برخي ناظران معتقدند كه انتخابات دوم اسفندماه امسال متاثر از حوادث و اعتراضهاي آبانماه خواهد بود. به نظر شما حوادث آبان به لحاظ كيفي و كمي چقدر در كنشگري سياسي مردم ايران تاثيرگذار است؟
تصور من اين است كه حوادث رخ داده تاثير منفي بر انتخابات نخواهد داشت. مسيري در انتخابات طي ميشود كه تعيينكننده است و موجب تشويق و ترغيب جامعه براي استفاده از اين امكان ميشود. اين مسير به گونهاي است كه ابتدا نخبگان بر آن تاكيد ميكنند يا به تعبيري بر آن صحه ميگذارند. يعني ابتدا نخبگان در مسيري قرار ميگيرند تا از اين امكان براي تاثيرگذاري در قدرت استفاده كنند. به تدريج اين نگاه در اقشار مختلف جامعه گسترش پيدا ميكند. وقتي نخبگان اين اعتماد و باور را دارند كه ميتوان از طريق انتخابات و صندوق راي در تصميمسازيها تاثير بگذارند، اين باور به ديگران هم انتقال پيدا ميكند؛ چرا كه نخبگان خيلي زودتر از ديگران به اين پرسش پاسخ ميدهند و به اين جمعبندي ميرسند كه آيا ساختار به گونهاي هست كه فرصت تاثيرگذاري را به آحاد جامعه بدهد؟ اگر به اين جمعبندي برسند كه اين انتخابات فرصت تاثيرگذاري نميدهد، هرگز وقت خودشان را به عنوان سرمايهاي مهم تلف نكرده و به اين موضوع اختصاص نميدهند. اينكه بيش از يك سال قبل از انتخابات نخبگان در قالب احزاب و گروههاي سياسي و اقتصادي در اين زمينه سرمايهگذاري ميكنند، اين پيام را براي مردم دارد كه منطقي نيست از اين فرصت استفاده نكرد.
از منظري ديگر در جريان اعتراضهاي آبان قشر آسيبپذير جامعه تحركاتي داشت و برخي زخمهايي كه بر اين قشر وارد شدهبود يا از گذشته وجود داشت و كمتر مورد توجه قرار گرفتهبود، سر باز كرد. اين موضوع البته ممكن است باعث بيتوجهي به انتخابات شود. بايد توجه داشت كه حوادث اخير دو بخش داشت. اول تحريك زخمها با يك تصميم كه از درست بودن يا نبودن آن صرف نظر ميكنم. برخي نارساييها در جامعه وجود دارد كه با برخي تصميمگيريهاي مهم و اثرگذار در وجوه مختلف زندگي مردم، فعال ميشود و البته همزمان فرصتي را هم براي بدخواهان و دشمنان كشور فراهم ميكند تا آنها با يك انگيزه و مردم هم با انگيزه ديگري وارد ميدان اعتراض شوند. اينكه بتوانيم اين دو گروه را از هم تفكيك و به كساني كه زخمهايشان سر باز كرده، توجه و رسيدگي بيشتري كنيم و با بدخواهان بهشدت برخورد كرده و به آنها فرصت ندهيم در سياست ايران نقشآفريني كنند؛ هنرمندي خاصي را ميطلبد.
به نظر ميرسد در تحليل شما نقش مردم و خواست آنها كمرنگ است؛ چراكه تاكيد داريد وقتي نخبگان باور دارند از طريق صندوق راي ميتوانند به تاثيرگذاري مدنظرشان دست مييابند، پس مردم هم از آنها پيروي ميكنند اما به نظر ميرسد در اين ميان خواست مردم ناديده گرفتهميشود. آيا مردم بهواقع تنها دنبالهروي نخبگان هستند؟ همچنين به نظر شما ميشود تاثير همان زخمهاي سرباز كردهاي كه از آن ياد كرديد را در مهمترين كنش سياسي مردم ناديده گرفت؛ كما اينكه در نظرسنجي اخيري كه ايسپا منتشر كرده مشخصا به نااميدي و بيانگيزگي سياسي مردم صحه گذاشته است؟
من هم ميتوانم به نظرسنجي دانشگاه تهران ارجاع دهم كه ميزان مشاركت را بسيار مثبت ارزيابي كرده است و بر مبناي آن به نظر ميرسد در اين مقطع زماني مشاركت خوب و معمولي خواهيم داشت. آنچه من توضيح دادم بهمعناي دنبالهروي مردم از نخبگان نيست؛ بلكه به معني استنباط است. مردم وقتي ميبينند قشري كه اطلاعات جامع و بر مسائل سياسي اشراف دارد، از فرصت انتخابات حداكثر استفاده را ميكند، به اين جمعبندي ميرسند كه قطعا انتخابات، انتخاباتي است كه تاثيرگذار خواهد بود؛ وگرنه اين قشر در اين زمينه سرمايهگذاري نميكرد. كساني كه در عرصه سياسي و سياستورزي حضور و فرصت بررسي و تحقيق ندارند، وقتي ميبينند كه مطلعان در اين زمينه سرمايهگذاري جدي كردهاند، به اين سمت سوق پيدا ميكنند. اول قشر نخبه در اين وادي تلاش ميكند و بعد به صورت غيرمستقيم اين رويكرد را به باقي جامعه نيز انتقال ميدهد. اين به معناي پيروي و تابعيت نيست؛ بلكه مردم استنباط ميكنند كه اگر تاثيري وجود نداشتهباشد يا تاثيرگذاري ناممكن باشد، هرگز اين قشر سرمايهگذاري سياسي و فكري جدي در زمينه انتخابات نخواهند داشت.
