كارشناسان از راهكارهاي جبران مصائب سقوط هواپيماي مسافربري اوكرايني ميگويند
بازخواني جعبه سياه يك فاجعه
ميگويند شكست پل پيروزي است. اما نميگويند يا شايد لازم نميدانند بگويند كه اين پل تنها وقتي آدمي را به سوي پيروزي رهنمون ميكند كه مستحكم باشد و استوار بر تجاربي كه از آن شكست حاصل شده. به جز اين، هر شكست نهتنها دري به سوي پيروزي و توفيق نخواهد بود، بلكه به حكم منطق ميتواند گامي به سوي قهقرا باشد در اعماق سياهچالههاي زندگي. عالم سياست و مديريت كلان نيز از اين قاعده كلي زيست بشري مستثني نيست و آنچه از تجربه تاريخ آموختيم، نشان از آن دارد كه دنياي سياست نيز تابع همان قواعد و قوانين عمومي و كلاني است كه ديگر شؤون زندگي انساني از آن تبعيت ميكند.
غائله سقوط هواپيماي مسافربري اوكرايني شايد يكي از آن شكستهاي درست و حسابي باشد كه ميتواند زمينهساز و به تعبيري پلي باشد براي پيروزي و توفيقات بعدي. منتها به شرط آنكه بدانيم كجاي كارمان اشتباه بوده و چه كرديم كه اينچنين شكست خورديم.
بررسي اين مهم البته نيازمند واكاوي و آسيبشناسي دقيق و كارشناسي است و تحقق آن در اين چند سطر و فراتر از آن چند صفحه يك مطبوعه كاغذي ممكن نخواهد بود. اما در اين ساعاتي كه از وقوع سانحه دردناك سقوط هواپيماي مسافربري و كشته شدن بيش از 170 مسافر ايراني و غيرايراني اين پرواز ناكام و البته روشن شدن علت وقوع اين سانحه ميگذرد و مشخص شده كه اين سانحه تلخ در پي اصابت سهوي موشك پدافند هوايي سپاه پاسداران به وقوع پيوسته است، مباحثي بسيار درباره علت وقوع آن، چرايي بروز چنين اشتباهي در يك عمليات نظامي و البته مهمتر از همه، نحوه اطلاعرساني در اين رابطه مطرح شده و بسياري از ناظران و كارشناسان به بيان ديدگاهها و نقطه نظرات خود در اين خصوص پرداختهاند. چنانكه يكي از ضعفها در اطلاعرساني رسانههاي داخلي و بياعتمادي مجموعه حاكميت به اين رسانهها و در نتيجه از بين رفتن مرجعيت رسانهاي رسانههاي داخلي سخن گفته و ديگري از اين ميگويد كه چرا و چگونه امروز به جايي رسيدهايم كه اعتماد عمومي تا اين ميزان تخريب شده است. گروهي گفتند چرا مقامهاي مختلف و مسوولاني كه هر كدام به نحوي تصميمگيري ميكنند، پاسخگوي ملت نيستند و در مقابل عدهاي نيز به نقش دولت و مجلس در اين غائله پرداختند. اينكه دولت چه بايد ميكرد و حال كه برخي از اقدامات ضروري عملياتي نشده، مجلس بايد چه كند؟! از ديگر سو عدهاي نيز به سكوت دولت و فراتر از آن، كتمان حقيقت از جانب برخي مقامها و مسوولان دولتي پرداخته و از اين رويه انتقاد كردند. اينكه چگونه ممكن است دولتي كه با راي حدود 25 ميليون ايراني، مسوول اداره و تمشيت امور مملكتي است در چنين رويدادهايي بياطلاع است و نيز آنكه اگر قرار است دولت و شخص رييسجمهوري نيز از چنين مسائلي بيخبر باشند، ملت چگونه ميتوانند اداره امورات خود را به آنها بسپارند؟ از اينها گذشته در حالي كه بسياري از فقدان مرجعيت و تخريب چهرههايي وجيهالمله كه در چنين شرايطي ميتوانند مياندار مباحث حاكميت و ملت باشند، گلايه ميكردند، بسياري نيز از اين گفتند كه در همين غائله نيز چوب حراج خورد به سرمايه اجتماعي بسياري كارشناسان و چهرههاي سياسي كه به دليل بياطلاعي مسائلي را مطرح كرده و مباحثي را پيش كشيدند كه در ادامه مشخص شد، فاصلهاي چشمگير با واقعيت داشته است. اينكه با حيثيت و آبروي افراد بازي شد و اوضاع اعتماد عمومي ميان ملت و حاكميت بيش از پيش رو به وخامت گذاشت.
اما شايد مهمتر از تمامي اين مسائل، جان اين 176 مسافر درگذشته هواپيماي مسافربري اوكرايني و روح و روان خانوادههاي آنان بود كه به هيچ گرفته شد و حال آنها ماندهاند و اندوهي عميق و البته آيندهاي كه تنها به شرطي روشن خواهد بود كه از اين شكست، پلي به سوي روشني ساخته شود.