اعتماد عمومي و رسانههاي جمعي در كما
عبدالكريم حسينزاده
انتشار خبر سقوط هواپيماي مسافربري اوكرايني بر اثر اصابت موشك نيروي پدافند هوايي از ابعادي متعدد قابل بررسي است كه شايد يكي از مهمترين مواردي كه بايد مدنظر قرار گيرد، بحث اعتماد عمومي و رويكردي است كه از جانب جامعه به حاكميت مطرح است. اهميت اين موضوع باتوجه به وخامت اوضاع اعتماد عمومي حايز اهميت است و بر اين اساس معتقدم كه ميزان اين اعتماد مدتهاست كه به خط قرمز رسيده است. در چنين شرايطي طبيعتا هر اقدامي كه اين اعتماد عمومي را بيش از پيش مورد خدشه قرار دهد، به شدت امنيت ملي داخل كشور را تهديد ميكند.
اما براي بحث درباره علت وقوع شرايط امروز اعتماد عمومي، بايد به دوگانهاي كه معمولا در اين شرايط با آن روبهروييم، اشاره كنيم. دوگانه «مسير آسان مبتني بر اعلام صادقانه-مسير دشوار مبتني بر كتمان واقعيت» كه متاسفانه تجربه حكومت در اين دههها نشان ميدهد كه ما در اكثر مواقع به سمت مسير دوم رفتهايم. چه بسا اگر در روز نخست يا پيش از آنكه كار به اينجا برسد، بهطور شفاف اطلاعرساني ميشود، مسووليت اين اتفاق ناگوار مورد پذيرش قرار ميگرفت و ضمن دلجويي از خانواده جانباختگان با كساني كه به هر نحو در بروز اين اتفاق نقش داشتند، برخورد ميشد، بيشك هزينهها كمتر بود.
امروز وقت آن رسيده كه فكري به حال اين مساله و وضعيت وخيم اعتماد عمومي در كشورمان كرده و تلاش كنيم اين اعتماد از دست رفته، احيا شده و حتي روزبهروز افزون شود. فراموش نكنيم كه هر قدر اين فاصله افزايش يابد، پذيرش مواضع حاكميتي از جانب عموم ملت نيز دشوارتر ميشود. از طرفي واقعيت اين است كه بخشي از آنچه امروز به آن دچار شدهايم، ناشي از نبود چهرههايي است كه حرفشان در ميان مردم شنيده شود؛ حال آنكه امروز به چنين شرايطي دچار شديم، ناشي از آن نيست كه اين مملكت قحطالرجال است و جامعه ايراني فاقد بزرگاني است كه داراي چنين وجاهت عمومي باشند. اتفاقا ما چهرههاي اينچنيني بسيار داشته و هنوز هم داريم، اما متاسفانه با بدسليقگي، هر يك را به نحوي خانهنشين كرده و از ملت دور ساختهايم.
همزمان بحث فقدان مرجعيت رسانهاي داخل كشور نيز موضوعي نيست كه بتوان ريشه آن را در اين يكي، دو هفته و چند ماه و چند سال اخير جستوجو كرد. زمان بسياري لازم است تا يك رسانه بتواند اعتماد مخاطبان خود را جلب كند و به منبعي معتبر براي انبوه مخابران و كاربران تبديل شود. در جريان همين غائله شاهد بوديم چگونه رسانههاي كانادايي و اوكرايني ضمن ابراز همدردي با جانباختگان وظايف حرفهاي خود را انجام دادند اما رسانههاي ما، البته نه به دليل فقدان توانايي و دانش لازم، بلكه به دليل محدوديتهاي گاه و بيگاه و عمدتا ناضرور از انجام وظايف حرفهاي خود بازماندند. چنانكه اين محدوديتها در موارد مشابه متعددي در گذشته نيز مانع از انجام وظيفه آنها شده است. حال آنكه بايد دست رسانههاي داخلي را باز بگذاريم تا اصحاب توانمند رسانه و اهالي جامعه مطبوعات كه همگي وطنپرست و دوستدار اين آب و خاك و ملت هستند، بتوانند مدافع منافع ملي باشند. مسوولان امروز بايد از اين حادثه تلخ درس بگيرند و باور كنند كه بستن دست اين چند رسانه داخلي، هيچ سود و منفعتي براي كشور ندارد. اين وظيفه رسانه است كه نقد كند و با تجزيه و تحليل ماجرا مانع از تكرار چنين وقايعي شود.
رييس فراكسيون حقوق شهروندي مجلس