فرناز حيدري
بيش از همه توجه و پشتيباني از همكارانش برايم جالب است، چندينبار تاكيد ميكند كه براي چاپ مصاحبهاش هيچ عجلهاي ندارد و معتقد است كه مصاحبه همكار سابقش بايد زودتر از او چاپ شود. مدثر تيموري، محيطباني با سابقه خدمت در شهرستانهاي خواف، درگز و تربتجام استان خراسان است كه در سال ۱۳۹۸ از جانب مديركل حفاظت محيط زيست خراسان رضوي، لوح محيطبان برتر استان را دريافت كرد. او در سالهاي ۹۱، ۹۵ و ۹۶ به عنوان محيطبان نمونه كشور انتخاب شد و در سال ۱۳۹۶ نيز نشان ملي خدمت را از معاون رييسجمهور دريافت كرد. شرح كامل گفتوگوي روزنامه اعتماد را با وي در ادامه ميخوانيد:
تعريف شما از محيطباني چيست؟
از محيطباني ميتوانيم ۲ تعريف ارايه دهيم، يكي تعريف سازماني و ديگري تعريفي است كه يك محيطبان واقعي ميتواند داشته باشد. يك محيطبان به لحاظ سازماني، فردي اجرايي است كه براي حفاظت از تنوع زيستي و اكوسيستم، جلوگيري از آلودگيهاي زيست محيطي و ممانعت از تجاوز به مناطق تحت مديريت سازمان حفاظت محيط زيست تلاش ميكند. اما به لحاظ تعريفي كه عرفي است و خود محيطبانان ميتوانند داشته باشند، محيطبان يك فرد عاشق است كه حضورش در طبيعت مايه آرامش حيات وحش و محيط زيست و بالعكس باعث دلهره و ترس تخريبگران طبيعت، متجاوزان محيط زيست و شكارچيان غيرمجاز ميشود.
محيطبانان براي دفاع از طبيعت، ترسي ندارند چنانكه در ظرف چند دههاي كه از تشكيل سازمان حفاظت محيط زيست گذشته، محيطبانان حدود ۱۲۵ شهيد تقديم طبيعت كردهاند و همين الان هم سينه همه محيطبانان در برابر متجاوزان به طبيعت سپر است.
از انتخاب شغل محيطباني راضي هستيد؟
بله، قطعا راضي هستم اما شخصا هيچوقت به محيطباني به عنوان يك شغل نگاه نكردهام. واقعيت امر اين است كه علاقهاي كه از كودكي به طبيعت و محيط زيست داشتم و اين علاقه هم از خانوادهام به ويژه پدرم به من منتقل شد، دليل اصلي فعاليتم در كار محيطباني بوده. از دوره دبيرستان هم رشته علوم تجربي را كه مرتبط با حوزه محيط زيست بود، انتخاب كردم و ادامه تحصيل دادم و در حال حاضر در مقطع كارشناسي ارشد رشته محيطزيست گرايش آلودگيها در حال ادامه تحصيل هستم.
تاكنون هم از موقعيتي كه نصيب من شده، كمال استفاده را به اعتقاد شخصيام بردهام. كار رسمي و حرفهاي من از سال ۱۳۸۲ و مقطعي كه اداره محيط زيست در شهرستان خواف مستقر شد، آغاز شد. با توجه به علاقهاي كه داشتم، درخواست كار دادم و خدا را شكر كه قبول شد.
انشاءالله كه توانسته باشم قدم كوچكي در راه حفاظت از طبيعت و محيط زيست برداشته باشم. اما باز هم تكرار ميكنم كه از اين انتخاب ناراضي نيستم.
تا جايي كه اطلاع دارم سابقه خدمت در شهرستان خواف، درگز و تربت جام استان خراسان را داريد. كداميك از اين مناطق شما را بيشتر به چالش كشيدهاند؟
بله، من به صورت سازماني در سه حوزه استحفاظي شهرستان خواف، درگز و تربتجام فعاليت داشتهام. منتهي مراتب محيط زيست مرز ندارد و بالطبع آن شهرهاي همسايهاي مانند رشتخوار، گناباد، تايباد و ... هم بودهاند كه به واسطه همجواري و متناسب با نوع كار و گزارشاتي كه دريافت كرده بوديم، مجبور به حضور در آنها شدهام اما بهطور كلي اين ۳ شهرستان محل خدمت من بودهاند.
