ظرافتهاي لازم براي نجات
يك گونه در معرض خطر
سينا قنبرپور
نجات يوزپلنگ ايراني دغدغه همه كساني است كه جداي از توجه به حياتوحش به طبيعت و محيط زيست اهميت ميدهند و زندگي را بدون گونههاي مختلف حيات چندان ارزشمند نميدانند. در دو دهه اخير موضوع نجات يوزپلنگ ايراني مطرح و به كمك رسانهها و فعاليت دغدغهمندان اين عرصه برجسته شد تا آنجا كه پروژه مشتركي در سازمان حفاظت محيط زيست با كمك سازمان ملل به اين كار اختصاص پيدا كرد. علاوه بر اين تلاش فعالان محيط زيستي كه برخي از آنها هماينك در زندان به سر ميبرند باعث شد جامعه محلي كه همجوار با زيستگاههاي اينگونه در معرض انقراض زندگي ميكرد آموزش داده شود. اين موضوع به ويژه در مورد يكي از خطرات منجر به مرگ يوزپلنگ بسيار موثر بود زيرا سگهاي گله در موارد بسياري عامل مرگ اين گونه بودند. اقدامات متعدد بسياري در اين عرصه انجام شده است اما هنوز جادهها و تصادف جادهاي عامل اصلي مرگ يوزپلنگهاي ايراني است. با اين وضعيت فعالان محيط زيست راههاي مختلف حفاظت از اينگونه را در پيش گرفتهاند. از اين جمله طرح تكثير در اسارت است كه منتقدان بسياري دارد به ويژه آنكه احتمال موفقيت در اين كار بالا نيست. با اين حال اين ايده طرفداراني در كشور دارد. در حال حاضر طرفداران نجات يوزپلنگ بر سر تمركز بر عملياتهاي تكثير در اسارت و شيوههاي ديگر در حال بحث هستند. فارغ از اينكه روزنامه اعتماد و دستاندركاران بخش محيط زيست آن كدام شيوه حفاظت و نجات يوزپلنگ را معقول بشمارند لازم بود تا ديدگاههاي مختلف رصد و علاقهمندان از آن باخبر شوند. ضمن آنكه انتشار اين ديدگاهها ميتواند فرصتي براي نقد و تبادل نظر ميان كارشناسان و همينطور تصميمسازان فراهم كند تا با توجه به شرايط حساس كشور در برهه كنوني بهترين و مقرونبه صرفهترين تصميمها را بگيرند. آنچه امروز يا روزهاي ديگر ممكن است در صفحههاي روزنامه اعتماد اعم از صفحه محيط زيست يا صفحه 7 بخوانيد لزوما به معناي طرفداري از آن شيوه براي نجات يوزپلنگ ايراني نيست. همچنين روزنامه اعتماد خوب به اين موضوع توجه دارد كه جدل بر سر يك ايده در ميان كارشناسان امري عادي است و نبايد به محلي براي تيترسازي تبديل شود .