سرنوشت مشروطه و مرگ نابهنگام آخوند خراساني
رضا مختارياصفهاني
آخوند ملامحمدكاظم خراساني، فقيه و مرجع تقليد شيعه، تبار از خراسان بزرگ و شهر هرات داشت. آخوند شاگردي دو مرجع تقليد بزرگ شيعه، شيخ مرتضي انصاري و ميرزاحسن شيرازي كرد، اما در سياست روشي متفاوت از آنان برگزيد. خراساني نه مانند شيخ مرتضي بر شوون حكومتي فقيه پاي فشرد و نه مانند ميرزايشيرازي بيشتر بر سلطه خارجي حساس بود. شيوه و نظر او تركيبي از آراي دو استادش بود. او از مشروطه حمايت كرد و مجاهدت در راه آن را واجب شمرد. مشروطهاي كه او در نظر داشت، تودههاي مردم در آن داراي حق بودند و از حق آنان دفاع ميشد. از همينرو در نوشتهاي به يكي از نزديكانش نوشت: «غرض ما از اين همه زحمت، ترضيه حال رعيت و رفع ظلم از آنان و اعانه مظلوم و امر به معروف و نهي از منكر و غيرها از قوانين اسلام نافعه للقوم بوده است.» بر مبناي چنين نگاهي، مشروعيت هر حكومتي بر مبناي رفتارش با مردمان سنجيده ميشد. چنانكه در اعلاميهاي در دفاع از مشروطه آورد: «ملاك، عمل حكومت باشد.» حاصل نگاه آخوند ملامحمدكاظم خراساني را ميتوان در كتاب «تنبيهالامه و تنزيهالمله» تاليف شاگردش، محمدحسين غرويناييني ديد. آنجا كه مبناي مشروعيت حكومتهاي غير ائمه معصوم «رفاهيت عامه» دانسته شده است. ناييني در اين كتاب كه با تقريظ استادش منتشر شد، مشروط كردن سلطنت را از طريق وكلاي ملت دانست. در حالي كه برخي فقها بر مبناي نظريه ولايت، اين مشروطيت را از طريق فقها ميدانستند. رفع ظلم از مردمان در نظر آخوند خراساني چندان اهميت داشت كه هر آنچه اعم از ديني و غيرديني به استبداد قوام و استحكام ميبخشيد، فاقد مشروعيت بود، چراكه در نظرش رضايت مردمان و رفاه عمومي در تحت استبداد دستنايافتني بود. او در مقابله با استبداد، رويارويي با سلطه خارجي را هم فرو نمينهاد. در اين باره هم تمامي جنبههاي اين سلطه را مدنظر داشت. آخوند خراساني توجه به اقتصاد ملي را براي مقابله با اين سلطه لازم ميدانست. از همينرو وقتي سيدجمال واعظاصفهاني و عدهاي از همفكرانش «شركت اسلاميه» را در حمايت از توليدات داخلي تاسيس كردند، با حمايت آخوند مواجه شدند. همچنين در زمان اشغال ايران توسط روسها كه به بهانه حضور مورگان شوستر امريكايي صورت گرفت، به تحريم كالاهاي روسي فتوا داد. آخوند اما تنها در حوزه فتوا و نظر باقي نماند. او علاوه بر تحريم كالاهاي روسي، درس خود را در نجف تعطيل كرد و براي مقابله با اشغال ايران عازم شد. عزيمت او با همراهي ديگر فقيهان شيعه و مردمان مواجه شد. نكته آنكه پس از ناكامي فقيهان شيعه در جنگهاي ايران و روس در زمان فتحعليشاه، آنان در صدور فتواي جهاد محتاط شده بودند. حال آخوند خراساني با چنين اقدامي نشان داد در رفع ظلم از مردم ايران چه توسط استبداد داخلي و چه اشغالگران بيگانه مصمم است. مرگ نابهنگام او اما اين حركت ملي را ناكام و ناتمام گذاشت. مشروطهاي كه آخوند خراساني مجاهدت براي آن را واجب شمرده بود، به تيغ هرج و مرج و دخالت بيگانگان گرفتار آمد. معلوم نيست او اگر زنده بود، چه مسيري در حمايت از مشروطه پيش ميگرفت. هر چند نظراتش ميراثي گرانبها در حمايت از حق مردم بود، اما حوادث ايران و منطقه به گونهاي پيش رفت كه شاگردان و فرزندانش به سمت حمايت از دولت مقتدر و متمركز حتي با وجود تعطيلي مشروطه رفتند. گفتني است آخوند در كثرت شاگردانش كه به مقام مرجعيت رسيدند، بيهمتاست.