به بهانه اكران فيلم مستند «اعتراض وارد نيست»
تجربه زندگي يك مهاجر
امير شبگير
در اوايل تابستان امسال (سال ۱۳۹۸) خيلي زودتر از موعد تعيينشده براي معرفي نماينده سينماي ايران در جوايز اسكار پيش رو (۲۰۲۰) در يك انتخاب غيرقابلپيشبيني از بين دو فيلم داستاني نسبتا پرسروصدا و داراي جوايز بينالمللي متنوع و يك مستند كمتر ديدهشده و بيسروصدا در نهايت قرعه به نام مستند خورده شد؛ انتخابي كه تا ماههاي بعد از آن و حتي همين امروز و با نزديك شدن به اعلام نهايي كانديداها سر و صداي زيادي به پا كرد.
بسياري هيات انتخاب را به اهمال و بيدقتي و تصميمگيري عجولانه متهم كردند. بسياري بر اين باور بودند كه اين تصميم براي شانه خالي كردن از زير بار مسووليت صنفي بوده است و محافظكارانهها بين دو فيلم داستاني و يك مستند گزينه بيحاشيهتري كه احتمالا كمتر مورد مناقشه خواهد بود را انتخاب و خود را خلاص كردند.
اگرچه ممكن است تا حدي اين حدس و گمان دور از واقعيت نباشد و منطقي به نظر برسد اما بههيچعنوان به اين نكته نميتوان اشاره كرد كه در چندساله اخير جريان سينماي مستقل به مراتب پيشروتر و موفقتر از جريان اصلي سينماي ايران بوده است و شاهد اين ادعا فيلمهايي است كه در اين مدت در سينماي هنر و تجربه اكران شده است.
در ميان اين فيلمهاي داستاني و مستند هميشه گزينههايي براي شگفتزده كردن مخاطب حضور دارد؛ فيلمهايي كه از داشتن هرگونه تبليغات محيطي و رايج فيلمهاي جريان اصلي محروم هستند و متاسفانه سانسها و سينماهاي نمايشدهنده اين فيلمها بسيار محدود و در برخي موارد براي هفتهها دور از دسترس و غيرقابلبرنامهريزي است و همين امر سبب ميشود نمونههايي درخشان و قابلتامل ناديده گرفته شوند و بختي براي ديدهشدن نداشته باشند؛ بختي كه نهفقط از عوامل اين آثار كه غالبا با هزينهاي شخصي و مشكلات فراوان در صدد توليد هستند از سوي مخاطبان علاقهمند و جدي هم دريغ ميشود و همه اين موارد امكان از دست دادن آثاري مهم و تاثيرگذار را بيشتر از پيش ميكند. خبر بد و نااميدكننده اين است كه غالبا اين فيلمهاي داستاني و مستندها با تاخيري فراوان به شبكه نمايش خانگي وارد ميشوند يا اصلا وارد نميشوند.
مستند «اعتراض وارد نيست» ساخته فرناز جورابيان و محمدرضا جورابيان بدون شك مصداق يكي از همين فيلمهايي است كه لابهلاي انبوه فيلمهاي جريان اصلي كه كمر به قتل سينماي ايران بستهاند به سبب بيبرنامگي و محدوديت اكران گم خواهد شد. فيلمي با موضعي بكر و كارگرداني قابلقبول درباره مهاجرت. فيلمي كه منتخب مسابقه فيلمهاي نيمهبلند و بخش نگاه جهان از بيست و هشتمين فسيتوال هات داكس در سال 1396 بود و ويترين افتخارات داخلي و خارجي آن لبريز از تعريف و تمجيد و ستايش است، پس از دو سال فرصت اكران گرفته است.
«اعتراض وارد نيست» به سراغ چندين افغان مهاجر ميرود و قصه هركدام را تعريف ميكند قصه چرايي و چگونگي آمدنشان به ايران كه هركدام متفاوت است اما سرنوشت همه آنها در يكجا به هم گرهخورده است و آن يك باشگاه تنيس است؛ بله درست متوجه شديد باشگاه تنيس؛ آخرين گزينه كه تصور ميشود ميتوان در آن رد پاي مهاجرين افغان را در آن يافت.
