برخيز و اول بكش (343)
فصل سي و يكم - شورش در واحد 8200
آتش در ميان سروها
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
حقيقت آنكه چنين مكالمهاي كه در ميان اعضاي واحد 8200 روي دهد، درست و بهموقع بود. بالاخره اين واحدي بود كه سختترين تلاش خود را كرد تا در روزهاي قبل از حمله غافلگيرانه به اسراييل در اكتبر سال 1973 به آمان هشدار دهد كه هوشيار باشند كه مصر و سوريه درصدد رفتن به سمت جنگ با اسراييل هستند.
به گفته پروفسور آيال زايسر، متخصص برجسته در امور خاورميانه دانشگاه تلآويو كه خدمت ذخيرهاي خودش را به عنوان سرپرست كميته انتخاب كارشناس شبكه اطلاعات در ايدياف گذرانده بود؛ «به دنبال آن شكست، ما عامدا افراد لجوج را كه خارج از چارچوب فكر ميكنند و نميترسند از آنچه در سرشان ميگذرد بگويند را، براي موقعيت كارشناس شبكه اطلاعات انتخاب كرديم.»
ارتش سعي كرده بود كه آنها را به خاطر آنكه در سنين جواني به مواد بسيار طبقهبندي شده دسترسي دارند، حسي از مسووليت اخلاقي و حقوقي طي آموزش طولانيمدتشان تلقين كند. براي مثال يكي از درسهاي آنها سروكار داشتن با حقوق مدني و تخلف از آن حقوق كه گاهي اوقات در نتيجه شنود رخ ميداد، بود. به آموزشديدگان گفته ميشد كه آنها نبايد از قدرت عظيمي كه به آنها داده ميشود جز براي بهدست آوردن اطلاعات براي منفعت امنيت اسراييل بهرهبرداري كنند. مورد اطلاعاتي هم اتفاقي بود كه در سال 1997 خيلي برجسته شد؛ در آن سال برخي افراد واحد 8200 سعي داشتند، تماسهايي كه فكر ميكردند اسامه بنلادن باشد را رديابي كنند كه بر حسب اتفاق برخي مكالمات تلفن همراهي كه ميان تامكروز كه در آن زمان در خاورميانه بود با همسر وقتش نيكول كيدمن ضبط كردند . آنها سپس مكالمات ضبط شده را براي رفقاي خودشان توزيع كردند و خواندند و نسخههاي توزيع شده هم سر و صدا به پا كرد.
آمير گفت: «و اگر آن نوع استراق سمع منع شده و يك كنش غيراخلاقي به حساب ميآيد در اين صورت واضح است كه بمباران كردن آن ساختمان هم منع شده است. هر قدر بيشتر فكر ميكردم بيشتر متوجه ميشدم كه انجام چنين دستوري منع شده است.»
آمير موضوع را با مقام ارشد نهاد كارشناسي شبكه اطلاعات و فرماندهي 8200 در ميان گذاشت. فرمانده گفت كه آنها «ميدانند كه يك مشكلي هست» و عمليات تا اطلاع بعدي متوقف شد. «اين كار مرا راضي كرد و با اين حس كه كل قضايا پشت سر من است، توانستم در ساعت 2 بامداد بر سر پستم كه آن را بسته بودم، برگردم.»
هرچند صبح روز بعد كه او در محل كار خود در دفتر كارشناس شبكه اطلاعات نشسته بود و داشت كارها را هدايت ميكرد، تماسي از دپارتمان اهداف گرفته شد كه به او خاطرنشان ميكرد كه عمليات بمباران شاخه فتح در خان يونس شروع شده است. آمير اعتراض كرد اما افسر خط مقابل عصباني شد.
«چرا اين كار به نظر شما غيرقانوني است؟ آنها همه عرب هستند. آنها همگي تروريست هستند.»
آمير به او گفت: «در واحد من ميان تروريستها و آدمهايي كه در آن دخالتي ندارند، مثل افرادي كه بهطور معمول از ساختمان هدف استفاده ميكنند، فرق قائل ميشويم.»
اما او نتوانست فكر كسي را تغيير دهد و تا آن زمان تقريبا عمليات در دست اجرا بود. دو اف-16 بر سر درياي مديترانه در حال چرخ زدن و منتظر دستور بودند. يك پهپاد هم از يك فاصله از ساختمان عكس ميگرفت. به محض آنكه آمير به آنها ميگفت كه كسي در ساختمان است، دو موشك هليفاير به سمت آن شليك ميشد.
آمير تصميم گرفت از همكاري خودداري كند. آتش در ميان سروها در حال گسترش بود.
توضيح: استفاده از واژه تروريستهاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است
نه اعتقاد مترجم و روزنامه