به بيان ديگر اگر علوم انساني را در سطح كنشگري سياسي ساده تقليل داده و بسط دهيد، نميتوان به اين جمله «حرف مرد يكي نيست» اقتدا كرد اما طبيعتا اگر در سطح كلان با مباحث علوم انساني مواجه شويد، اين جمله و تعبير كاركردي منطقي خواهد داشت. كما اينكه شما در بسياري از مباحث انساني و جامعهشناختي، امروز به نحوي با مسائل مواجه ميشويد و روز بعد، به دليل شرايط متفاوت و به فراخور اقتضائات آن شرايط نو، از جنبهاي ديگر با موضوع روبرو ميشويد.
در همين بحث خاص مشاركت انتخاباتي چطور؟ به هر حال ما در همه ادوار با يك نظام سياسي و يك دستگاه انتخاباتي مشخص مواجهيم و تصميمگيريمان نيز مبتني بر قواعد و اصول حاكم بر اين نظام و دستگاه انتخاباتي است.
در بحث انتخابات نيز اينكه بخواهيم براي فرد، جامعه يا حتي كنشگر سياسي توصيه و تجويزي داشته باشيم، متفاوت خواهد بود. به عنوان مثال وقتي شما يك كنشگر سياسي يا حتي كانديداي انتخابات هستيد، قاعدتا در چارچوب نظام فكري و جهانبيني سياسي مشخصي درگير كنش سياسي هستيد و به اين اعتبار، پيرو آن جهانبيني، مناسبات جناحي و تشكيلاتي و همچنين مبتني بر نحوه تعامل و ارتباطي كه با حاكميت داريد، دست به كنش سياسي ميزنيد و بر همين پايه، راهبردها و تاكتيكهايي طراحي و تعريف ميكنيد. قاعدتا من كه به دموكراسي گام به گام، رفروم و اصلاحات اعتقاد دارم و ديدگاهم اثرگذاري بر پايه شيوههاي روندمحور است در محدودترين شرايط ممكن نيز همچنان به اين باور پايبند و متعهد خواهم بود كه بهترين روش، استفاده از رويكردي مبتني بر صندوق راي و انتخابات و همچنين شيوههاي مسالمتآميز و خشونتپرهيز است. در عين حال بخشي از انتقادها به همين نگاهي كه من و همفكرانم پيگيري ميكنيم بر اين پايه استوار است كه حتي با قيد تلاش براي تحقق دموكراسي به صورت گام به گام، لزوما نيازي به حضور در قدرت نيست. نگاهي كه ميگويد اصلاحطلبان بايد به بدنه جامعه مدني نزديك شده و به جاي تلاش براي تصاحب كرسيهاي قدرت و اثرگذاري از اين طريق، پيوندهاي خود با جامعه مدني را تحكيم كنند و از اين مسير به صورت مسالمتآميز و خشونتپرهيز و با رويكردي گام به گام پيش بروند. نگاهي كه متاسفانه در بخشي از جامعه نيز رونق گرفته و با سادهسازي مسائل، ميگويد اصلاحطلباني كه براي ورود به قدرت تلاش ميكنند، اصلاحطلب نبوده و فرصتطلب هستند.
علت اين انتقاد خاص به اصلاحطلبان درون حاكميت چيست؟
شايد يكي از علتها اين باشد كه ما به عنوان نمايندگان متعهد به جناح چپ و اصلاحات، وظايف اصلي خود را انجام نداده و نميدهيم. اگر به محض اينكه وارد قدرت شديم، نگاه نقادانه و مصلحانهمان به مشكلات و معضلات جامعه و كشور را تعطيل نكنيم و همچنان با همان جديت پيش از ورود به قدرت، نقد حاكميت كنيم و پيگير مطالبههاي ملت و شهروندان جامعه باشيم، قاعدتا اين پرسش به وجود نخواهد آمد. شخصا محمل اين پرسش را ناشي از آن ميدانم كه بخش قابلتوجهي از جامعه هدف و پايگاه راي اصلاحات چنين نگاهي به اصلاحطلبان پيدا كردهاند هنگامي كه ما به سطوح مختلف حاكميت اعم از دولت، مجلس يا شوراي شهر وارد ميشويم، مطالبههاي جامعه را فراموش ميكنيم و بنابراين به جاي همراهي با ملت و شهروندان، با ساختار و حاكميت همراهي ميكنيم. البته نميخواهم اين انتقاد را مطلقا تاييد كنم اما با نگاهي منصفانه بايد بپذيريم كه اين نقد درونگفتماني اصلاحات، بيراه نبوده و دستكم در مواردي صحيح و اصولي است.