«اعتراض وارد نيست» قصهاش را با شخصيتي به نام گلآقا شروع ميكند كه بعد از مهاجرت غيرقانوني به ايران در يك باشگاه تنيس در شمال تهران به عنوان توپجمعكن مشغول كار ميشود و به مرور در ساعتهاي خالي باشگاه به يادگيري و تمرين تنيس ميپردازد و درنهايت به يك تنيسور حرفهاي تبديل ميشود كه آرزوي شركت در مسابقات حرفهاي تنيس را در سر ميگذراند؛ شبها در كانكس سرايداري باشگاه زندگي ميكند و عملا به عنوان آچارفرانسه و همهكاره مسوول رتق و فتق همهكاره اين باشگاه تنيس است.
اين تناقض بين ورزش تنيس كه هميشه سويهاي از تمول و فراغت خاص علاقهمندانش را در خود دارد و غالبا مربوط به طبقه خاصي از اجتماع است (دستكم در ايران) با وضعيت بغرنج زيست اين مهاجر افغان موتور محرك اصلي قصه فيلم است كه در ادامه با نزديكشدن به موارد مشابه مانند گلآقا با شخصيتهاي ديگري هم مواجه ميشويم كه همگي داراي استعداد درخشاني در تنيس هستند تا جايي كه برخي از آنها به عنوان مربي مشغول آموزش هستند البته باز هم به صورت غيرقانوني و به سختي؛ به خاطر مهاجر بودنشان.
مستند «اعتراض وارد نيست» در زمره مستندهاي پرتره مصاحبهمحور قرار ميگيرد؛ نوعي از مستندسازي در نگاه نخست بسيار سهلالممتنع به نظر ميرسد در اين نوع مستندنگاري جلب اعتماد فرد موردنظر كه قرار است روبهروي دوربين بيپيرايش بنشيند و به مثابه يك پروسه روانكاوانه بيهيچ سانسوري از گذشتهاش از شرايط امروزش و آرزوهاي فرداهايش بگويد؛ بيآنكه مخاطب لحظهاي احساس بكند كه چيزي براي گفتن از پيش تمرينشده است يا نكتهاي براي بيان كردن بهنفع حرف اصلي فيلم در آن گنجانده يا زدوده شده است. در «اعتراض وارد نيست» فرناز جورابيان و محمدرضا جورابيان به بهترين شكل از پس اين چالش برآمدند و نسخه نهايي پيش روي ما پر است از لحظههاي ناب و خالصي كه دريچه دقيق و درستي براي ورود به ذهن تكتك شخصيتهاي فيلم است؛ فارغ از هوشمندي دو فيلمساز براي انتخاب موضوع و نحوه پرداخت و نزديكشدن به آنكه بيشتر مربوط به دوره تحقيق و پيشتوليد يك مستند است. بايد به موارد بصري همچون استفاده هوشمندانه از لياوت تيتراژ و مياننويسهاي فيلم و انتخاب فونت زبان افغاني؛ تدوين و تصويربرداري تاثيرگذار اشاره كرد و درنهايت برگ برنده را به تصاوير پاياني فيلم دانست جايي كه ولع مخاطب را براي دانستن سرنوشت اين شخصيتهاي دوستداشتني كه در يك ساعت فيلم با آنها اخت شدهايم، ارضا ميكند.
«اعتراض وارد نيست» از كليشههاي مرسوم و معمول و سانتيمانتال (احساساتگرايانه) در مورد مهاجرين به درستي و خودآگاه پرهيز ميكند و هوشمندانه در عين حالي كه راوي واقعيت تلخي است؛ نمايانگر شور و عشق به زندگي است؛ پر از اميد است، پر از تلاشكردن، زمينخوردن و دوباره برخاستن و دوباره تلاشكردن.