در پاسخ به اين سوال كه كداميك پرچالشتر بوده، بايد بگويم كه چالش در حوزه محيط زيست، در تمامي حوزههاي استحفاظي استان و حتي كشور وجود دارد. اينكه بخواهيم بگوييم كدام منطقه براي حيات وحش امنيت بيشتري دارد، به نوعي ممكن نيست. قطعا در تمامي اين حوزهها چالشهاي متفاوتي وجود داشته اما خب شايد قدري متفاوت بوده است.
در شهرستان خواف ۳ تيپ دشتي، كوهستاني و تالابي داريم. در شهرستان درگز بيشتر تيپ زيستگاهي كوهستاني است و در تربتجام تقريبا شرايطي مانند خواف دارد. همه اينها به تناسب خود چالشهايي ايجاد ميكند. ارتفاعات چالشهاي خاص خود، دشت چالشهاي خاص خود و تالاب هم بالطبع چالشهاي خاص خودش را دارد اما بهطور كلي همگي براي محيطبانان چالشبرانگيز هستند.
من به شخصه براي تجربه يك چالش جديد شهرستان خواف را ترك كردم و نخست به درگز و سپس به تربتجام آمدم. معتقدم كسي كه هدفش تجربهاندوزي است، قطعا اين چالشها را هم دوست خواهد داشت.
در ظرف اين سالها چه خاطراتي بوده كه پررنگتر در ذهنتان ثبت شده؟
اين حرف از من نيست و همه محيطبانان قطعا با من همنظر هستند، ايام خدمت محيطبانان توام با خاطرات تلخ و شيرين است. بهترين خاطرات همه محيطبانها، مربوط است به آرامش حيات وحش و بدترين هم اتلاف حيات وحش توسط شكارچيان غيرمجاز است.
اما بهترين خاطره من مربوط به يك ماه رمضان است. خواف يك منطقه خشك است و منابع آبي بسيار محدودي دارد. ما براي تامين آب حيات وحش، چندين تانكر نصب كرديم كه همان روز هم آبگيري شدند. شايد يكي دو ساعت بيشتر نگذشته بود كه با چشم خودمان شاهد و ناظر حضور آهوها بر سر آبشخوري كه تازه ساخته بوديم، شديم. اين بهترين لذت و خاطره يك محيطبان ميتواند باشد كه اينقدر زود شاهد به ثمر نشستن زحماتش باشد.
بدترين خاطره من هم هميشه شهادت همكاران محيطبانم است. هر وقت كه باخبر ميشوم يكي از همكارانمان را به جهت حفاظت از طبيعت از دست دادهايم و به درجه شهادت رسيدهاند، آن روز واقعا برايم روز بسيار سخت و بدي است كه البته شك ندارم براي كليه همكارانم هم همينطور است.
پارك ملي تندوره كه يكي از مكانهاي خدمت شما بوده را محيطزيستيها به عنوان يكي از بهترين زيستگاههاي پلنگ ايراني معرفي ميكنند. چه ويژگيهايي در پارك ملي تندوره هست كه آن را براي پلنگها خاص كرده؟
در يك تعريف ساده ميتوان گفت كه پارك ملي تندوره، نگين سبز شمال شرق كشور است. وسعت اين پارك ملي، ۳۵.۵۷۰ هكتار است و تنها پارك ملي استان خراسان رضوي محسوب ميشود و بالاترين ضريب حفاظتي را دارد. انواع حيات وحش در آن زيست ميكنند و با تلاش همكاران عزيز امنيت فوقالعادهاي دارد.
اما در مورد پلنگ، مهمترين آيتمهايي كه باعث شده يك جمعيت پايدار در اين پارك زيست كند كه حتي به لحاظ معيار جهاني هم قابل توجه است؛ طعمه مناسب و متنوع، زياد بودن طعمهها براي پلنگ، امنيت زيستگاهي و منابع آبي خوب هرچند محدود است.
