ديويد بكام پرسپوليس؟
احسان محمدي
در فوتبال ايران تا اطلاع ثانوي هر عقابي هم متولد شود باز بايد زير سايه عقاب آسيا پرواز كند. هواداران پرسپوليس از احمدرضا عابدزاده مثل «الماس نور» مراقبت ميكنند. يك ستاره بيبديل. از آنها كه هر بازيكني در پرسپوليس آرزو ميكند ذرهاي از محبوبيتش را به دست بياورد، اما يكي از عكسهاي ماندگار احمدرضا، نه با لباس ورزشي كه كنار ماشين نيروي انتظامي است. وقتي حكم مصادره اموال باشگاه پرسپوليس را گرفت و قرار شد كامپيوتر و ميز و صندلي باشگاه را جاي بدهياش بگيرد! مصادره خرت و پرتهاي باشگاهي كه وقتي زانويش در بازي تيم ملي مقابل چين تايپه نابود شد، او را به آلمان فرستاد، جراحياش كرد و به زمين برش گرداند. در كارنامه «امير عابديني» هر نقطه سياهي بشود پيدا كرد، اين يكي روشن است. او عابدزاده را به فوتبال ايران برگرداند تا صحنههايي مثل بازي با استراليا يا پيروزي مقابل امريكا را به خاطره شيرين و مشترك تمام ايرانيان بدل كند. اصلا ميشود ايران- استراليا را بدون احمدرضا عابدزاده تصور كرد؟ بعد از او هيچ دروازهباني مثل «عليرضا بيرانوند» اسباب فخرفروشي قرمزها را مهيا نكرد. يكي از آنها كه احتمالا روزي روزگاري فيلم سينمايياش را بسازند. قصه پسر فقيري كه رخت و لباس چوپاني و كارگري را كنار گذاشت و شنل قهرماني تنش كرد. اما در آسمان فوتبال از «جونم بيرانوند» تا جلسه فوري مديرعامل باشگاه با بيرانوند مثل يك پلك به هم زدن گذشت. او بعد از مهار پنالتي «رونالدو» و قاپيدن ضربه سر «ژاوي» از زير تير دروازه به بت هواداران تبديل شد. هواداراني كه سعي كردند يادشان برود او بعد از اولين قهرماني وقتي طلبش را ندادند، با طعم منت گفت: «پرسپوليسيها خواب قهرماني را هم نميديدند.» يا وقتي رو به عدهاي از آنها «هيس» نشان داد. هوادار فوتبال كمحافظه نيست، اتفاقا اين جور خرده گلهها را پر شالشان نگه ميدارند براي روز مبادا. كسب هفت جام پرسپوليس بدون بيرانوند تقريبا غيرممكن بود، اما هيچكس از اينكه زير منت برود خوشش نميآيد. بيرانوند چندي قبل گفته بود اگر پرسپوليس پول نداشته باشد، حاضر است از جيب خودش بخشي از طلب «كالدرون» را بدهد، اما حالا مرد آرژانتيني روي اسمش خط كشيده و پسر لر فوتبال از قرار معلوم تاب نياورده. اول گفتند درگيري شدت پيدا كرده و بعد هم رفت به دفتر باشگاه براي تعيين تكليف. فارغ از اينكه خروجي اين جلسه چه باشد، آيا «محمدحسن انصاريفرد» مثل ديپلماتها ميتواند دروازهبان خروشانش را رام كند يا كار به جدايي ميكشد؟ اين اتفاق يك نقطه عطف در تاريخ باشگاه است.
چيزي شبيه خط زدن «مهدي رحمتي» توسط «كارلوس كيروش» قبل از ديدار سرنوشتساز برابر كرهجنوبي. او دست به كاري زد كه ميتوانست فاتحهاش را بخواند. خط زدن دروازهبان اول تيم به خاطر نافرماني و اعتراض در فوتبال ايران هنوز هم زيادي «خارجي» به نظر ميرسد. آنقدر خاص كه حتي خود مهدي رحمتي هم فكر نميكرد كيروش تا اين اندازه ديوانه باشد. عادت كرده بوديم اين جور اختلافها را زير سبيلي رد كنيم. شتر ديدي، نديدي.
اما كيروش او را خط زد و «رحمان احمدي» در روزي كه خدا بغلش كرده بود يكي از بهترين نمايشهاي عمرش را مقابل كرهجنوبي ارايه كرد. به جامجهاني برزيل رفت اما روي نيمكت نشست. انگار سربازي بود كه بايد در يك لحظه حساس نقشي قهرمانانه ايفا ميكرد، بعد گلوله ميخورد و خلاص! اگر ريسك كيروش جواب نميداد و در آن بازي شكست ميخورديم، احتمالا به جرم قتل يك رويا، تكهتكهاش ميكرديم. آيا كالدرون در چنين روزهاي حساسي كه صدر جدول به الاكلنگ تبديل شده، روي نام بزرگ عليرضا بيرانوند خط ميكشد؟ اگر اين اتفاق بيفتد و «رادوشويچ» گل بدي دريافت كند، شعارهاي «كالدرون حيا كن، پرسپوليس رو رها كن» كوك نميشوند؟ «الكس فرگوسن» ميگويد: ديويد بكام فكر كرد از منچستريونايتد بزرگتر است، او فراموش كرده بود كه من رييس هستم. كالدرون، سر الكس نيست اما احتمالا بيرانوند فكر ميكند، ديويد بكام پرسپوليس است. نامش در هر قهرماني پررنگ بوده و حق دارد كمي جاهطلب باشد. اما اين «كمي» ممكن است كار دست خودش و پرسپوليس بدهد!