شايد براي بحث انضمامي و موردي بايد به چند انتخابات اخير، يعني رياستجمهوري 92، مجلس 94 و رياستجمهوري و شوراي شهر 96 اشاره كنيم؛ در همه اين موارد شهرونداني كه به عنوان پايگاه راي اصلاحات مطرح هستند، حمايتي قاطع از كانديداهاي اصلاحات داشتند اما در حال حاضر، دستكم بخشي از همين شهروندان كه قاعدتا به رويكرد روندمحور و گام به گام معتقد بودند، امروز نسبت به مشاركت ترديد دارند؛ علت چيست؟
پاسخ به اين نگراني آن است كه اگر امروز مشكلي هست، به خاطر روش انتخاب بوده، نه نفس انتخابگري. كنشگري سياسي به مفهوم مشاركت انتخاباتي و راي دادن ازجمله حقوق سياسي همه شهروندان اين جامعه است و اين شهروندان نبايد اين حق را با دست خود به كنار گذاشته و از آن بهرهاي نبرند. چرا كه عملا حق را به كساني ميدهيد كه طرف مقابل ايستاده و ميخواهند و ميتوانند از اين فضاي كمرنگ رقابت و انفعال انتخاباتي، به سود خود بهرهبرداري كرده و حداكثر منفعت را حاصل كنند. در عين حال نقدي كه اين طيف از پايگاه راي اصلاحطلبان مطرح ميكنند نيز انتقاد بيراهي نبوده و به باور من، گلايه و نقدي صحيح و اصولي است. امروز لازم است مجموعه جبهه اصلاحات در شوراي عالي سياستگذاري اصلاحطلبان، احزاب و بزرگان اصلاحطلب پاي كار بيايند و هنگامي كه ميبينند اين انتقادها نسبت به عملكردشان مطرح است و بنابر مفاهمهاي كه با شهروندان دارند، دريافتند كه نوعي سرخوردگي در جامعه ايجاد شده، بايد نوع پاسخگويي خود به شهروندان را تغيير داده و روشهاي خود را اصلاح كنند. جريان اصلاحات در اين چند انتخاباتي كه اشاره كرديد، ليستي را براي انتخابات مجلس قبل تهيه كرد، از يك كانديداي رياستجمهوري در دو دوره پياپي اعلام حمايت كرد و يك ليست انتخاباتي نيز براي انتخابات اخير شوراهاي شهر و روستا تدوين كرد. يك ليست «خبرگان مردم» نيز در انتخابات پيشين خبرگان و زير نظر مرحوم هاشميرفسنجاني تهيه شد كه البته اين مجلس چندان محل رجوع شهروندان نيست. با اين همه از آنجا كه عمده پيشبينيها و ملاحظاتي كه در جريان تهيه ليستها يا حمايتهاي انتخاباتي لحاظ شده و همه چيز مربوط به بازه زماني تا زمان اخذ راي است و پس از انتخابات، عملا هيچ ساز و كاري براي كنشگري و مفاهمه سياسي ميان جريان اصلاحات و بدنه حامي اين جناح سياسي در جامعه ايجاد نشده و نميشود، طبيعتا چنين سرخوردگيهايي نيز به وجود ميآيد.
