• ۱۴۰۳ سه شنبه ۲۹ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4549 -
  • ۱۳۹۸ دوشنبه ۹ دي

آخرين جنگ اشكانيان و سلوكيان

مرتضي ميرحسيني

يك: بعد از مرگ ناگهاني اسكندر مقدوني، سرداران سپاه او به جان هم افتادند و قلمرو به جاي مانده از او را در نزاع ميان خود چندپاره كردند.

مشهور است كه او در بستر مرگ در پاسخ به اين پرسش كه «تاج و تختت را به چه كسي مي‌سپاري؟» گفته بود:«به كسي كه از همه قوي‌تر باشد.» تعيين كسي كه از همه قوي‌تر باشد هم جز با زورآزمايي ممكن نمي‌شد و از اين‌ رو آنچه از فاتح مقدوني به ميراث ماند مانند زندگي خود او يكسره جنگ و اردوكشي و خونريزي بود.

پس از چند سال كشمكش، ايران و سرزمين‌هاي اطراف آن به سرداري به نام سلوكوس رسيد(312 قبل از ميلاد) و دولتي كه او در سرزمين ما بر پا كرد به اعتبار نامش سلوكي خوانده شد.

سلوكيان چند نسل، ابتدا مقتدرانه و بعد به زحمت اين قلمرو وسيع را زير فرمان خودشان نگه داشتند و شورش‌ها و نافرماني‌ها را يكي پس از ديگري سركوب كردند تا اينكه شورش يكي از قبايل شرق ايران نتيجه داد و بخش وسيعي از خراسان(پارت) از قلمرو قدرت سلوكيان بيرون رفت.

سركرده شورشيان ارشك يا اشك ناميده مي‌شد و دولتي هم كه او در آن ناحيه تاسيس كرد، اشكاني نام گرفت.

دو: اشكانيان قبيله‌اي از قبايل نيمه ‌بدوي ايراني بودند كه گاهي در شمال و گاهي در شرق خراسان اقامت داشتند. آنها با ادعاي حق حاكميت بر ايران و سرزمين‌هاي همجوار آن سلوكيان را به نبرد فراخواندند و به دشمني قدر براي آنان تبديل شدند.

البته در آغاز چند بار شكست خوردند و عقب نشستند اما تسليم نشدند و هر بار با انگيزه‌اي بيشتر به پيكار ادامه دادند. مهرداد اول بود كه سرانجام سلوكيان را مغلوب كرد و مرزهاي دولت اشكاني را به حوالي رود فرات رساند. اما سلوكيان هم به اين سادگي و فقط با يك شكست ايران را رها نمي‌كردند و از سرزميني كه پدران‌شان مدتي بر آن حكومت كرده بودند، دست نمي‌كشيدند.

از اين‌ رو بعد از مرگ مهرداد اول دوباره به شرق لشكر كشيدند؛ آن‌ هم زماني كه فرهاد دوم، پسر نوجوان مهرداد تازه به تخت سلطنت نشسته بود.

سه: جنگ با برتري سلوكي‌ها آغاز شد و شهرها و ايالت‌ها يكي بعد از ديگري گاهي حتي بدون مقاومت به اشغال آنان درآمد و آنها توانستند بر اين مناطق سلطه داشته باشند.

فرهاد كه به تنگنا افتاده بود مجبور به عقب‌نشيني شد و به ظاهر ميدان را به دشمن مهاجم واگذار كرد. شاه سلوكي، آنتيوخوس هفتم هم پيروزي خود را آسان و قطعي پنداشت. او اواخر پاييز، سپاه خود را به چند دسته تقسيم كرد و هر دسته را به يكي از شهرهاي غربي ايران فرستاد.

مرحوم پيرنيا در تاريخ ايران باستان مي‌نويسد كه «اين اقدام باعث فناي آنتيوخوس شد زيرا از جهت بدرفتاري سربازان با اهالي و نيز به سبب اينكه اهالي مجبور بودند، آذوقه سربازان را بدهند مردم به ستوه آمده طرفدار اشكانيان شدند و روزي ناگهان بر سپاهيان پراكنده پادشاه سلوكي حمله كردند.»

آنتيوخوس فرصت سركوب شورش شهرها و مهار ناآرامي‌ها را پيدا نكرد و پيش از آنكه بر اوضاع مسلط شود در روزي مثل امروز با سپاه اشكاني كه خود فرهاد دوم آن را فرماندهي مي‌كرد، مواجه شد (129ق.م).

گويا اشكانيان چشم‌انتظار اين شورش بودند و خودشان در شكل‌گيري آن نقش داشتند. آنتيوخوس به دام افتاد و كشته شد و سربازانش گريختند. اين آخرين هجوم سلوكيان بود و حاكميت آنان بر ايران براي هميشه پايان يافت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون