نمايش به مثابه رسانه
بهروز غريبپور
ارحام صدر وزنهاي در تئاتر ايران بود و درباره اين ادعا هيچ شكي وجود ندارد. اما بايد جنس نمايشي كه او اجرا ميكرد را تعريف كنيم. ارحام صدر به تدريج كمدي اجتماعي با لهجه اصفهاني را خلق كرد كه هواداران فوقالعادهاي داشت، بهطوري كه در زمان خودش بسياري از مسافران نوروزي و غيرنوروزي به خاطر ديدن تئاتر ارحام صدر به اصفهان ميرفتند. به اين معنا او در كنار ميدان نقش جهان، سي و سه پل و... تبديل به يكي از جاذبههاي فرهنگي اصفهان شد.
چنين استقبالي از آثار ارحام صدر نشان ميدهد كه او توانست فراتر از شهر، زبان و لهجه تئاتر خود به موضوعاتي بپردازد كه موضوع مشترك ايرانيها بود. با اين حال نوع آثاري كه ميتوانست از آن يك كمدي كلاسيك خوب دربياورد با اتفاقاتي كه افتاد، ناكام ماند و در اواخر هم ارحام صدر به تكرار روي آورد. او ميدانست مخاطبان تضمين شده دارد و در فضايي كه تشويق و امكاني براي فراتر رفتن از محدودهاي كه در آن بود، وجود نداشت، تغييري هم شكل نگرفت.
در زندگي كاري ارحام صدر دو مقطع وجود دارد؛ يك مقطع كه در كنار نگاه اجتماعي به مقوله سياست توجه دارد و نمونه آن نمايش «نفت» است كه به دوران ملي شدن نفت مربوط ميشود. او در اين نمايش نگاهي گزنده و دقيق به ماجراي حضور نيروهاي امپرياليستي و چپاول ايران از سوي اين دولتهاي مختلف دارد و بخش ديگر آثار اجتماعي او كه بسيار مورد استقبال قرار ميگرفتند.
موفقيت ارحام صدر سبب شد، مقلدان زيادي پيدا كند كه تلاش ميكردند موضوعات خانوادگي و گاه اجتماعي را دستمايه نمايشهايشان كنند، اما آنها چندان توفيقي نيافتند زيرا آنچه كار اين هنرمند را متفاوت ميكرد، نگاه او بود كه فراتر از يك كمدي سطحي قرار ميگرفت. البته نقدي هم به ارحام صدر وارد است كه او گاه با كساني كه تلاش ميكردند خود را به قطبي در سطح او برسانند، چندان منصف نبود. هر چند اين از ارزش كار او كم نميكند.
ويژگي ديگري كه در تئاتر ارحام صدر وجود داشت، نقش نمايشهاي او به مثابه يك رسانه بود. براي توده مردم كه از سواد كمتري برخوردار بودند و كساني كه ارتباطي جز راديو نداشتند و همين راديو هم تنها در قهوهخانهها و خانههاي اعيان و اشراف موجود بود، نمايش او خبر از اتفاقاتي ميداد كه در شهر ميافتاد. آنها تمام اين اتفاقات مهم را از زاويه و نگاه ارحام صدر ميديدند و از آن تاثير ميپذيرفتند. همين موضوع باعث ميشد كمدي اجتماعي و سياسي او نشاني از روزمرّگي و كهنگي نداشته باشد و مسوولان دولتي در اين شهر دست به عصا راه بروند تا گرفتار نيش گزنده ارحام صدر نشوند. او تريبوني قوي با خندههاي هيجانانگيز داشت كه منعكسكننده اتفاقات شهر اصفهان و گاه ايران بود.
تا زماني كه اين هنرمند زنده بود، مسوولان و خودش وعده ميدادند كه به زودي به صحنه بازميگردد، اتفاقي كه هرگز نيفتاد. تنها در دوراني كه من در هياتمديره خانه تئاتر و مديرعامل خانه هنرمندان بودم، مراسم تجليلي از او برگزار شد كه ارحام صدر را غافلگير كرد. او گمان ميكرد جامعه تئاتر كه آثاري متفاوت از او دارد، ارحام صدر را فراموش كرده است. من بارها مورد محبتهاي ارحام صدر قرار گرفتهام، به ويژه زماني كه در اصفهان بوده و نمايش «سفر سبز در سبز» را روي صحنه برده بودم، حتي زماني كه از هم جدا شديم لطف خاصي به من داشت، زيرا جزو كساني بودم كه تلاش ميكردم مسوولان را راضي كنم، بار ديگر او را به صحنه بازگردانند. او در اين دورهها نمايشهايي را در امريكا روي صحنه برد، آثاري كه نتوانستند موفقيتهايش در ايران را تكرار كنند، زيرا او متعلق به نقطهاي از ايران بود كه كارش در آنجا معنا مييافت. ارحام صدر آثاري هم در سينما داشت، اما عمده تسلط و شهرتش مديون همان صحنه تئاتر است كه مديريت و بازيگري و كارگرداني آن را به عهده داشت.