راهحل چيست؟
واقعيت اين است كه بخشي از حركت سياسي ما تعطيل است و آن، بازنگري در رفتارها و اعمال گذشتهمان است. ما اين بخش از كنشگري سياسي و سياستورزي را تعطيل كرده و مدام دنبال تدوين ليستهاي انتخاباتي و به طور كلي رويكردهاي انتخاباتمحوريم. آيا نبايد آسيبشناسي كنيم كه شيوه تدوين ليستهاي انتخاباتيمان چطور بوده است؟! اينكه شيوه ورودمان به انتخابات و نحوه فعاليتهاي انتخاباتيمان چطور بوده و چگونه ميتوانيم ايرادهايي را كه در اين مسير داشتيم برطرف كنيم. به نظرم آنچه از نان شب براي اصلاحات واجبتر و ضروريتر است، آسيبشناسي خود و اصلاحِ اصلاحات است. اين آسيبشناسي چه در كنشگريهاي سياسي و حوزههاي مدني و اجتماعي كه راي داده و چه در عرصه عمل و نحوه عملكرد انتخابشوندگان. ما اين بازنگري را تعطيل كردهايم و مدام انتظار داريم كه با همان روشهاي قديمي و كهنه از شهروندان راي بگيريم. حال آنكه اين روحيه و رويه با ذات اصلاحطلبي منافات دارد. اولين اصل اصلاحطلبي اين است كه مدام به كار اصلاح خود باشيم. متاسفانه ما اصلاحطلبان در بررسي عملكرد خود يا آنچه به اصلاحِ اصلاحات معروف شده، به شدت اصولگراييم. به اين تعبير كه به اصولي اشاره ميكنيم و در هر شرايطي نيز بر همان اصول پافشاري ميكنيم. ما حاضر به اصلاح و رفورم اين رويهها نيستيم و نتيجه اين ميشود كه بخشي از جامعه هدف ما كه به اميد ما پاي صندوق راي آمده، به اين نتيجه برسد كه ايراد از نفس انتخابگري بوده؛ در نتيجه صندوق راي را تعطيل كند. حال آنكه اگر اين اصلاحگري را دائما در چرخه نگاه و افعال سياسي خود تداخل دهيم، با مشكلات و اشتباهات گذشته روبرو شويم، ايرادها را لاپوشاني نكنيم و به شهروندان اطمينان خاطر بدهيم كه ما خود از اشتباههاي گذشته درس ميگيريم و در راستاي اصلاح رويههاي مدنظرمان گام برميداريم، مردم ميتوانند بار ديگر به راي دادن به ما اميدوار شوند. اما تا زماني كه شاهد اين رويه نباشيم، شهروندان رو به حركات سلبي آورده و با صندوقهاي راي و همچنين جريانهاي سياسي قهر ميكنند كه طبيعي است. امروز ميبينيم اتفاقهايي در جامعه رخ داده و در خلأ فعاليت احزاب اصلاحطلب، عملا بخشي از اعتراضها به يك تصميم كلان اقتصادي، سياسي شده و فراتر از آن، به خشونت كشيده ميشود. در اين شرايط پرسش اين است كه آيا احزاب صرفا براي فعاليت انتخاباتي تشكيل شدهاند؟ آيا قرار نيست اين احزاب در شرايط اينچنيني براي رساندن صداي مردم به حاكميت درخواست برگزاري مراسم و تجمع قانوني بدهند؟! وقتي مردم صدايي براي رساندن مطالبات خود داشته باشند، نياز نميبينند كه براي گفتن درد دلشان فرياد بزنند.
آيا واقعا علت اينكه احزاب چنين فراخوانهايي براي برگزاري تجمع ندادند، رويكرد انتخاباتمحورشان بوده؛ به هر حال اعتراضها عملا در آستانه انتخابات رخ داده و احزاب حتي اگر نگاهي صرفا انتخاباتي داشتند، اگر قرار بود كه تجمعي برگزار كنند، ميتوانستند به اين تجمعها رنگ و بوي انتخاباتي بدهند و حتي از آن، بهرهبرداري انتخاباتي كنند. آيا امكان برگزاري اين دست تجمعها وجود دارد؟
اصلاحطلبي همين است. اگر مجوز هم ندهند شما بايد بر نظر و ديدگاه و مطالبهتان ثابتقدم باشيد و براي بار صدم و هزارم درخواست برگزاري تجمع بدهيد. ضمن آنكه احزاب بايد كاملا شفاف با شهروندان تعامل كرده و گزارش عملكرد بدهند. بايد درخواست بدهند و اگر با درخواست قانونيشان برخورد فراقانوني صورت گرفت، به مردم گزارش بدهند. امروز مردم از اين مرحله گذشتهاند كه از حرف قانع شوند.
بگذاريد با همين جمله شما كه «اصلاحطلبي» را در «رويكردي خستگيناپذير و اصرار بر مطالبات» تعريف ميكنيد، به بحث انتخابات بازگرديم. آيا درپاسخ به پرسش اصلي اين گفتوگو مبني بر دوگانه «مشاركت- تحريم» نيز با همين رويكرد، به «مشاركت» و تلاش خستگيناپذير براي تحقق مطالبات از مسير صندوق راي اعتقاد داريد؟!
