چند نكته حاشيهاي
متاسفانه اين نگاه در نهايت مشوق و زمينهساز جنگ است.
2ـ خيليها تعجب كردند كه چرا ترامپ بر بمباران مراكز فرهنگي ايران تأكيد كرده است؟ عملي كه حتي هيتلر هم انجام نميداد زيرا مخالف تمام قوانين بينالمللي است. فقط داعش و طالبان با افتخار چنين ميكردند. آيا او نميفهمد؟ قطعا چنين نيست. او اصرار دارد كه به جهان بگويد با يك فرد ويژه مواجه هستيد كه هيچ قانوني برايش اهميت ندارد، جز خودش. دموكراسي امريكايي كجاست؟ نه براي دفاع از ايران، بلكه براي دفاع از حيثيت خودشان؟
3ـ موضع اروپاييها بسيار بدتر از اقدام ترامپ است. چون ترامپ همين است كه هست. ادعايي بيش از اين هم ندارد. ولي اروپاييها كه ادعاي بيشتري دارند، چرا تا اين حد منفعل و حتي دنبالهروي افرادي چون ترامپ و پمپئو هستند؟ در قضيه برجام و تحريم گفتند كه شركتهاي اروپايي از دولتهايشان تبعيت نميكنند، پس در جريان اخير چرا دولتهاي اروپايي از امريكا دنبالهروي ميكنند؟ اگر آنان زير برجام را امضا نكرده بودند، مساله قابل تحمل بود، ولي چرا راهي را آمدند كه در ميانه راه اينچنين سنگ روي يخ شوند، بعد هم همچنان به متابعت چشم بسته و بدون چون و چرا از امريكا گردن نهند؟ برجام كه قرار بود نشانهاي از آغاز استقلال نسبي اتحاديه اروپا شود اكنون نشاندهنده وابستگي و ضعف بيشتر اروپا شده است.
4ـ چرا مردم سردار سليماني را چنين شكوهمند مشايعت كردند؟ اين واكنش چند وجه دارد. يك وجه ماجرا به اقدام تروريستي ايالات متحده برميگردد. هرگاه چنين رفتاري عليه هر شخصيت ايراني انجام ميشد، بهطور طبيعي موجب انزجار و حساسيت ميگرديد. وجه دوم به بازتاب و آثار امنيتي اين اقدام تروريستي مربوط ميشود. به عبارت ديگر تبعات اين اقدام و اهداف بعدي ايالات متحده كه ايجاد مشكل در امنيت و تماميت ارضي كشور است از چشم كسي پنهان نمانده است و مردم براي دفاع از اين تماميت وارد ميدان شدند، به ويژه آنكه حمله به يك فرمانده نظامي انجام شده بود. و بالاخره وجه شخصيتي مرحوم سليماني نيز بسيار برجسته بود. فردي كه همچنان صادقانه و نه رياكارانه معتقد به ارزشهاي انقلابي خود بود و نه تنها دكان دونبش از اين ارزشها درست نكرده بود، بلكه خود و جان خويش را صادقانه وقف آن كرده بود. از ميدان مجادلات سياسي قدرتطلبانه بيرون بود و عشق به انجام وظايفش او را از ديگران متمايز كرده بود. مجموعه اين ويژگيها يك بسته نگرشي و رفتاري جامع را ايجاد كردند كه موجب واكنش اينچنيني از طرف مردم شد.
كافي است يكي يا دو وجه از سه وجه فوق، به ويژه دومي و سومي وجود نميداشت، آنگاه متوجه ميشديم كه مردم چه واكنشي از خود نشان خواهند داد.
به جز اين چهار مورد، دو نكته ديگر هم مانده كه مربوط به واكنش تندروهاي داخلي و براندازان خارجنشين كشور در برابر اين حضور مردم است كه آنها را جداگانه بايد نوشت.