شما اساسا معتقد به تاثيرگذاري رويدادهاي آبانماه در كنشگري سياسي مردم نيستيد و استنباط از نخبگان را براي تحليل و پيشبيني از مشاركت مردم كافي ميدانيد؟
من باور دارم كه اتفاقات آبان لطمهاي سياسي به قشر محروم و آسيبپذير وارد كرد اما درنهايت اين بحث خاتمه يافته و مردم خودشان را از اين امكان محروم نميكنند. در عين حال يكي از ابزارهايي كه پيشروي همه مردم وجود دارد، صندوق راي است. مردم ميتوانند در انتخابات حرف خود را بزنند و پيام خود را از طريق صندوق منتقل كنند؛ پس چرا بايد خود را از اين امكان محروم كنند. بهويژه كه در تجربه اخير تودههاي مردم دريافتند با اعتراض خياباني فرصت جدي براي بدخواهان ايجاد ميكنند و قطعا كسي مايل نيست، امكانات خود را به آتش بكشد يا به جاي بيان خواستهها از سلاح استفاده كند. با اين حال من نفي نميكنم كه اعتراضهاي آبان هم در مشاركت مردم تاثيرگذار خواهد بود.
به نظر شما اين تاثيرگذاري اندك است و در تصميمگيري نهايي براي مشاركت انتخاباتي تاثيرگذار نيست؟
خير؛ منظور من اين است كه انتخابات همان پيام اعتراض را با كمترين فرصتسازي براي دشمن فراهم ميكند اما اعتراضهاي خياباني درحالي كه نيروي انساني ما هنوز توانمندي لازم را براي ايجاد نظم ندارد تا عدهاي در نظمي قابل پذيرش، نظراتشان را مطرح كنند و از سويي جلوي سوءاستفاده بدخواهان نيز گرفته شود، هزينه زيادي دارد. علاوه بر اين بايد مسير اعتراضها از كانال يك جريان سياسي يا تشكيلات بگذرد و مجوز اخذ شود تا شعارها و خواستهها كنترل شده بوده و امكان سوءاستفاده فراهم نشود.
در حال حاضر به نظر شما اين نگاه در ميان توده مردم وجود دارد كه بهجاي اعتراض خياباني، پيام اعتراض را همچنان ميتوان از طريق صندوق منتقل كرد؟ با اين تحليل چرا در فواصل زماني مختلف و هر زمان كه فرصتي مهيا ميشود، اعتراضهاي خياباني نيز با اين هزينههاي بالا رخ ميدهد؟
همواره چنين بوده كه مردم صندوق راي را به اعتراضهاي خياباني ترجيح دادهاند. مردم فرصت انتخابات را از دست نميدهند. در واقع هميشه تغييرات اينگونه صورت گرفته است و الان هم گاهي مردم به صورت غضبآلود وارد صحنه ميشوند اما بلافاصله به اين نتيجه ميرسند كه اين نوع بيان خواستهها تبعات جانبي زيادي دارد چرا كه طرح خواستهها از طريق حركتهاي خياباني فرصتسازي براي بدخواهان ميكند و هزينههاي مالي و جاني آن براي مردم به بار ميآيد؛ كما اينكه عناصر وابسته به بيگانگان در جريان اعتراضهاي اخير اعلام كردند در اين حوادث حضور و تاثير داشتهاند، خصوصا گروههايي چون الاهوازيه، منافقين و گروههاي مسلح ديگر. درست است كه مردم گاهي عصباني ميشوند و واكنش شتابزدهاي نشان ميدهند اما در جمعبندي به اين نتيجه ميرسند كه انتخابات بهترين ابزار بيان نظرات است و تالي فاسد آن هم اندك است.
