• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۳ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4558 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۱۹ دي

به بهانه بازنشر ديالكتيك روشنگري

ما و مكتب فرانكفورت

محسن آزموده

چاپ تازه ديالكتيك روشنگري نوشته مشترك تئودور آدرنو و ماكس هوركهايمر با ترجمه مشترك مراد فرهادپور و اميد مهرگان توسط نشر هرمس منتشر شد. از نخستين چاپ اين كتاب در سال 1383 توسط نشر گام نو، 15 سال مي‌گذرد. سال‌هاي آغازين دهه 1380 خورشيدي روزگار فراگير شدن اقبال مخاطبان حوزه انديشه و فلسفه در ايران به مكتب فرانكفورت و متفكران اين جريان فكري-فلسفي بود. تا پيش از آن آشنايي فارسي‌زبانان با اين مدرسه فكري محدود به چند كتاب و مقاله مي‌شد و زياد نبودند كساني كه نام متفكراني چون تئودور آدرنو، ماكس هوركهايمر، والتر بنيامين و يورگن هابرماس را شنيده باشند. البته علاقه‌مندان به فلسفه و جامعه‌شناسي از سال‌ها پيش از آن با برخي چهره‌هاي منتسب به اين جريان چون هربرت ماركوزه و اريش فروم، به واسطه ترجمه برخي آثاري از خودشان يا ترجمه آثاري درباره‌شان آشنايي داشتند. براي مثال حميد عنايت در اوايل دهه 1350 كتابي از السدير مك اينتاير درباره ماركوزه را ترجمه كرده بود و در سال‌هاي پس از آن آثاري از ماركوزه چون انسان تك‌ساحتي و خرد و انقلاب به فارسي ترجمه شدند، يا عزت‌الله فولادوند از اواخر دهه 1340 با ترجمه آثاري از اريش فروم پا به عرصه ترجمه آثار فلسفي گذاشت.

اما نخستين كسي كه به‌طور جدي و مفصل به مكتب فرانكفورت به عنوان يك جنبش فكري پرداخت، بابك احمدي بود. او نه فقط نخستين كسي بود كه متن‌ها و مقاله‌هايي از والتر بنيامين را با عنوان نشانه‌اي به رهايي ترجمه و منتشر كرد، بلكه نخستين تك‌نگاري تاليفي منسجم را درباره سه انديشمند برجسته مكتب فرانكفورت، يعني آدرنو، هوركهايمر و بنيامين، با عنوان «خاطرات ظلمت» نگاشت. كتابي كه تا سال‌ها تنها اثر منسجم و خواندني براي آشنايي با اين جنبش فكري بود. اما از اواخر دهه 1370 و اوايل دهه 1380 به ناگهان با ظهور مترجمان جديد در كنار تغيير نگاه برخي مترجمان قديمي‌تر مثل بابك احمدي، مكتب فرانكفورت به‌طور جدي به دلمشغولي و علاقه‌مندي اهالي فلسفه و جامعه‌شناسي بدل شد.

علت اصلي گرايش به مكتب فرانكفورت را بايد در طيف مترجمان و روشنفكراني كه به ترجمه و تاليف درباره اين جريان فكري پرداختند، بازجست. عمده ايشان از روشنفكران و مترجمان چپ‌گرا و بيشتر جوان بودند كه در پي فضاي باز شده فكري پس از نيمه خرداد دهه 1370 بار ديگر مجال مي‌يافتند به انديشه‌هاي چپ بپردازند و آثاري در اين زمينه ترجمه و تاليف كنند. بديهي است كه اين رجوع دوباره به انديشه چپ، اين بار با رويكردي به مراتب نظري‌تر و فلسفي‌تر صورت مي‌گرفت و عمدتا به جريان‌هاي اروپايي انديشه چپ توجه شد. از اين حيث متفكراني چون مكتب فرانكفورتي‌ها و گئورگ لوكاچ و لويي آلتوسر در مركز توجه مترجمان و پژوهشگران جوان بيرون از دانشگاه قرار گرفتند. البته در همين زمان توجه طيفي از علاقه‌مندان به فلسفه هم به انديشه‌هاي پست مدرن معطوف شد و در همين دوره شاهد ترجمه‌ها و تاليف‌هاي فراواني در زمينه پست مدرنيسم هستيم. اما چپ‌گرايان راسخ‌تر، كماكان به ترجمه آثار آدرنو و هوركهايمر و بنيامين پرداختند و ديالكتيك روشنگري، به عنوان مهم‌ترين اثر اين جنبش فكري ترجمه شد.

نكته قابل تامل اما آنكه توجه به مكتب فرانكفورت مثل ساير جريان‌ها به صورت كاملا سليقه‌اي و سرسري صورت گرفت و به عبارت دقيق‌تر، به همان سرعتي كه موج ترجمه و خواندن مكتب فرانكفورتي‌ها بالا گرفت، با معرفي برخي چهره‌هاي جديدتر در انديشه چپ، اين تب نيز فروكش كرد. به عبارت ديگر، آن مترجمان و پژوهشگران به سرعت به متفكران و جريان‌هاي ديگري چون ميشل فوكو، ژيل دلوز، اسلاوي ژيژك، جورجو آگامبن و... پرداختند و خيلي زود نام آدرنو و هوركهايمر از خاطرها رفت. از ميان فرانكفورتي‌ها، اما دو چهره همچنان مورد توجه ماند، نخست والتر بنيامين به واسطه توجهي كه در آثار متفكران بعدي به آثار او صورت مي‌گرفت و دوم يورگن هابرماس كه متفكري حي و حاضر است و با متفكران معاصر در حال گفت‌وگو و بحث.

البته اين متفكران نيز كمتر با فضاي فكري ما و دغدغه‌ها و مشكلات انديشه و فرهنگ معاصر ايراني وارد گفت‌وگو شدند و به‌رغم ترجمه آثارشان، كمتر ديدگاه‌ها و نظريات‌شان به كار ما آمد. به عبارت ديگر شايد تنها متفكري كه برخي ديدگاه‌هايش درست يا غلط به كار اصحاب علوم انساني ما آمد و از نظراتش براي توضيح برخي مشكلات فرهنگي امروز و ديروز بهره گرفته شد، ميشل فوكو بود. البته تلاش‌هاي فراواني براي چفت و بست پيدا كردن ميان مفاهيم و انديشه‌هاي متفكران ديگر با برخي مسائل نظري ما صورت گرفت، اما در مورد همان ميشل فوكو نيز اين كار با اما و اگرها و نقدها و نظرهاي متفاوتي انجام شد.

اكنون با گذشت 15 سال از انتشار كتاب كلاسيك و ارزشمند ديالكتيك روشنگري شايد بتوان اين پرسش را بار ديگر طرح كرد كه به راستي هدف از ترجمه اين آثار چيست؟ آيا نقد تند و راديكالي كه آدرنو و هوركهايمر به پروژه روشنگري و دگرديسي‌هاي آن داشتند، در ميان جامعه فكري و فرهنگي ما پژواكي داشت؟ مهم‌تر از آن آيا پژوهشگران و محققان ما توانستند با نظر به روش‌شناسي آدرنو و هوركهايمر به توضيح تحولات فكري و فرهنگي جامعه ايران در چند قرن اخير بپردازند و با از آن خود كردن مفاهيم ايشان يا ترجمه مفهومي دقيق آنها، گرهي از مشكلات نظري ما بگشايند؟ آيا اصلا چنين پرسش‌هايي به لحاظ فكري قابل طرح است يا خير؟

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون