درنگي بر رفتار حذفي يك شبكه اجتماعي در روزهاي گذشته
فاشيسم اينستاگرام
اسماعيل ساغري
ترور سردار قاسم سليماني و همراهانش در ساعات آغازين روز جمعه، نه تنها تيتر اول بسياري از روزنامههاي دنيا در اولين شماره بعد از آن بود بلكه اهميت، جامعيت و دربرگيري سياسي آن در عرصه بينالملل چنان است كه بعد از گذشت چند روز از اين حادثه، كماكان توجه به آن در همان سطح و در صفحات اول روزنامهها و خبرهاي آغازين بخشهاي خبري تلويزيونهاي جهان ادامه دارد. از نوع و جنس اظهارنظرها درباره اين اقدام هم كه بگذريم و در ملجأيي كه «آزادي بيان»، «تحمل صداي مخالف» و... ميناميمش، آدمها را با عقايد و دريافتهايشان از حقيقت رها كنيم، بيشك نميتوان از كنار تناقضهايي گذشت كه در رفتار بعضي شبكههاي جهاني و از آن جمله فيسبوك و اينستاگرام بياعتنا عبور كرد.
موضوع از همان صبح جمعه به وقت ايران، يعني ساعاتي پس از وقوع حادثه آغاز شد. زماني كه كاربرانِ ايراني اينستاگرام از حذف پستهاي مرتبط خود با ترور سردار سليماني در اينستاگرام خبر دادند، طولي نكشيد كه خبر اين اقدام در فضاهاي مجازي و حقيقي مخابره شد؛ اقدامي كه در نوع خود تعجببرانگيز بود. در ميان كساني كه واكنشهاي اينستاگراميشان در قبال ترور حاج قاسم سليماني حذف شده بود، نامها و چهرههاي متنوعي ديده ميشد؛ از هنرمندان و بازيگران سرشناس سينما گرفته تا اهالي سياست و سياستمداراني كه صفحات اينستاگرامشان پربازديد است. همينطور ورزشكاراني كه در بزنگاه اين حادثه تاريخي و مصيبتبار، شبكههاي اجتماعي و از جمله اينستاگرام را فرصتي ديده بودند كه دنبالكنندگان پرتعداد خود را از موضع مخالف خود در قبال اقدام دولت امريكا مطلع كنند و حالا هر آن پستي كه به اين موضوع پرداخته بود، توسط اينستاگرام حذف شد. با اين استدلال كه اين شبكه اجتماعي ذيل قوانين دولت امريكا فعاليت ميكند و براساس آن قوانين هر گونه پرداختن به اين موضوع از منظر همراهي با قربانيان، همدلي با بازماندگان آنها و محكوم كردن اقدام عاملان اين ترور، مصداق همكاري با تروريسم شناخته ميشود. بهعبارتي، اگر شما تروري را كه عامل آن امريكا بوده با انتشار عكسي از قرباني آن ترور منتشر كنيد،
به عنوان حامي تروريسم سانسور ميشويد و
نه افشاگر آن!
صرفنظر از موافقان و مخالفان مشي اينستاگرام در اينجا و هر جاي دنيا، يك پرسش اساسي در اين ميان مطرح ميشود و آن اينكه نسبت اين رويكرد حذفي با آنچه امريكاييها «گردش آزاد اطلاعات» ميخوانند و منادي آنند، چيست؟ حد اين آزادي را چه كسي تعيين ميكند؟ اگر آزادي را براساس قرائت متداول در عصر ما، تعيين مرزها به دست مردم درنظر بگيريم و نه از بين بردن آنها، آنوقت اقدام اينستاگرام در حذف كساني كه اقدام امريكا را تقبيح و آن را عملي خشونتبار، تروريستي، تماميتخواهانه و سلطهگرانه تلقي كردند و درصدد افشاي ظلم عاملان ترور در حق قربانيان ترور برآمدند، در كجاي الگوي مطرحه قرار ميگيرد؟
آنچه در اين ميان اهميت دارد، بازشناسي مرزي است كه انسان ايراني امروز بايد ميان مطالبات بهحق خود و حبوبغضهاي ناشي از ناكامياش در دستيابي به اين حقوق حقه قائل شود. در روزهاي گذشته، جداي از كساني كه در سطحي فراتر از دوستيها و عداوتها موضوع ترور سردار سليماني و فاشيسم رسانهاي اينستاگرام را در ابعادي انساني ديدند و تحليل كردند، بسياراني هم هستند كه كمتر موضوع را واقعي و به عنوان مسالهاي فرهنگي ميبينند.
طبعا در اين مجال كه حادثه ترور سردار ايراني در سطحي كلان موضوعيت يافته و بهت و حيرت و سوگ را در داخل مرزهاي ايران دامنگستر كرده، ضرورت اين است كه مردم ايران مطالبات داخلي خود را در قضاوت و موضعگيريشان راجع به سلطهگري و نقض آشكار حقوق يك ملت از سوي شبكه اجتماعي اينستاگرام دخيل نكنند. بايد بين مسائل تفكيك قائل شد. آوردگاه خونبار 13 دي ماه
تنها مساله يك ملت نيست، بلكه در ابعاد جهاني هم آشكارا اقدامي تروريستي محسوب ميشود. ملتي كه همواره به دنبال عدالت و رفع تبعيض بوده و براي اين خواسته مهم و ارزشمند خود بسيار كوشيده و هزينه داده، معناي «حق» را كه مفهومي عدالتطلبانه است، به خوبي درك ميكند و ميداند كه حق، چه معنايي مادي داشته باشد و چه ابعادي آزاديخواهانه داشته و مانند حق مشاركت عقايد خود با ديگران در اينستاگرام از جنبه معنوي و فكري برخوردار باشد، به يك اندازه بايد پاس داشته شود و نقض هر كدام از حالات آن مصداق تبعيض و سلطه و اعمال فشار ناجوانمردانه خشونتبار است؛ چنانكه از رفتار شبكه جهاني اينستاگرام در روزهاي گذشته برآمد، نميتوان عدالتخواه بود و به رفتار اينستاگرام اعتراضي نداشت. تمايل مفرط اين نگاه سلطهگرانه به تكصدا كردن جهان و از بين بردن هر تنوعي در افكار و ايدههاي جاري در جامعه جهاني را بايد بيشتر و دقيقتر ببيند ملتي كه وامدار آرمانهاي تواماني چون عدالت و آزادي است.