ببينيد ما از سه منظر و موضع روش، منش و كنش با اين بحث مواجهيم. من در آن كنش و فعل نهايي مبني بر اينكه آيا بايد راي بدهيم يا نبايد راي بدهيم، به اين معتقدم كه بايد راي بدهيم. حتي باور دارم كه اين بخش يعني در كنش رويكردي ثابت را ترويج كنم و به قول شما هر نوبت، به اختراع مجدد چرخ نپردازم. درواقع به اين باور دارم كه به هيچ عنوان نبايد اجازه دهيم كه مسير صندوق راي تعطيل شود. در عين حال به اين نگاه نيز باور دارم كه حوزه مسائل انساني، حوزه اصرار و پافشاري ناضرور بر عقايد و ايدههاي ثابت نبوده و همانطور كه اشاره شد اينجا «حرف مرد يكي نيست». به اين اعتبار درحالي كه در سطح كنش همچنان به حضور باور دارم، معتقدم در دو سطح روش و منش نياز به بازنگري و بازخواني است و اتفاقا باورم اين است كه اين بازنگري بايد مداوم و هميشگي باشد. متاسفانه اما اين نگاه در ما وجود ندارد و اصلاحطلبان عمدتا طوري رفتار ميكنند كه انگار قرار است روش، منش و كنششان در گذر زمان ثابت باشد. مردم نيز ميگويند آقايان و خانمهايي كه ادعاي اصلاحطلبي داريد، كنش ما طبق خواسته شما ثابت است و راي خواهيم داد اما به اين شرط كه شما هم در روش و منش خود دست به بازنگري و اصلاح بزنيد. اصلاحطلبان بايد در نحوه انتخاب كانديداها و تدوين ليستها تجديدنظر كنند، همينطور كه لازم و ضروري است كه در نحوه تعامل و پاسخگويي به شهروندان تجديدنظر جدي صورت بگيرد. عملكرد ما در مجلس يازدهم بايد مبتني بر آسيبشناسي عملكردمان در دوره دهم باشد و بايد عملكردي 100درصد متفاوت و روبهجلو داشته باشيم. اگر اين تحرك و بهبود رويه را شاهد نباشيم، آسيبهاي جدي دامنگيرمان خواهد شد و اين انفعال و ركود به ايجاد رانت، فساد و عدم تحولات اساسي و ناتواني در بهبود امور ميانجامد.
شايد دقيقتر باشد بهجاي اينكه بگوييم مشاركت آخرين نقطه از اين سير است، بگوييم «صندوق راي» انتهاي مسير است. كساني كه از عدم مشاركت صحبت ميكنند هم نگاهي مبتني بر انتخابات دارند اما باورشان اين است كه با رويكرد سلبي با انتخابات مواجه شده و بهجاي راي دادن و مشاركت در انتخابات، از تحريم انتخابات حرف ميزنند؛ آيا اين راه در فضاي سياسي ايران موجود است؟
اولا كه صندوق راي نهتنها انتهاي مسير نيست، بلكه آغاز راه است و همه حرف من همين است. با اين همه در فضاي سياسي خاص ايران، «تحريم» يكي از راههاي سياستورزي نيست. ما هنوز از راي ملت براي ملت، استفاده حداكثري نكردهايم. شايد افراد از راي ملت استفاده كلان كرده باشند، اما مردم هنوز سود واقعي صندوق راي را نديدهاند. ما ابتدا به اينجا برسيم و اگر باز هم موفق نبوديم، شايد بتوان از تحريم سخن گفت. به هر حال حضور در قدرت يا مبتني بر خشونت است، يا مبتني بر عدم خشونت. وقتي ميتوان بدون هزينه و خشونت اثرگذاري كرد، نبايد بهسراغ روشهاي ديگر برويم. واقعيت اين است كه اگر امروز صداي تحپريميها بلند شده، ناشي از اين نيست كه آنها حرفي اصولي و منطقي براي جامعه دارند، بلكه به اين دليل است كه ما نتوانستهايم آنطور كه بايد از توان راي مردم استفاده كنيم و اين مهم، وقتي محقق خواهد شد كه روش و منش اصلاحات را اصلاح كنيم.