همانطور كه ميدانيد، پلنگ يك حيوان قلمروطلب است و مانند هر حيوان ديگر، بهشدت نسبت به حفظ امنيت زيستگاهش حساس است؛ در نتيجه اين مهمترين موضوع تلقي ميشود. بر اساس مطالعاتي كه در پارك ملي تندوره انجام شده، تقريبا حدود ۴۰ فرد پلنگ شناسايي شده و قلمرو آنها هم در اين پارك ملي تندوره در حال حاضر كمتر از ۱۰۰۰ هكتار است.
وضعيت شكار غيرمجاز را در سالهاي اخير چطور ارزيابي ميكنيد؟
بحث شكار غيرمجاز يك موضوع كاملا جدي در حوزه محيط زيست محسوب ميشود. ما چند عامل براي كاهش جمعيت حياتوحش و انقراض جانوران وحشي داريم كه مهمترين عامل در حال حاضر در كنار تخريب زيستگاه، شكار غيرمجاز است. اين روند هميشه بوده و نميتوان با قطعيت گفت كه كاهشي بوده يا بالعكس افزايشي اما ميتوان گفت كه در ظرف چند سال گذشته توسط سازمان حفاظت محيط زيست، مباحث آموزشي براي جوامع هدف به ويژه شكارچيان در دستوركار قرار گرفته و پيشبيني شده تا بر اين اساس بتوان كاري كرد كه روند به سمت كاهشي بودن سوق پيدا كند.
اما يك توضيح بايد بدهم و آنهم اين است كه افزايش جمعيت انساني و بالطبع آن واگذاريهاي سلاح براي شكار از جمله عوامل مورد بحث است چرا كه در كنار سلاحهاي مجازي كه هماكنون در دست مردم است، سلاحهاي غيرمجاز هم داريم. بنابراين به نظر من مهمترين بحث الان آموزش شكارچيان است.
برخي باور دارند كه بايدجلوي شكار بهطور كلي گرفته شود. شما به عنوان يك محيطبان باتجربه اين مساله را چطور ميبينيد؟
اين مورد هم باز به بحث آموزش برميگردد. شكار و شكارگري از ابتداي خلقت انسان وجود داشته بنابراين يك امر بديهي است و ما نميتوانيم بگوييم كه اگر شكارچي نباشد، شكار هم نخواهد بود چرا كه اصلا ممكن نيست. به هر حال مناطق يكسري ظرفيتها دارند كه بايد در كنار حفاظت اصولي، بعضا و گهگاه حتي پروانههاي شكار مجازي هم داده شود اما مهمترين عاملي كه ميتوانم در پاسخ شما بگويم، همان اهميت مباحث آموزشي است به خصوص اين آموزشها بايد به قشر شكارچيها داده شود تا بر اساس ظرفيتها رفتار كنند. آگاهيبخشي به شكارچيها بايد انجام شود كه متوجه شوند كارهاي اشتباه، چقدر به خودشان ضرر زده است.
اگر بتوانيم به شكارچيها بگوييم كه كاري كه در گذشته انجام ميدادند به ضرر خودشان بوده و غير از قهر طبيعت و فقر محيط زيست حاصلي نداشته، اين خودش كمك ميكند كه در تصميمگيريهاي آتي هم بهتر و موثرتر عمل كنيم.
بديهي است كه اگر شكارچيهاي محلي بدانند كه با مباحثي مانند اكوتوريسم و عكاسي حيات وحش چقدر منتفع خواهند شد، به حفاظت كمك خواهند كرد چرا كه يكسري از شكارچيهاي ما واقعا براي ارتزاق خودشان و خانوادهشان است كه اقدام به شكار غيرمجاز ميكنند. حال آنكه اگر به درستي آموزش داده شوند و تعريف انتفاعاتي كه ميتوانند از وجود گونه جانوري هدف اسلحهشان ببرند هم درست ارايه شود؛ بهرهبرداري پايدار براي همگان ميسر خواهد شد. در چنين شرايطي كه يك شكارچي قديمي كه حتي براي ارتزاق شكار ميكند، تغيير مسير خواهد داد و حتي براي حفاظت از آن گونه جانوري خودش هم تلاش خواهد كرد.