زماني كه شرايط به گونهاي پيش برود كه احزاب سياسي مسووليت حركتهاي اعتراضي خياباني را برعهده بگيرند، از وزارت كشور درخواست مجوز كنند و تعهد بدهند كه آنقدر توانمندي دارند كه با رعايت نظم و ضوابطي خواستههاي خود را بيان ميكنند و همهچيز قاعدهمند ميشود، ميتوان اميد داشت كه اين نوع از حركات اعتراضي نيز صورت پذيرد.
با توجه به نظرسنجي ايسپا كه در تهران انجام شده، دستكم در اين شهر بيش از نيمي از مردم معتقدند اعتراضهايي مشابه آبان ماه ادامه پيدا خواهد كرد. با توجه به اينكه بر اساس تجربهاي تاريخي بازه زماني اعتراضهاي سياسي و اقتصادي و اجتماعي از 10 سال به يك تا 2 سال رسيده، به نظر شما نيز امكان ادامه داشتن و بروز دوباره اعتراضهايي از اين دست وجود دارد؟
قطعا اين امكان وجود دارد؛ ممكن است تصميماتي دولت اتخاذ كند كه آن تصميمات براي مردم نگرانيآور باشد. بنابراين اين امكان وجود دارد كه اين تصميمات، واكنشهايي درپي داشته باشد. به هر حال عوامل مختلفي وجود دارد كه ميتواند جامعه را تحريك كرده و بر زخمها نيشتر بزند. قطعا نارساييها و كاستيهايي در جامعه وجود دارد كه اگر دولت و مراكز قدرت اين زخمها را التيام بخشند، آرامش ايجاد ميكنند و اگر تصميمگيريهايي از سر ناپختگي انجام دهند، نگراني ايجاد ميكنند. بنابراين اگر پرسشتان اين است كه فردا اگر تصميم مهمي در حد تغيير نرخ بنزين اتخاذ شود، باز هم امكان ايجاد التهابها وجود دارد؟ پاسخ من مثبت است. اما انتخابات از ديد جامعه، تاثيرگذاري از طريق صندوق راي است.
اما براي نمونه ممكن است انتخابات رياستجمهوري يا مجلس يا... برگزار شود و بين اين انتخابات تا انتخابات بعدي پديدهاي همچون موسسات مالي و اعتباري بروز و ظهور پيدا كند كه به دليل كمكاري بانك مركزي فاجعهاي را براي مردم رقم زد. آيا مردم منتظر ميمانند تا در انتخابات بعدي تغييري ايجاد كنند و رييس بانك مركزي تغيير كند؟ خير؛ بين اين دو انتخابات هم بايد بتوانند صداي خود را برسانند و دولت را مجبور كنند كه رييس بانك مركزي را تغيير دهد. نظام سياسي ما البته مايل است صداي اعتراض مردم را بشنود؛ منتها براي اينكه از اين نوع اعتراضها بهره بيشتري ببريم و كمترين لطمه را ببينيم، طبيعتا نياز داريم هم مردم بتوانند در چارچوب و ساختاري مشخص خواستههاي خود را مطرح و هم نيروهاي تامينكننده نظم جامعه با آمادگي و ابزار لازم نظم ايجاد كنند. رسيدن به اين مهم نيز زمانبر است و به احزاب قوي و پاسخگو نياز دارد كه حاضر باشند، مسووليتپذيريشان را افزايش دهند و بسترساز براي طرح مطالبات بحق مردم باشند.
بعد از حوادث آبان هر دو جريان سياسي اصلاحطلب و اصولگرا با تحليل جناحي و جرياني و البته با ادله خودشان معتقد بودند كه جريان رقيب از اين حوادث آسيب بيشتري ديده است. به نظر شما كدام جريان سياسي از اين اعتراضها و حوادث بيشتر آسيب ديده و آيا اساسا ميتوان در جريان بررسي اعتراضهايي در اين سطح به جاي نگاه ملي و حاكميتي نگاه جرياني و جناحي داشت؟
فكر ميكنم در اين قضيه و بررسي اعتراضها بايد ملي برخورد كرد و دنبال نگاه جناحي و جرياني نبود. در اين شرايط نبايد هر كس مدعي شود كه مصايب و مسائل متوجه جريان رقيب است و از مسووليت خود غافل شود. همه ما، چه در جايگاه اقليت و چه در جايگاه اكثريت مسووليتي بر گردن داريم. اما آنچه مسلم است جريان اكثريت كه دولت را در دست دارد نقش تعيينكنندهتري ايفا ميكند.