آيا شهروندان بايد ابتدا شاهد اين تحولاتي كه ميگوييد در منش و روش اصلاحطلبي ايجاد شود، باشند و بعد تصميم بگيرند كه كماكان به اين جريان سياسي راي بدهند يا نه. يا اينكه منظورتان اين است كه در انتخابات مجلس يازدهم نيز از شما حمايت كنند، سپس عملكرد اين دو دوره را با يكديگر قياس كنند و بعد، در دور بعد درصورتي كه قانع نشدند، از ادامه حمايت عقب بنشينند؟
در حال حاضر شوراي عالي سياستگذاري اصلاحطلبان تشكيل شده كه در اين شوراي عالي علاوه بر بزرگان اصلاحات، نزديك به 20 حزب و تشكل مهم اصلاحطلب نيز عضويت دارند. احزاب و گروههايي كه هر كدام سهمي در مجلس، شوراي شهر يا دولت دارند و بايد پاسخگوي عملكرد فعلي مجلس، دولت و شوراي شهر باشند. مردم به ما چك سفيد امضا نميدهند و قرار نيست اينبار هم اعتماد كنند و بعد تصميم بگيرند. مردم بايد ببينند كه ما چه عملكردي داشتيم، چه كار برايشان انجام داديم و چقدر موفق بوديم. همينطور ببينند اگر جايي ناموفق بوديم، چرا چنين شده و پاسخ ما به اشتباههاي اين سالها چيست. مردم بر اين اساس تصميم ميگيرند كه همچنان حامي اصلاحات باشند يا نه.
اكنون وقت آن است كه شوراي عالي سياستگذاري اصلاحطلبان و همه احزاب اصلاحطلب و همينطور فراكسيون اميد گزارش عملكردي شفاف و دقيق به مردم بدهند و نه اينكه تنها به نقاط مثبت اشاره كنند. بلكه نقاط ضعف را نيز مطرح كنند و بهطور شفاف به مردم توضيح دهند كه چرا در فلان موضوع موفق به انجام وظايف خود نشدند. كجا مقصر بودند و كجا مجبور شدند. كجا عليرغم تلاش، شكست خوردند و كجا كمكاري كردند. نكته ديگر اين است كه بايد برنامهاي روشن از آنچه در آينده هدف قرار دادهاند، ارايه كنند. امروز زمان آنكه مردم به برنامه راي بدهند، گذشته و امروزه شهروندان به برنامه و كارنامه بهطور همزمان راي ميدهند. بنابراين براي اينكه بتوانيم كارنامه و برنامه خود را بهطور همزمان تدوين كنيم بايد نسبت به اصلاح روشها اقدام كنيم. مردم امروز ميگويند ما به شما راي دادهايم اما رايگيرندگان پاسخگوي ما نيستند. چه ضمانت اجرايي وجود دارد كه وقتي به كانديداي موردحمايت اصلاحات راي ميدهيم، واقعا در اين راستا فعاليت كند. شوراي عالي سياستگذاري اصلاحطلبان بايد كميته انضباطي داشته باشد و به همه ايراد و آسيبها و نواقص رسيدگي كند.
با اين حساب تا زماني كه نشانهاي از اين تغيير منش و روش اصلاحطلبان به نظر شهروندان نرسد، آيا به آنها حق ميدهيد كه حضور فعالي در انتخابات نداشته باشند؟
قطعا حق ميدهم.
اما آيا قرار نيست بهجاي اينكه حق بدهيم كه راي ندهند، كاري كنيد كه راي بدهند؟
البته كه اين بهتر است. واقعيت اين است كه اقداماتي در راستاي ارايه گزارش عملكرد شفاف انجام شده اما امروز كشور با مشكلاتي پيچيده روبرو شده و فكر ميكنم كمتر گوش شنوايي براي اين مسائل هست. حتي همين بحث من و شما درباره مشاركت يا تحريم هم احتمالا به گوش مردم نخواهد رسيد و بعيد است با استقبالي درخور مواجه شود. اما هنوز چندماهي باقي مانده و اصلاحطلبان ميتوانند پاي كار بيايند و احزاب اصلاحطلب بهجاي رقابت بر سر كرسيها، بر سر ارايه برنامه، الگو و روش با يكديگر رقابت كنند. نكته ديگر ترسي است كه هميشه از پوزشخواهي از شهروندان و بيان اشتباه به مردم در دل داريم. تا زماني كه اين ترس در وجود ماست، به جايي نميرسيم. بايد ترس را كنار بگذاريم و به خاطر اشتباهات از مردم پوزش بخواهيم.