تروريسم بينالملل
و اعمال تروريستي ابرقدرتها
حسين كيوانمهر
مفهوم تروريسم بينالملل يكي از مضامين پيچيده و بحثبرانگيز در علوم سياسي است. خود مفهوم تروريسم يكي از مفاهيم مبهم در علوم سياسي است. ترور به معناي وحشت و تروريسم به معناي ايجاد وحشت است. تروريسم در وهله نخست و در تعريف كلاسيك به معناي دست به اسلحه بردن يا متوسل به سلاح شدن براي ارعاب اجتماع است. اين مفهوم از سال 1937 وارد حقوق بينالملل شد و در طول زمان بسط و گسترش يافت يعني به معناي اقداماتي شد كه در سطح فراملي براي ايجاد رعب و وحشت به كار ميرفت. تا دهه 1990 مفهوم تروريسم بينالملل چندان بسط نيافته بود اگرچه در طول جنگ سرد مصاديق فراواني از تروريسم بينالمللي در دو بلوك شرق و غرب عليه يكديگر به كار ميرفت. از آغاز دهه 1990 مصاديق تروريسم بينالملل گسترش چشمگيري يافت به گونهاي كه ضرورت بازتعريف اين مفهوم را ضروري كرد. علل و عواملي كه باعث گسترش تروريسم شد به طور كلي عبارتند از:
1- قدرت گرفتن و رشد شبكههاي بينالمللي مجرمانه يعني سازمانهايي كه اساسنامه بينالمللي، سازماندهي، قواعد خاص، محاكمات و مجازات خاص دارند.
2- در دهههاي اخير همچنين برخي نگرشهاي راديكال سياسي با هدف برتريجويي در سطح بينالمللي از ابزارهاي بينالمللي استفاده ميكنند.
3- يكي ديگر از دلايل اصلي گسترش تروريسم بينالمللي، حمايت مستقيم يا غيرمستقيم يا دخالت مستقيم دولتها در امر تروريسم است. حمايت و سازماندهي و يا تامين منابع مالي ترورسيم متاسفانه گاهي از طرف دولتها اتفاق ميافتد و چون دولتها تواناييهاي وسيعي در اين زمينه دارند، دامنه اعمال تروريسي هم با وسعت بيشتري انجام شده است.
4- دسترسي به سلاحهاي مخرب جمعي يكي ديگر از عوامل گسترش تروريسم بينالمللي است.
5- سيستم بينالمللي حاكم بر دنيا كه هدف نخست آن جلب منفعت است و اينكه اين منفعت از چه طريقي و از كجا جلب ميشود، يكي از علل و عوامل تسهيل كار تروريسم و توسعه فعاليت تروريسم در سطح بينالملل در دهههاي اخير است.
6- گسترش رسانههاي جمعي و استفاده از كامپيوترها و در نتيجه امكان فعاليتهاي فرامرزي يكي از دلايل اصلي توسعه يافتن تروريسم بينالمللي است. در نتيجه رشد و توسعه اينترنت، تروريستها اين توانايي را يافتهاند كه بدون نياز به جابجايي و گرد هم آمدن حضوري، عمليات تروريستي را هدايت كنند.
7- تك قطبي شدن جهان بعد از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و ظلمهاي مضاعفي كه ابرقدرتهاي امپرياليسم در كشورهاي ديگر ميكنند يكي از اصليترين دلايل گسترش تروريسم بينالمللي است.
در نتيجه علل و عوامل مذكور، ترور از پديدهاي محلي، فردي و دروني به مقولهاي سازمان يافته، جهاني و جمعي بدل شده و موارد آن روز به روز افزايش مييابد. افراد و حتي گروههاي تروريستي و مافيايي را ميتوان كنترل كرد اما كنترل سازمانها به خصوص وقتي از سوي دولتها حمايت شوند و يا در دل آنها شكل بگيرند، كار آساني نيست. دشوارتر زماني است كه يك دولت خود به طور علني به ترور دست بزند. نمونه بارز آن قتل جمال خاشقجي، روزنامهنگار عربستاني در تركيه توسط دولت عربستان بود. اين موضوع نشانگر آن است كه در شرايط كنوني يكي از كارگزاران اصلي تروريسم بينالمللي، دولتها هستند. روشن است كه در شرايط كنوني، دولتهاي قدرتمند بينالمللي از اين ابزار براي فشار و ارعاب ساير كشورها استفاده ميكنند.
امروز بايد تروريسم بينالمللي را فراتر از يك پديده زشت و زننده سياسي، يك پديده اجتماعي نيز تلقي كرد و در پي شناخت علل و عوامل آن برآمد و براي مبارزه با آن اقدام كرد. دولتها بايد در تعريف مشترك از تروريسم و تعيين حد و مرز آن تفاهم كنند. اين وظيفهاي است كه به ويژه دولتهاي قوي در آن مسوول هستند. زيرا اين دولتهاي قوي هستند كه اجازه نميدهند مفاهيم بينالمللي در اين زمينه شكل بگيرد. همچنين دولتها بايد در زمينه تعقيب، تحقيق، استرداد يا محاكمه تروريستها به صورت يك الزام بينالمللي مشاركت كنند. قطعنامه 28 سپتامبر 2001 شوراي امينت اين مطلب را پيشبيني كرده ولي ضمانت اجرا ندارد. بايد براي اين امر ضمانت اجرا در نظر گرفته شود تا كشورها مكلف به همكاري در اين امور باشند. همچنين بايد منابع مالي تروريسم به طور جدي بازبيني و پيگيري شود. به اين منظور كشورهاي قدرتمند بايد از حفظ بهشتهاي بانكي و بانكهاي خارج از محدوده حاكميتها و آزادي عمل آنها خودداري كنند. منافع اين موسسات به جيب كشورهاي بزرگ ميرود و در نتيجه آنها هستند كه بايد پيشقدم شوند و بهشتهاي جنايتكاران بينالمللي را تعطيل كنند.
تروريسم بينالمللي گذشته از آنكه يك پديده سياسي، حقوقي و اجتماعي است، يك پديده غيراخلاقي عليه حقوق اوليه انسانهاست. دولتهاي بزرگ و مدعي حقوق بشر امروزه خود به يكي از بانيان اصلي تروريسم بينالملل بدل شدهاند و به عناوين مختلف بدان مبادرت ميورزند. اين وظيفه نهادهاي بينالمللي است كه با بيطرفي عليه اين اقدامات غيرانساني موضعگيري كنند. امروز سخن گفتن از تروريسم از قالب سازمانهاي مافيايي با طرح و برنامههاي مخوف فراتر رفته و بسياري از قدرتهاي بزرگ به بهانههاي واهي و با اسامي فريبنده دست به مداخله در امور ساير كشورها ميزنند و خود به اصليترين تروريستها بدل شدهاند. وظيفه حقوقي، اجتماعي و مهمتر از همه اخلاقي و انساني همه جهانيان است كه در مقابل اين اقدامات غيرانساني موضعگيري كنند و آنها را در سطوح مختلف سياسي، حقوقي و اخلاقي محكوم كنند.