در بسياري از كشورها، جامعه محلي به عنوان راهنماي مناطق حفاظت شده طبيعي انتخاب ميشوند. اگر اين شرايط را ايجاد كنيم و جامعه محلي هم بداند كه چنين منافعي برايش در دسترس است، براي حفاظت از گونه تلاش خواهند كرد نه براي حذف آن. به هر حال بايد مباحثي مانند اكوتوريسم و عكاسي حيات وحش پررنگتر شوند و آموزش داده شوند تا شكارچي به عنوان جامعه هدف به سمت و سوي درست سوق داده شود.
مهمترين حمايتي كه توقع داريد از محيطبانان شود، چيست؟
ضمن تشكر از جنابعالي و همكاران رسانهاي شما بابت همراهي هميشگي با محيطبانان و بيان مشكلات ايشان، بايد بگويم كه در حال حاضر به لحاظ سازماني، معيشت همكاران مقداري مورد بحث است. بالاخص اينكه با شرايط اقتصادي كنوني، موضوع كمي پررنگتر هم شده است. محيطبانان براي خودشان چيزي نميخواهند، اما خانواده آنها بايد در رفاه باشد. اين حق طبيعي خانواده محيطبانان است كه در مضيقه نباشند و از حداقلها برخوردار باشند.
در حال حاضر حقوق محيطبانها، متناسب با كاري كه انجام ميدهند، نيست. هر چند كه از زماني كه جناب سرهنگ محبتخاني فرمانده يگان حفاظت محيط زيست كشور شدهاند، قدمهاي خوبي برداشته شده و يكسري چالشهاي محيطبانها به راستي كم شده به عنوان مثال همين بحث شيفتهاي كاري كه در گذشته سه روز دو روز بود اما الان خدا را شكر ۲۴ ساعت به ۲۴ ساعت تبديل شده كه اين موضوع قدم بزرگ و خوبي بوده اما باز هم ميتواند بهتر باشد.
خواهش ما از رياست محترم سازمان حفاظت محيط زيست و فرمانده محترم يگان سازمان اين است كه باز هم در خصوص معيشت همكاران محيطبان، قدمهاي بيشتري بردارند تا محيطبانها بتوانند از آن حداقلها برخوردار باشند.
يك موضوع ديگري هم كه باز برخي از همكاران محيطبان با آن درگير هستند، مباحث استخدامي است. ما همكاران قراردادي داريم كه بيش از ۱۰ سال است در سازمان محيط زيست مشغول فعاليت هستند و متاسفانه هنوز تبديل وضعيت نشدهاند. هرچند كه محيطبانها هيچوقت كمكاري نكردهاند اما اگر ميخواهند كه محيطبانها با انرژي مضاعف فعاليت كنند، قطعا تبديل وضعيت ميتواند به عنوان يك انرژي مضاعف در راستاي اهداف سازماني تلقي شود.
گويا به تازگي تعدادي وسيله نقليه جديد به مناطق تحت كنترل سازمان حفاظت محيط زيست تخصيص داده شده، اين درست است؟
بله، خدا را شكر در ظرف چند سال گذشته، خيلي شرايط بهتر شده اما بدون مشكل هم نيست. الان به سمت بهتر شدن حركت ميكنيم كه نمونه آن هم واگذاري موتورهاي پرقدرتي هست كه براي مناطق واگذار ميشوند. خودروهاي دوگانه و با سوخت جايگزين در حال واگذاري هستند و همه اينها جزو قدمهاي مثبت است كه براي حفاظت بهتر برداشته شده و من اطمينان دارم كه به مرور از اين بهتر هم خواهد شد. يك جمله هم براي آخر بحث بگويم: محيطزيست را براي محيط زيست دوست داشته باشيم و نه هيچچيز ديگر.
تيموري: يك موضوع ديگري هم كه باز برخي از همكاران محيطبان با آن درگير هستند، مباحث استخدامي است. ما همكاران قراردادي داريم كه بيش از ۱۰ سال است الان در سازمان محيط زيست مشغول فعاليت هستند و متاسفانه هنوز تبديل وضعيت نشدهاند. هرچند كه محيطبانها هيچوقت كمكاري نكردهاند اما اگر ميخواهند كه محيطبانها با انرژي مضاعف فعاليت كنند، قطعا تبديل وضعيت ميتواند به عنوان يك انرژي مضاعف در راستاي اهداف سازماني تلقي شود.